رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'قوام‌الدين شيرازي'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. استاد قوام‌الدين شيرازي بزرگترين معمار زمان خود بود و شايد تنها براي مهمترين شخصيت‌هاي دربار تيموري كار مي‌كرد: شاهرخ، گوهرشاد و خواجه غياث‌الدين پيراحمد خوافي. اهميت او چنان است كه نامش در چندين متن مهم نزديك به زمان او آمده است. آنچه نويسندگان همزمان و پس از استاد قوام‌الدين نيز درباره او نوشته‌اند، به افسانه مي‌ماند. چنين مي‌نمايد كه تصويري افسانه‌اي از استاد و كار او در جامعه پديد آمده بود و نويسندگان عصر راوي اين افسانه بودند. استاد قوام‌الدين معمار افسانه‌اي دوران درخشش معماري ايران زمين در دوره تيموريان است.\ ين نوشتار از نشريه «گلستان هنر» (ش 16) برگرفته شده است. * * * معماري دوره تيموريان با نام استادي از شيراز پيوسته است: استاد قوام‌الدين شيرازي. تقريباً در تمام دوران حكومت شاهرخ (حكومت حدود: 807ـ850ق)، اين استاد شيرازي با همكاري كساني در كار بناهايي بسيار مهم بود. تعدادي از بناهايي را كه استاد در ساخت آنها دست داشت، مي‌شناسيم و همچنين مشهورترين كارفرمايان او را. از متون تاريخي و كتيبه‌ها هم مي‌توان چيزهايي از زندگي او دريافت. آنچه از اين منابع به دست مي‌آيد، ابتدا چند خبر است از تاريخ ساخت بناها و همچنين تاريخ وفات او؛ اما از همين منابع مي‌توان به چهره‌اي از استاد قوام‌الدين نزديك شد كه تصوير معماري دوره تيموريان را كامل مي‌كند. گرچه اين چهره از آنچه او ساخته بود برآمده است؛ به وضوح تصوير عمومي معماري دوران كمك مي‌كند. شايد با ديدن چنين چهره‌اي از استاد قوام‌الدين بتوان راهي به داستان معماري ايران زمين در اين دوران برد. استاد قوام‌الدين شيرازي پيش از پايان كار ساخت مدرسه غياثيه خرگرد درگذشت و استاد غياث‌الدين شيرازي كار را تمام كرد. در كتيبه‌اي در ايوان جنوبي بنا آمده است: «بَنَت هذه المدرسه المباركه الغياثيه علي يد العبد المرحوم استاد قوام‌الدين شيرازي و تمت بعمل العبد استاد غياث الدين شيرازي». در پايان اين كتيبه تاريخ آن آمده است: 846. استاد قوام الدين چند سال پيش از اين تاريخ درگذشته بود. فصيح خوافي (777ـ845ق) تاريخ وفات استاد را شنبه غره شعبان سال 842 نوشته است.1 چند سال پس از فصيح خوافي، عبدالرزاق سمرقندي (810ـ887ق) همين تاريخ را نوشته است.2 در دو نسخه كتاب حبيب‌السير خواندمير (880ـ941ق)، تاريخ وفات استاد غره شعبان سال 844 3 و غره شعبان سال 842 آمده است.4 چون فصيح خوافي همزمان استاد قوام‌الدين مي‌زيسته و در همان ايام كتاب خود را نوشته، تاريخي كه آورده ارجح است و بعيد نيست كه قول او مبناي سخن عبدالرزاق سمرقندي هم بوده باشد.5 علاوه براين، فصيح خوافي روز وفات استاد را شنبه نوشته است و از ميان اين دو تاريخ، اول شعبان سال 842ق مطابق شنبه است. براين اساس، مي‌توان تاريخ وفات استاد قوام‌الدين شيرازي را اول شعبان 842 ق دانست.6 استاد قوام‌الدين شيرازي كار ساخت مدرسه غياثيه را آغاز كرد و پيش از پايان كار درگذشت. از اين رو مي‌توان احتمال داد كه مدرسه غياثيه خرگرد آخرين اثر استاد باشد. اما آغاز كار وي را كجا بايد جست؟ در متون به جامانده ازاين عصر و كتيبه‌هاي بناها، اطلاعاتي درباره استاد قوام‌الدين هست. نام او دست‌كم در اين كتابها آمده است: جغرافياي حافظ ابرو و مجمل فصيحي فصيح خوافي و مطلع سعدين عبدالرزاق سمرقندي و روضة الصفاي ميرخواند و تذكره مجالس النفائس امير علي‌شير نوايي و تذكرة الشعراء دولتشاه سمرقندي و حبيب السير خواندمير. از اين نظر، مي‌توان استاد قوام‌الدين را معماري يگانه در تاريخ ايران دانست. شايد تنها سنمار و شيده، معماران خورنق و هفت‌گنبد، در ذكر نامشان در متون از استاد قوام‌الدين پيش باشند. نام استاد قوام‌الدين در كتيبه مسجد گوهرشاد و كتيبه مدرسه غياثيه خرگرد هم آمده است. اولين بار كه نام او در متون به جامانده از آن عصر آمده، در شرح حافظ ابروست از مدرسه و خانقاه شاهرخ در هرات. كار ساخت اين دو بنا به مشاركت استاد قوام‌الدين و خواجه علي حافظ تبريزي به پايان رسيد.7 ساخت اين دو بنا بخشي از اقدامات شاهرخ بود در آباداني هرات؛ كاري كه از همان آغاز حكومت او در سال 807ق آغاز شد. شاهرخ مدرسه و خانقاهي ساخت و بازار هرات را تعمير كرد و چهارسويي در ميانه‌اش برپا كرد و مجموعه‌اي از بناها هم به باغ سفيد افزود. در سال 813ق. مجموع اين كارها به پايان رسيده بود.8 شايد كار استاد قوام‌الدين هم در مدرسه و خانقاه شاهرخ در حدود سال 807ق آغاز شده باشد. البته گمان دوري نيست كه او را پيش از ساخت اين دو بنا هم صاحب شهرتي بدانيم؛ كه اگر چنين نبود، او را نامزد اين كار نمي‌كردند. شايد استاد پيش از اين نيز بناهايي ساخته باشد و يا دست كم در ساخت بناهايي دست داشته باشد. به هر حال، وي از اين زمان تا زمان وفاتش بيش از 35 سال را در بالاترين مقام در عرصه معماري خراسان گذراند. در اين مدت دست‌كم اين بناها را ساخت: * مدرسه و خانقاه شاهرخ در هرات، كه به سال 813ق تمام شد.9 * مسجد گوهرشاد در جوار حرم رضوي، كه به سال 821ق تمام شد.10 * مدرسه گوهرشاد در هرات، كه به سال 836ق تمام شد.11 * مسجد گوهرشاد در هرات، معروف به مصلا.12 * مدرسه غياثيه خرگرد، كه به سال 848ق تمام شد. جز اينها، شايد در ساخت بعضي بناهاي ديگر هم دست داشت. در مطلع سعدين، در وقايع سال 813ق، بلافاصله پس از ذكر مدرسه و خانقاه شاهرخ، ذكر بناهايي آمده كه به امر شاهرخ در باغ سفيد ساختند. اين هم آمده كه جمعي از مهندسان و بنايان به كار اين بناها مشغول شدند.13 شايد استاد قوام‌الدين يكي از اين مهندسان يا سرپرستشان بوده باشد. و باز از جمله چنين بناهايي، عماراتي است افزون بر مسجد گوهرشاد در كنار حرم مقدس رضوي. در سال 821ق، كه گوهرشاد به مشهد آمده بود و كار مسجد رو به پايان بود، «وضع مسجد و عمارات آن در نظر مبارك پسنديده افتاد و به چند عمارت ديگر در اطراف آن اشارت عاليه به نفاذ پيوست.»14 ممكن است اين اشارت به دو