جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'عرفان'.
3 نتیجه پیدا شد
-
چکیده: یکی از واژه های مورد بحث و استعمال عرفا در زبان و ادبیات فارسی، واژه روح است، که با عقاید و دیدگاه های گوناگون روبه روست. بیشتر عرفا بر این باورند که روح جوهری مخلوق و محدث و غیر جسمانی است، علاوه بر این ایشان به وجود دو روح حیوانی و انسانی معتقدند و ابراز می دارند که روح انسانی هرگز دچار مرگ و نیستی نمی شود و جوهری باقی است و فقط روح حیوانی دچار بطلان و نیستی می شود و گذشته از این، ترقی و تعالی روح با ضعف و کاهش جسم، رابطه متقابل دارد و به بیان دیگر رشد و تعالی یکی باعث تنزل و انحطاط دیگری است، اما ایشان قالب و حواس ظاهری را کلاً نفی نمی کنند؛ زیرا معتقدند همین عوامل بیرونی با استعانت از نیروهای درونی، روح را قادر به نایل آمدن به کمال معرفت می نمایند. در این مقاله سعی نگارنده آن است که عقاید و دیدگاه های عرفا را در ادبیات فارسی تا قرن هفتم هجری درباه مساله روح؛ ماهیت، کیفیت و اهمیت آن، عوامل تنزل و ترقی روح و فراق و جدایی آن از اصل مورد بحث و بررسی قرار دهد. مشخصات مقاله:مقاله در 17 صفحه به قلم هدی سلطانی(پژوهشگر).منبع:ادیان و عرفان سال پنجم زمستان 1387 شماره 18.ensani.ir دانلود مقاله
-
- ادبیات
- ادبیات فارسی
-
(و 4 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
اصطلاحات عرفان و تصوف را به زبان فارسی در 7 صفحه به صورت PDF می تونید از لینک زیر دانلود کنید:
-
نگاهی به مجموعه فرهنگی فرشچیان اصفهان رتبه ی نخست بخش ساختمانهای عمومی همایش ملی و طراحی شهری نقش جهان اثر فرهاد احمدی پیش گفتار معمولاً آن چه در بررسي يک بنا به عنوان اثري معمارانه مورد توجه قرار مي گيرد بحث پيرامون جنبه هاي مادي و فضاي کالبدي و شکل دهنده به آن اثر معماري مي باشد حال آن که در بررسي اثري معماري در اصفهان ـ اين تصوير بهشت ـ مي توان با نگاهي معنا گر انه تنها به دنبال تکامل کالبدي و شکل گيري بنا بود بلکه در جستجوي ريشة شکل گيري پيوندکالبد و معنا و کيفيت اين ارتباط در دنياي عرفان نيز بود. نکته حائز اهميت در ديدگاه معمار عارف وصوفي باز سازي تصوير بهشت و جهان ماوراء در همه فضاهاي معماري چه در معابر، چه در مساجد و چه در خانه ها و همه جاي ديگر است «تلاش معمار همواره بر اين است که همه جا را به رنگ آن انديشة اصلي مرکزي خويش در آورد و خاک فقيررا به فضايي ماورايي شبيه سازد. آن فضايي که او با آن انس ازلي داشته است فضايي که مادي و خاطره اي از آن جهان است، انسان از آن هبوط کرده و هميشه تمامي انديشه و تفکراتش در پي بازگشت به آن و رهايي از قفس اين جهاني بوده است فضايي کامل و متعالي و بي زمان .» ما همه اجزاي آدم بوده ايم در بهشت اين لحن ها بشنوده ايم گرچه بر ما ريخت آب و گل شکي يادمان آيد از آن ها چيزکي در اين راه آن چه معمار را براي رسيدن به اين هدف و بازسازي تصويري در خور از بهشت ياري مي کند به کار گيري زباني نمادين و استعاري براي انتقال پيام معنوي دنياي عرفان است. نوشتار حاضر به بررسي مرکز فرهنگي اصفهان (مجموعه فرهنگي آموزشي فرشچيان) رتبه ی نخست بخش ساختمانهای عمومی همایش ملی و طراحی شهری نقش جهان اثر فرهاد احمدی خواهد پرداخت که کار احداث آن پس از هفده سال پايان يافته است. پيوند معماري و دنياي عرفان مرکز فرهنگي سينماي اصفهان (مجتمع فرهنگي فرشچيان) که طراحي آن به اواخر دهه شصت باز می گردد ،در زميني به مساحت ۱۰.