در قرن گذشته معماران خوب زیاد کوشیدند با عقاید و طرح های خود در بهبود کیفیت زندگی مردم موثر و مفید باشند، و در گرماگرم بحران های شدید اقتصادی سالهای 1930 که به پیروزی نازیسم آلمان انجامید راه حل هایی ارائه کردند. جالب است راه حل های تنگ دو طبقه ی مسکونی با 13 پله ی تند پیتر اوود در اشتوتگارت و والتر گروپیوس در دسائو 1927 یا آپارتمانی سه طبقه ی برونو توت 1931 در برلین را مقابل راه حل چهار طبقه ی ویلا- املاکی (ای مبل- ویلا) لوکوربوزیه 1934 با ایوان- باغچه ی های بزرگ در طبقات مقایسه کنیم.
پس از فاجعه ی جنگ دوم جهانی شرایط بهتری برای مجتمع های مسکونی و محله ها بوجود آمد و آدالبرتو لیبرا در توسکولانو در رم 1950 خانه های یک طبقه با پاسیو و چسبیده به هم و پارک بزرگ را ساخت. در حومه ی فلورانس خانه های دو طبقه با حیاط در محله های سبز تو در تو توسط تعاونی ها ساخته شد و به شکل استیجاره به شرط تملیک و بدون حق فروش 20 ساله در اختیار مردم قرار گرفت. بسیاری از مردم ایتالیا با پرداخت ناچیز اجاره بها صاحب خانه شدند. محله هایی دارای میدان کوچک پر درخت و میدان بزرگ برای بازارچه های آخر هفته و برگزاری مراسم دینی و معمولی و باشگاه های محله که کیفیت زندگی مردم را، مثلا در اسکاندیچی یا ایزولوتــّو، نسبت به گذشته با خانه های بدون سرویس بهداشتی واقع در زمین های مرطوب و ناسالم، بسیار بهبود بخشید. باید دانست که در آن زمان اقتصاد ایتالیا عمدتا کشاورزی با وفور محصولات آن با صنایع تبدیلی و تولید کوچک و میانه بود، تعادل میان شهر و روستا نیز هنوز به هم نریخته بود، اجتماع به نا امیدی و بیکاری مزمن دچار نشده بود. آن مناسبات اجتماعی آن را، چه فرهنگی و چه سیاسی، می توان در سریال فیلمهای سیاه و سفید " فرناندل و دون پِـپّینو"، کشیش بزن بهادر و کارگر کمونیست شکم گنده و کشمکش های آن ها را به یاد آورد.