مدرسة بالاسر و پري‌‌زاد يا بناهاي ديگري در اطراف حرم مربوط باشد. از سازنده و تاريخ ساخت آن دو مدرسه خبري نداريم؛ اما هر دو را به زمان حكومت شاهرخ نسبت مي‌دهند.15 سه بنايي هم كه بين حرم شريف رضوي و مسجد گوهرشاد قرار گرفته، منسوب به بانو گوهرشاد است: دارالحفاظ و دارالسلام و دارلسياده.16 اگر منسوب كردن اين بناها به بانو گوهرشاد صحيح باشد و او به ساخت اين بناها اشارت كرده باشد، بعيد نيست كه استاد قوام‌الدين را نامزد اين كارها كرده باشند. علاوه بر اين، در همين زمان كه كار ساخت مسجد در غرب حرم‌رو به پايان بود، شاهرخ دستور به ساخت باغي در شرق حرم داد: «آن عمارت با لطافت (مسجد گوهرشاد) در نظر حضرت خاقان سعيد به غايت مستحسن نمود و آن حضرت چهارباغ و سرايي در جانب شرقي مشهد طرح انداخته، مكمل ساخت كه هرگاه عزيمت زيارت مشهد نمايد، موكب همايون در آن باغ و سرا نزول فرمايند.»17 بيان عبدالرزاق سمرقندي از ماجرا چنان است كه مي‌توان احتمال داد به سبب رضايت شاهرخ، همان سازندگان مسجد را مأمور ساخت اين چهارباغ و سرا كردند. چندذ سال پس از اين كه شاهرخ بار ديگر به زيارت مشهد رضوي رفت، در همين چهارباغ فرود آمد كه «معمار همت آن حضرت احداث فرموده بود».18 به هر حال در سال 821 ق، شاهرخ و گوهرشاد به ساخت بناهايي در اطراف حرم مقدس رضوي فرمودند و ساخت اين بناها آغاز شد. استاد قوام‌الدين هم در آن زمان در پايان كار مسجد بود. بعيد نيست كه او مشغول اين كارهاي تازه شده باشد و يا دستي هم در اين كارها برده باشد. از بناهاي ديگري كه ممكن است كار استاد قوام‌الدين باشد، عمارت گازرگاه است. در سال 829ق، شاهرخ تصميم به «عمارت» مزار خواجه عبدالله انصاري گرفت. براي آباداني اين مزار، املاك و اسباب شايسته‌اي هم وقف كرد. اين بناها در جريان سيلي كه به سال 898ق آمد، آسيب بسيار ديد. پس از آن اميرعليشير نوايي مزار را تعمير كرد و بخش‌هايي را از نو ساخت.19 در تاريخ نامه‌ها و كتابه‌هاي بنا ذكري از شركت استاد قوام‌الدين در اين كار نيامده است؛ اما آنچه از اين مجموعه، به‌ويژه در بناي اصلي در بردارندة مزار، باقي مانده به كارهاي استاد شبيه است. از اينجاست كه اين بنا را هم كار او دانسته‌اند.20 آنچه از كارهاي استاد قوام‌الدين دراين دورة نسبتاً طولاني مي‌شناسيم، حاصل همكاري اوست با سه تن: شاهرخ، گوهرشادآغا و خواجه غياث‌الدين پيراحمد، گوهرشاد (ف 861ق) همسر شاهرخ بود و مادر پسران او بايسنقر ميرزا و ميرزا ابراهيم سلطان، خواجه غياث‌الدين پيراحمد نيز از سال 820 ق مهمترين وزير شاهرخ بود. در واقع كارفرمايان استاد قوام‌الدين، مهمترين شخصيت‌هاي سياسي زمان بودند؛ چنان كه از مدارك موجود برمي‌آيد، احتمالاً استاد تمام دورة 35 سالة كارش را پس از آغاز حكومت شاهرخ در كار بناهايي گذراند كه اشخاص اول دربار در كار ساخت آن بودند؛ از مدرسه و خانقاه شاهرخ در هرات تا مدرسة غياثيه در خرگرد خواف. آنچه او مي‌ساخت، نمايندة كاملي بود از آنچه مديران ارشد جامعه مي‌خواستند و او كسي بود كه مي‌توانست چنين خواسته‌اي را برآورد. آنچه در متون از قوام‌الدين شيرازي آمده، بيشتر ذكر چيره‌دستي اوست در كار معماري و نام شاهكارهايش. نمونه‌اش ذكر اوست در تذكرة الشعراء دولتشاه سمرقندي، به نوشتة او، استاد قوام‌الدين يكي از چهار هنرمند برتر دربار شاهرخ بود و «در مهندسي و طراحي و معماري» نظير نداشت.21 در مطلع سعدين22 و روضة الصفا 23در ذكر استاد قوام‌الدين به مناسبت بيان تاريخ وفات او، نامي هم از كار درخشانش، مدرسة گوهرشاد در هرات، آمده است، خواندمير در حبيب‌السير،24 در ذكر بزرگاني كه در زمان شاهرخ زندگي مي‌كردند، نام استاد قوام‌الدين معمار شيرازي را آورده و در معرفي او نوشته است: «قدوة مهندسان زمان و مرجع معماران دوران بود». پس از اين جمله، نام شاهكار او، مدرسة گوهرشاد آمده است كه مشابه ذكر استاد است در مطلع سعدين و روضة الصفا؛ اما روايت خواندمير چيزي بيش از دو روايت ديگر دارد: داستان رنجش شاهرخ از استاد معمار. گويا اين حكايت را اولين بار اميرعليشيرنوايي (844ـ906ق) در تذكرة مجالس النفائس آورده است. احتمالاً آنچه در حبيب‌السير هم آمده، از همين كتاب است. البته در مجالس النفائس بحث از استاد قوام‌الدين معمار نيست و كتاب اميرعليشير هم تذكرة معماران نيست؛ كه تذكرة شعراست. اميرعليشير در ذكر شعراي خاندان تيموري نامي هم از شاهرخ آورده است. به نوشتة او، شاهرخ به كار نظم نپرداخته؛ اما چندان هم از طبع شعر بي‌بهره نبوده است و اين از گفتگويش با استاد قوام‌الدين معمار روشن است. داستان چنين است كه شاهرخ به سبب عمارتي از استاد قوام‌الدين رنجيد و به مدت يك سال از ملازمت محرومش ساخت: «چون استاد صاحب كمال بود، در سر سال، جهت وسيلة ديدار، تقويم نجوم استخراج كرد» و با ميانجيگري صدور و نُوّاب به دولت خانه آمد. شاهرخ تبسمي كرد و اين بيت را خواند: تو كار زمين را نكو ساختي كه با آسمان نيز پرداختي!25 امير عليشير اين روايت را در توصيف طبع شعر شاهرخ آورده و نوشته است كه اين ماجرا را از بابر ميرزا26 شنيده. البته بيتي كه شاهرخ خوانده، به ضرب‌المثل مي‌ماند و بيشتر نشانة حضور ذهن اوست تا طبع شعرش.27 اما بار ديگر كه اين داستان در كتابي آمد، در حبيب السير، ديگر داستان شاهرخ نبود، كه داستان خود استاد قوام‌الدين بود. نكته اين است كه در اينجا خواندمير نيازي به بيان منبع اين داستان ندارد و مي‌نويسد كه اين «حكايتي مشهور است و بر السنه و وافواه مذكور». فصيح خوافي همزمان قوام‌الدين مي‌زيست و دو سه سالي پس از استاد درگذشت. او خود مدتي طولاني از درباريان بود و احتمالاً با استاد آشنايي داشت؛ اما اين «حكايت مشهور» در كتاب او نيامده، كه البته كتابي است مجمل. عبدالرزاق سمرقندي هم استاد قوام‌الدين معمار را مي‌شناخته و كار او را ستوده است و او را «در بنايي و معماري، اعجوبة روزگار و نادرة اعصار» دانسته است. او خود در خانقاه شاهرخ منصب شيخي داشت؛28 بنايي كه استاد قوام‌الدين هم دستي در ساخت آن داشت. در كتاب او هم ذكري از داستان