جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'شناخت شناسی از دیدگاه کارل پوپر'.
1 نتیجه پیدا شد
-
شناخت شناسی از دیدگاه کارل پوپر مهمترین مبانی و آموزه های برکشیده از پیکره فلسفه علم کارل ریموندپوپر در اصول و موازین معرفت شناسی و روش شناختی او بازتاب یافته است. از این حیث، در نوشتار حاضر برجسته ترین اصول و مبانی وی در سرفصل شناخت شناسی و روشیِ اش، به منظور نشان دادن اهمیت و شناخت آن مباحث تشریح و مورد مطالعه قرار داده می شود. ● سه نگرش عمده پیرامون شناخت مسأله شناخت همواره یکی از دغدغه های کهن بشری به شمار رفته است. اینکه اساساً شناخت چیست و معرفت به امور چگونه حاصل می آید؟ افلاطون با تکنیک دیالوگ از جانب سقراط در پی پاسخ به سؤالات مذکور می باشد.دیالوگ با تعریف معرفت به عنوان ادراک حسی در ثئای تتوس افلاطون آغاز می شود. با این وصف منظور وی نه ادراک از طریق حواس بلکه ادراک بیواسطه و مستقیم است. گادامر بر آن است که نکته حساس و مهم نزد سقراط این است که ادراک برخورد چشم با آنچه وجود دارد نیست، بلکه چشم د رموقع دیدن فقط ابزاری برای نَفس است. البته دیدن به توسط چشم به انجام می رسد، ولی چشم نیست که می بیند. با این وجود در دومین پاسخ به مسأله ماهیت معرفت گفته می شود که شناخت همان doxa یا ظن و گمان است(گادامر،۱۳۸۶: ۸۲). پاسخ سوم سقراط در رساله " ثئای تتوس " افلاطون این است: معرفت ، ظن یا گمان است همراه با logos یعنی گمان عقلانی شده؛ در واقع معرفت را باید logos بدانیم .ولی این تعریف به هیج وجه رضایت بخش نیست، وانمود می شود که عقل چیزی اضافی است، چیزی که صرفاً به آن گمان افزوده می شود، در حالی که گمان از پیش وجود داشته و فقط به تحقق و تأیید می رسد( گادامر،۱۳۸۶: ۸۵). مطابق خوانش پوپر ،معرفت گمانی است که به رغم آزمونهای سخت هنوز ابطال نشده است. در همین راستا پوپر با مد نظر قرار دادن رویکرد معرفت شناسی خود می کوشد که سه نگرش عمده درخصوص شناخت انسان را توضیح دهد.او برآن است که درخصوص معرفت بشری دو نگرش جدی وجوددارد، که با عقل گرایی انتقّادی ، نگرش دیگری ظهور می یابد که خاص خودپوپر است . نخستین نگرش ،عبارت از آن چیزی است که پوپر به آن لقب ذات گرایی(Essentialism) داده است و سه آموزه را درآن برجسته می سازد: ۱) هدف دانشمند یافتن نظریه یا توصیفی صحیح دربارة جهان است . ۲) دانشمند میتواند درحصول این مسأله که بلأخره حقّانیّت چنین نظریه هایی را درآن سوی هر شک معقول به اثبات برساند ، موفقیت کسب نماید. بهترین ودرواقع علمی ترین نظریه ها توصیف کنندة "ذاتی"( Essential)یا "ماهیّتهای ذاتی ِ" اشیاء هستند. آموزة سوم در نسبت با آموزة دوم ،همان مفهومی است که پوپر آن را ذات گرایی نامیده است.ذات گرایی، جهان متعارف را همچون ظواهر ی می نگرد ومی خواهد درماورای آن جهان واقعی را اکتشاف کند. پوپر نگرش ذات گرایی را از آن جهت نفی می کند که معتقداست ، پی بردن به ذات وماهیّت اشیاء به گونه ای که به توضیح نهایی بیانجامد ،امکان پذیر نیست .به عبارتی،مخالف با ذات وماهیّت اشیاء نبوده ،بلکه تنها درابطال گزارة "آموزة هدف علم عبارت از توضیح نهایی بودن"، می کوشد. دومین نگرش افزاریگری است ؛تفکری که معتقد است نظریه ها ،فرضیاتی ابزاری برای توضیحات هستند. آنچه ممکن است همچون روش معرفت نظری جلوه گر شود،تنها پیدا شدن بهبودی درافزارهاستنظریه های علمی ومحض چیزی جز قواعد محاسبه (یاقواعد استنتاجی) وکاربردی نمی تواند باشد. چنین رویکردی مورد تأیید پراگماتیستها بوده و منادیان عقلانیَّت ابزاری نیز بر آن صحّه می نهند. از دید پوپر، آخرین توضیح (نهایی ویقینی ) وجودندارد ،چرا که براساس خوانش وی ،اعتقاد به ذات(خواه راست وخواه دروغ) مانع جدی وخطرناکی دررشد معرفت واندیشه بشری به وجود می آورد واز طرح مسائل تازه وسودمند جلوگیری می کند( پوپر،۱۳۶۸: ۱۳۰). از طرفی، ابزاری انگاشتن نظریه ها مورد تأیید پوپر نمی باشد. چرا که به نظر او شناخت بیشتر و موثق تر مستلزم گذار انتقادی از مسائل قدیم به ساحت مسائل جدید تر است. پوپر باصراحت اعلام میدارد که هیچ ضرورتی برای پذیرفتن یکی از آن دونگرش وجودندارد، بدان جهت که یک نگرش سوم هم هست.نگرش حدس،حقیقت وواقعیت، همان بینش سومی است که اساس کارپوپر است؛اینکه نظریه ها حدسی هستند که قابل ابطال اند نه قابل اثبات( پوپر،۱۳۶۸: ۱۳۳ ۱۳۴). از این حیث تلاش می شود تا در سرفصل بعدی به اختصار نگرش سوم مورد تبیین و ارزیابی بیشتر قرار گیرد.