جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'فقر'.
3 نتیجه پیدا شد
-
دیروز سوار یک لکسوسِ شاسی پائینِ 260 میلیونیِ دوستی که تازه باهاش آشناییت پیدا کردم، شدم. یه لحظه وضع خودم رو با اون دوستی که هم سن هم هستیم، مقایسه کردم. نمیدونم چی شد که شدیدا احساس فقر کردم. (غیر از این چند خودروی گرانقیمت دیگری هم دارد) تا حالا شما شده در موقعیتی قرار بگیرید که احساس کنید در برابر خیلی چیزها یا خیلی آدمها -نه فقط از نظر پول و ثروت- خیلی فقیرید؟ همجواری فقر و ثروت - به سمت چپ عکس دقت کنید.
-
مسئله این است که در جوامع خاورمیانه ای بخش عمده ای از سرزمین ها به کویر و دشت ها تعلق دارد. و در مقابل حاشیه ی رودها و دریاها تنها برای سکونت مناسبند که تعدادشان در مقابل مساحت کل بسیار محدود است. همچنین اکثریت ساکنین این کشورها زیر خط فقر به سر می برند و درصد کمی از آنها ثروتمند هستند. در عین حال بخش عمده ی از ثروت این کشورها بر ثروت ثروتمندانش افزوده می شود. جالب این جاست که اندیشمندان بر این باورند که ثروت در این کشورها از قانون "حرکت آب" تبعیت میکند. آبهای روان و رها شده (ثروت) همواره به سمتی میروند که آب (ثروت) دیگری در جریان است یا در جایی جمع شده است. آبها (پول ها) همواره مناطق کویری و پست (سکونتگاه فقرا) را رها کرده و سمت جایی میروند که آب (پول) دیگری وجود دارد. در واقع آب ترجیح میدهد که گیاهان کویری (فقرا) را رها و گیاهان دریایی (ثروتمندان) را سیراب تر از گذشته میکنند. به همین دلیل است که گیاهان حاشیه ی کویر و دشت ها (فقرا) چنان ریشه میدوانند که به جرعه ای آب (پول) دست یازی کنند و در نهایت خشک و شکسته رها شده اسیر باد یا طعمه ی آتش روستاییان می شوند و در مقابل گیاهان دریایی (ثروتمندان) آبیاری می شوند! این پدیده از نظریه جبر جغرافیایی تاثیر پذیرفته و میان فلاسفه و اندیشمندان قرن 21 به پدیده ای به نام آبیاری گیاهان دریایی معروف گشته است. شما چقدر با این نظریه موافق هستید؟ چرا؟ it was just a Fake topic به تقاضای SPOW عزیز در تاپیک درخواست موضوع درخواستی
-
ميخواهم بگويم ...... فقر همه جا سر ميكشد ....... فقر ، گرسنگي نيست ..... فقر ، عرياني هم نيست ...... فقر ، گاهي زير شمش هاي طلا خود را پنهان ميكند ......... .. فقر ، چيزي را " نداشتن " است ، ولي ، آن چيز پول نيست ..... طلا و غذا نيست ....... فقر ، ذهن ها را مبتلا ميكند ..... فقر ، همان گرد و خاكي است كه بر كتابهاي فروش نرفتهء يك كتابفروشي مي نشيند ...... فقر ، تيغه هاي برنده ماشين بازيافت است ، كه روزنامه هاي برگشتي را خرد ميكند ...... فقر ، كتيبهء سه هزار ساله اي است كه روي آن يادگاري نوشته اند ..... فقر ، پوست موزي است كه از پنجره يك اتومبيل به خيابان انداخته ميشود ..... فقر ، همه جا سر ميكشد ........ فقر ، شب را " بي غذا " سر كردن نيست .. .. فقر ، روز را " بي انديشه" سر كردن است ...