رنجش و غيبت يك ساله و تقويم پيشكشي و تك‌بيت نرفته است. پس از او، ميرخواند هم كه كتاب مفصلش، روضة‌الصفا، را نزديك شصت سال پس از وفات استاد نوشته، اين داستان را نياورده است. نزديك به نود سال زمان لازم بود تا اين داستان «حكايتي مشهور و بر السنه و افواه مذكور» شود. پس از اين مدت بود كه اين حكايت به يكي از كتاب‌هاي تاريخ زمان نيز راه پيدا كرد. در واقع، آنچه اميرعليشير از يكي از ميرزايان تيموري شنيده بود و در چشم او شاهدي بود بر طبع شعر شاهرخ به تدريج به حكايتي دربارة استاد قوام‌الدين ـ معمار معروف ـ بدل شد و اين حكايت به تاريخ نزديك شد و در يكي از مهمترين تاريخ‌نامه‌هاي ايران زمين جايي براي خود يافت. آنچه روي داد، مسير‌ افسانه‌اي شدن استاد قوام‌الدين معمار شيرازي بود؛ معماري كه آنقدر بزرگ بود كه افسانه شود. افسانه شدن او با تحسين كارش آغاز شد و استاد معمار به‌تدريج «اعجوبة روزگار» و بلكه «نادرة اعصار» نام گرفت. در كتاب امير علي شير، «چون صاحب كمال بود»، توانست تقويمي استخراج كند؛ و در كتاب خواندمير، «چون بر علم نجوم نيز ماهر بود»، گفته‌هايي تازه دربارة استاد قوام‌الدين پس از مرگش رواج يافت كه اگر هم درست و بجا بود، پيش از اين گفته نمي‌شد؛ مانند همين مهارت او در نجوم. با نگاهي ديگر به اين حكايت مشهور، درمي‌يابيم كه اجزاي داستان شاهرخ و استاد قوام‌الدين و رنجش و غيبت يكساله و تقويم و تك‌بيت همگي بر اين قرارگرفته است كه از استاد قوام‌الدين و رابطه‌اش با شاهرخ افسانه بسازد: شاه و معمار مخصوص او؛ پادشاهي كه با معمار درگاهش قهر كرده؛ معماري كه دقيقاً به مدت يك سال به حضور نرسيده (بر اين مدت يك سال در داستان تأكيد شده است)؛ معماري كه در كار نجوم است و در اين كار هم استاد است. البته در اين زمان برآمدن معماري چنين افسانه‌اي چندان دور از ذهن هم نبود. در اين عصر شهرهايي سال‌ها ويران مانده آباد شد و ولاياتي باير، داير شد و موجي از تمايل به آباداني در ايران زمين به وجود آمد. هرات ماية حسادت بغداد شده بود؛ جايي كه پيش از اين شهري افسانه‌اي بود و شهر افسانه‌ها. اكنون هرات به جاي بغداد شهري افسانه‌اي شده بود و نمادي بود از افسانه‌اي كه در كشور جاري بود. آنچه نهضت ساخت و ساز عصر كم داشت، معماري افسانه‌اي بود. جامعة ايراني كه در عرصة معماري دوران درخشاني را سپري مي‌كرد و نشانه‌هايي درخشان از خود در قالب معماري پديد آورده بود. معمار افسانه‌اي اش را هم ساخت. استاد قوام‌الدين شيرازي براي افسانه شدن هم بسيار مناسب بود و هم بسيار شايسته. جامعة ايراني پيش از اين نيز چنين كرده بود و براي دوره‌هاي درخشان آباداني كشور افسانه‌هايي ساخته بود. در اين افسانه‌ها، فرمانرواي ايران زمين با معماري افسانه‌اي كه در كنارش قرار مي‌گرفت، كامل مي‌شد؛ كسي كه مي‌توانست روياهاي قوم را در قالب خواستة فرمانرواي كارفرما بر زمين پياده كند. اين‌چنين بود كه سنمّار و شيده پديد آمدند و خورنق و هفت گنبد را برپا كردند.29
×
×
  • اضافه کردن...