جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'عادت میکنیم'.
1 نتیجه پیدا شد
-
مقاله:بررسی ساختار رمان عادت میکنیم نوشتهی زویا پیرزاد
sam arch پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات ادبی
به قلم نوشین شاهرخی خلاصهی داستان: شخصیت محوری رمان عادت میکنیم، زنی به نام "آرزو صارم" است که بنگاه معاملاتی ملکی دارد. داستان از زاویهی دید آرزو و از دریچهی سومشخص روایت میشود. آرزو باید بنگاه پدر را پس از مرگ پدر بگرداند و نه تنها بدهیهای پدر را پس بدهد، بلکه از پس خرجهای اشرافی مادر (ماهمنیر) و دخترش(آیه) برآید و دم فروبندد تا به خسیس بودن متهم نشود. وی با دخترش "آیه" مستقل از مادر زندگی میکند و در زمینهی کار، زن موفقی است. یکی از مشتریاناش، "سهراب زرجو"، به آرزو علاقه نشان میدهد و قصد ازدواج با او را دارد. آرزو نیز به وی علاقمند میشود و برخلاف نظر اطرافیانش درصدد است که با وی ازدواج کند. "حمید"، پسرخاله و همسر سابقش، در فرانسه به سر میبرد و آیهی نوزدهساله، دختر مشترک آرزو و حمید نیز در صدد است که به فرانسه برود. "ماهمنیر" مانند نوهاش لوس و ننر است. وی تنها در فکر زرق و برق و ادای اشراف را درآوردن است و نازیدن به عنوانهای "دکتر" و "مهندس" و ظرفهای نقره و بلور. ماهمنیر برای دخترش آرزو، به اصطلاح مادری نکرده و حال برای نوهاش کاسهی داغتر از آش شده است. آیه هرچه بخواهد بهدست میآورد و آنقدر نازکنارنجی است که نه دست به سیاه و سفید میزند و نه تحمل شنیدن پاسخ منفی دارد. تارنمای شخصی برای خودش درست کرده و در آن از محدودیتهایی که مادر برایش ایجاد میکند مینویسد و زبان به شکوه میگشاید. مثلا از اینکه مادر از غذا و رفت و آمدش میپرسد. فکر میکند که مادر به خاطر او باید از پدرش طلاق نمیگرفت و انتظار دارد به خاطر او با مرد دیگری ازدواج نکند. دوست و همکار آرزو، "شیرین" نیز با ازدواج آرزو مخالف است، ازدواج را خریت زن میداند و علیه تمام مردها حرف میزند، چراکه خود تجربهی تلخی در عرصهی ازدواج دارد. ماهمنیر نیز مخالف این ازدواج است، چراکه داماد سابقش خواهرزادهاش بوده. داماد جدید عنوان مهندس و دکتر ندارد و این هم مزیدی بر علت است. پیرنگ داستان (Plot): داستان، به ازدواج مجدد زنی حدوداً چهلساله (آرزو) میپردازد که با وجود از سرگذراندن یک طلاق و داشتن دختری نوزدهساله و برخورداری از استقلال مالی به مردی علاقمند میشود و قصد ازدواج دارد، اما با مخالفت خانواده (مادر و دخترش) و دوستش (شیرین) روبهرو میشود. دودل میشود اما سرانجام تصمیم به ازدواج میگیرد. پیام داستان : اگر زنان، علیه مردان حرف میزنند و یا درصدد ازدواج نیستند، به خاطر تجربیات تلخشان است (بههمخوردن ازدواج شیرین و طلاق آرزو)، اما تجربههای مثبت در این داستان، پوچی و شعاری بودن این حرفها را نشان میدهد. پیدا شدن مردی استثنایی (سهراب) در زندگی آرزو و نیز تماس تلفنی نامزد شیرین در پایان داستان نشان از علاقهی قلبی این زنان به کانون زناشویی دارد. نام کتاب: عادت میکنیم، واکنش آرزو در برابر "دعوا، دلخوری و زخم زبان" و "ناز کشیدن برای آشتی"(**ص263) در مقابل ماهمنیر و آیه است. آرزو به خود میگوید: "شاید خودم عادت کنم. باید عادت کنم" و در واقع با این اندیشه تصمیم مقاومت در برابر خانواده و ازدواج با سهراب را میگیرد و به تقابل پایان میبخشد. کنش و بازتاب شخصیتها: آرزو دوبار در زندگیاش به طور مستقل تصمیم گرفته است. یکبار زمانی که با آیه از فرانسه به ایران بازگشته و تصمیم گرفته است مستقل از پدر و مادر زندگی کند. بار دوم پس از فوت پدر، هنگامی که به میزان بدهیهای پدرش پی میبرد و تصمیم میگیرد که بنگاه معاملاتی او را سرپا نگه دارد. حال برای ازدواج با سهراب درصدد است که مستقلاً تصمیم بگیرد. برای ازدواج نخستاش، خودش تصمیم نگرفته و تصمیم مادرش را پذیرفته است.- 4 پاسخ
-
- 1
-
- پیرنگ داستان
- بررسی ساختار رمان
- (و 3 مورد دیگر)