۰۰۰ متر مربع مجاور رودخانه زاينده رود در محله اي با بافت نسبتاً جديد ساخته شده است. نقطه آغازين و ايده اوليه طراحي تصوير ذهنی معمار از منظر آبگیر پل خواجو در زمان برگزاري جشن هاي بزرگ صفوي است ، در واقع سعي شده است که در اولين گام عناصر اصلي سازمان دهي فضاي برگزاري جشن ها با استفاده از آب نما، پل و رواق هاي اطراف به صورت انتزاعي بازسازي شود و رواق هاي اطراف پروژه با سازه مخصوص نشان دهنده خيمه ها و چادرهاي اسقرار قزلباش در زمان برگزاري جشن هاست. به بيان ديگر خلوص و شفافيت فضاهاي معماري عصر صفوي و مکتب اصفهان معمار را بر آن داشته تا با استفاده از آب نماي مرکزي علاوه بر اعلام حضور زاينده رود در نزديکي ، با نمايش تصوير مجازي از حجم اصلي بنا که خود در پرسپکتيو و اندکي در دور دست واقع شده تقارني را که در امتداد محور طولي عرضه داشته با کمک آب نما به بعد سوم برده و در اين حال بيننده را با خود و اثر معماري تنها مي گذارد و او را به درون ساختمان دعوت مي کند. تأکيد بر تقارن و تقويت آن در جای ، جای فضا نشان دهنده پايبند بودن فرهاد احمدی به اصول معماري سنتي ايران به ويژه معماري صفوي و مکتب اصفهان است. پس معماري سنتي به معني شيوه ساختمان سازي از نظر شکلي، ساختاري و مفهومي منبع الهام قرار مي گيرد . آن چه به سنت تعبير مي شود به هيچ وجه پيروي از راه و روشي ويژه که مشمول زمان و مکان مي شود و يا حفظ وضع پيشين و قرار گرفتن در حصاري از انديشه هاي قديمي نيست بلکه آن گونه که دکتر سید حسین نصر تعريف مي کند: «امروزه هيچ چيز به هنگام تراز آن حقيقت ازلي، از آن پيامی نيست که از سنت مي آيد و مقتضاي حال است چرا که همواره مقتضي بوده است چنين پيامي تعلق به اکنون دارد که هميشه بوده است و خواهد بود سخن از سنت، سخن از اصول تبديل ناپذيري است با منشأ آسماني و سخن از کاربرشان در مقاطع مختلف از زمان و مکان.» به بيان ديگر معمار با استفاده از زبان نماد ها به بيان صور نمادين که جنبه هاي محسوسي از واقعيت ماوراء طبيعي اشياء هستند مي پردازد، ترجماني از مفاهيم دنياي عرفان در عالم خاکي. در حقیقت او صوري را به تصوير مي کشد که موجوديت خود را دارند خواه انسان از آن ها با خبر باشد يا نباشد، نمادهايي که به دست انسان ساخته نمي شوند بلکه او را دگرگون مي کنند. همانگونه که ذکر شد هرچند اين مجموعه به تازگي مورد بهره برداري قرار گرفته است ولي آغاز طراحي آن به اواخر دهة ۶۰ باز مي گردد احمدي خود در اين باره مي گويد که در آن سال ها معمار جواني بوده است که تحت تأثير اساتيد بزرگ معماري ايران همچون نادر اردلان و کامران ديبا گونه اي معماري مفوم گرا با گرايشات عرفاني را دنبال مي کرده است. از ديدگاه اردلان معماري به عنوان يک پديده در نظام وحدت گراي جامعه سنتي نشان دهنده اصل وحدت است. او بر اين عقيده است که مبناي شناخت و درک معماري سنتي اسلامي ريشه در رابطة بين کيهان، انسان و معماري دارد. «به عبارتي ديگر از ديد سنتي انسان و کيهان خود محصول هنر قدسي اند، انسان، کيهان و معماري قدسي از حيث واقعيت هستي شناسي شان نهايتاً وابسته به ذات الهي اند» پس معمار بار ديگر سعي