دولت غزنويان
پراكندگى نظام اجتماعى از يك سو، وجود خلاء قدرت سياسى در ايران از سوى ديگر و هم چنين ، تضاد و اختلاف خاندان هاى حاكمه و عدم توانايى آنان ، جهت پركردن اين خلاء و ايجاد يگانگى ملى ، عامل عمده اى براى زمينه سازى تسلط سلسله هاى غير ايرانى بوده است .
تركان نمونه عالى استحاله اى هستند كه در حكومت سامانيان خدمت سربازى مى نمودند در جوانى و در سنين انعطاف پذير به عالم اسلام آورده شدند، در محيط گستره تمدن اسلامى غوطه خوردند و در اين محيط به مقام عالى رسيدند و مجبور شدند با پيجيدگى هاى زندگى سياسى و ادارى آن خود را هماهنگ سازند. ديرى نپاييد كه دين و فرهنگ نوين ، ميان اين مردم و بيابانى كه در پشت سر داشتند، جدايى افكند اما قابل توجه است ، كه گرچه در آغاز، در عصر حكومت سامانى ، از اصل خود جدا افتادند، اما به سرعت خود را با عالم ايرانى محيط خود تطبيق دادند (204).
محمود غزنوى ، كه فرد شاخص عرصه ى سياست ايران گرديده بود، ابتدا سعى در تصرف و توسعه دولت خويش نمود (205). چنانچه سرزمين هاى خراسان ، طبرستان ، سيستان و افغانستان كنونى را به قلمرو دولت غزنويان درآورد. (206)
محمود، پس از آن كه امارت وى از طرف خليفه ى بغداد، به رسميت شناخته شد، خود را سلطان ناميد، كليه فئودال ها و متنفذين محلى را سركوب نمود و توانست سيستان ، خانيان ، تركستان ، امراى خوارزم و جرجانيه را محكوم خويش گرداند و سپس تجاوزات يا غزوات تاريخى خود را به هندوستان آغاز نمود.
محمود با حمله به هندوستان و فتح معبد سومنات ، به پول و ثروت فراوان دست يافت ، هر چند كه برخى از مورخان ، مقصود محمود از لشكركشى ها به هندوستان را برانداختن كفر و بت پرستى از آن سامان و انتشار دين اسلام دانسته اند.