مي کند با استفاده از عناصر معماري تصوير ذهني خود را از عالم ديگر در دنياي مادي انعکاس دهد فرهاد احمدي خود در اين باره مي گويد «از نظر من پروژه طرح اين گونه پدید می آید؛ گويي جرعه اي آسماني از کيهان در مرکز پروژه در آن هشت ضلعي که نمادي خاکي از بهشت است فرو مي افتد؛ درست مانند سنگي در میان آب که موج ايجاد مي کند، صورت گيري يا تجلي مادي اين اثر کيهاني در واقع امواجي است که پلکانی فرارونده را ايجاد کرده که به سمت آسمان حرکت مي کند. در واقع نوعي معاشقه و يا تعامل بين زمين و آسمان، کيهان يا عالم صورت با عالم مثال.» قطره اي از کيهان عالمي که کره خاکي و انسان در آن جاي گرفته اند بر جايگاه زندگي او فرود آمده، انسان پيوندي را ميان خود و آسمان يا فضاي بي کرانه احساس مي کند. گويي معمار تلاش مي کند راهي براي عروج از عالم خاک به فضاي برتر و پر معناتر بيابد و از تغييرات و دگرگوني هاي اين جهاني آزاد گردد. از نظر کاربردي نيز چنين است تراکم و غلظت کاربري هاي مجموعه از مرکز به بيرون کاهش مي يابد به بيان ديگر فضاي تهي که در مرکز پروژه قرار گرفته و تالارها را در خود جاي داده تأثير خود را بر اطراف نيز گذاشته و لبه ها را نيز بي ماده و شفاف کرده است. تا آن جا که در بخش مجاور با خيابان رواق نيز حذف شده و ساختمان از طريق دروازه ورودي با پياده رو شهري ترکيب مي شود. ساختمان از طريق هفت دروازه که از نظر مقياس نيز بر آن ها تأکيد شده است به فضاي پيرامون خود متصل مي شود. در واقع دروازه اولين فضا در الگوي بنيادي اتصال، انتقال و وصول هستند. استفاده هوشمندانه از هفت دروازه و تأکيد بر آن ها شايد اشارتي است بر هفت دروازه بهشت موعود استعاره اي ديگر از مفهومي آن جهاني انعکاسي ديگر از عالم مثال در عالم خاک. «از ديدگاه استيرلين سرچشمه وجوه نمادين اندام هاي کالبدي در معماري ايران در عالم مثال يا عالم ملکوت ديده مي شود. » در اين جا آب نما نيز نه تنها مکاني براي به نمايش گذاشتن و نگهداري آب و محلي براي نشستن در اطراف آن بلکه از ديدگاه عرفاني آينه اي است براي تصوير نمودن و انعکاس عناصري که دورادور حياط جاي گرفته اند. آن چه در سازماندهي کلي مجموعه شاخص است هندسه بسيار قوي و ترکيب آن با تقارن است مفاهيمي که در مطالعه فضاي معماري و نظام کالبدي در معماري سنتي نيز ديده مي شوند در واقع کاربرد هندسه برخاسته از عمق اعتقاد و بينش معناگرايانه اي است که معمار سنتي براي دستيابي به مفاهيم ارزشي عقيدتي و بازيابي تبلور آن در شکل مادي و قالبي معمارانه به کار مي گيرد. به بيان ديگر هندسه به عنوان عاملي وحدت بخش به کار گرفته مي شود تا کلية ارکان بنيادين معماري از قبيل فضا، شکل، سطح، رنگ و ماده را به نظم در آورد «در معماري سنتي هندسه محدود به جنبه هاي کم و بيش کمي نيست بلکه جنبه کيفي دارد که در قوانين تناسب و هم آهنگي نمايان است و توسط آن يک بنا وحدت تقريباً بي مانند خود را به دست مي آورد.» در مرکز فرهنگي اصفهان ناگفته ها و عجايب راز آلود همزمان با فرو بردن بيننده در تجربه اي ناخودآگاه آشکار مي شوند. آن جا که به زيباترين وجه معماري سنتي ايران يعني توجه به چهار عنصر نور، باد، آب ، خاک و تفکر ديرينه و اسطوره اي فرهنگ ايراني پرداخته مي شود. اين جريان نيرومند فکري ريشه در تفکرات فيلسوف بزرگ سهروردي و فلسفة اشراق در اين ميان آب نوع مادي عنصري است که مي تواند با نور ترکيب شود و از آن جا که توانايي عبور نور و روشنايي را از خود دارد به عنصري مقدس تبديل شده است. آب و نور به مثابه عناصر هويت بخش با يکديگر ترکيب مي شوند و بنيان فضايي زيبايي در معماري را پايه ريزي مي کنند که حوض خانه نام دارد ، در واقع حوض خانه همان معبد آب است ، در کنار چهار صفه که یکی از ساختارهای ویژه و بینابینی معماری این دیار است و تمام هنر معمار سنتي در ترکيب آب و نور در اين فضاست. اين تدبير نيز هوشمندانه در طراحي فضاهاي داخلي مجموعه به کار گرفته شده است وموجب رساندن نور به فضاهايي که در زير سطح زمين جاي گرفته اند از قبيل چایخانه و نگارخانه می شود. فضاي هشت ضلعي مرکزي علاوه بر اين که از نظر محل قرار گيري در مرکز پروژه قرار دارد به نوعي نقطه شروع حرکت بازديد کننده و کاربران مجموعه نيز هست هندسه قوي، حضور آب و ترکيب شدن آن با نوري که از پل هاي شفافي که به اين فضا ختم مي شود گذر مي کند فضايي مشابه سر بينه حمام هاي سنتي ايجاد مي کند که آن ها نيز خود مرکز رويدادها و اتفاقات مهم اجتماعي بوده اند. عنصر با اهميت ديگري که در طراحي مجموعه مورد تأکيد قرار گرفته است پل مي باشد، عنصري که در فرهنگ ايراني و اسلامي به مثابه گذرگاه و جدا کننده پاکي و پليدي است در اين جا نيز به ياري معماري معنا گرا آمده است تا صورتي خاکي از گذرگاهي بر پاکي و آب باشد و يا گذري شفاف براي انتقال به فضاي اصلي. به بيان ديگر سفر معنوي روح که آغازش تطهير و تزکيه و پايانش اشراق بود در اينجا و با پيروي از الگوي بنيادين اتصال، انتقال و وصول صورتي نمادين به خود مي گيرد. انسان با ورود از دروازه (اتصال) و گذر از پل (انتقال) و رسيدن به فضاي مرکزي تهي شده که به سمت آسمان در حال عروج است به وصل مي رسد. در اين جا معمار با عدم استفاده از رنگي ويژه و يا خاص بر خلوص فضاي معماريش افزوده است آن چه به عنوان رنگ در طرح استفاده شده است طيفي از بي رنگي است که با نور ترکيب مي شود و رنگ هايي زيبا در ذهن ناظر پديد مي آورد. آن چه به عنوان آخرين نکته بايد در مورد پروژه مرکز فرهنگي سينمايي اصفهان ذکر شود نقشي است که اين فضاي فرهنگي در شهر به عنوان فضاي شهري ايفا مي کند «در تفکر عرفاني بنابه عنوان قطعه اي سرگردان نيست که روي سطحي قرار داده شده باشد بلکه در بافت شهري گنجانده شده است» . ارتفاع کم ساختمان و قرار گيري بخش عمده فضاها در داخل زمين مکان يابي مناسب ورودي ها در اطراف پروژه، باز بودن ضلع مجاور خيابان براي ورود عابرين، محل هايي براي نشستن در کنار آب نما، اختصاص بيش از نيمي از سطح پروژه براي استفاده آزاد عمومي و به کارگيري عناصر طبيعي و مصنوعي دعوت کننده به داخل اين مرکز را يک فضاي شهري در خور در مجاور رودخانه زاينده تبديل کرده است. آن چه اين مجموعه فرهنگي را به فضا، مکاني پويا تبديل مي کند. جايگزيني آن در سلسله مراتبي از فضاهاي عمومي و نيمه عمومي، ايستا و پويا، فضاي باز و سرپوشيده خطي و گرد هم آورنده با مقياس هاي کوچک و بزرگ و با عملکرد هاي متنوع اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي است، که موجب القاء حس تداوم، تنوع و تحرک فضايي در استفاده کنندگاني است که با اهداف مختلف قدم در آن نهاده اند.