رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'شعر المانی'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. masi eng

    شعر المانی

    [h=2][/h] Ich hatte schon längst keine Hoffnung mehr Doch jemand hat dich geschickt, von irgendwo her Du hast mich gefunden, in der letzten Sekunde. خیلی وقت بود که دیگر امیدی نداشتم ولی کسی تو را از جایی فرستاد تو مرا پیدا کردی در آخرین ثانیه Ich wusste nicht mehr genau was zählt Nur: es geht nicht mehr weiter, wenn die Liebe fehlt Du hast mich gefunden, in der letzten Sekunde. من درست نمی‌دانستم چه چیزی مهم است فقط: چیزی پیش نمی‌رود وقتی عشق نباشد تو مرا پیدا کردی در آخرین ثانیه Du bist das Pflaster für meine Seele Wenn ich mich nachts im Dunkeln quäle Es tobt der Haß dann, vor meinem Fenster Du bist der Kompass wenn ich mich verlier’, du legst dich zu mir wann immer ich frier’ Im tiefen Tal wenn ich dich rufe, bist du längst da. تو برای روح من (مثل) چسب بودی وقتی من شب‌ها در تاریکی زجر می‌کشیدم این نفرت است که بیرون پنجره‌ام طقیان می‌کند تو قطب‌نمایی وقتی من گم می‌شوم تو کنارم می‌ایی هر زمان که سردم در دره عمیق وقتی من تو را صدا می‌کنم تو از قبل انجا بودی Ich hatte schon längst den Faden verloren, es fühlte sich an wie umsonst geboren, ich hab dich gefunden, in der letzten Sekunde. خیلی قبل من ریسمان را گم کرده بودم حس می‌کردم بی دلیل متولد شدم من تو را پیدا کردم در آخرین ثانیه Und jetzt die Gewissheit, die mir keiner nimmt, wir waren von Anfang an füreinander bestimmt, wir haben uns gefunden, in der letzten Sekunde. و حالا این اطمینان که چیزی من را دور نخواهد کرد ما از ابتدا برای هم در نظر گرفته شده بودیم ما همدیگر را پیدا کردیم در آخرین ثانیه Du bist das Pflaster für meine Seele Wenn ich mich nachts im Dunkeln quäle Es tobt der Haß dann, vor meinem Fenster Du bist der Kompass wenn ich mich verlier’, du legst dich zu mir wann immer ich frier’ Im tiefen Tal wenn ich dich rufe, bist du längst da. تو برای روح من (مثل) چسب بودی وقتی من شب‌ها در تاریکی زجر می‌کشیدم این نفرت است که بیرون پنجره‌ام طقیان می‌کند تو قطب‌نمایی وقتی من گم می‌شوم تو کنارم می‌ایی هر زمان که سردم در دره عمیق وقتی من تو را صدا می‌کنم تو از قبل انجا بودی Bevor du kamst war ich ein Zombie, gefangen in der Dunkelheit, du holtest mich aus meinem Käfig, dein heißes Herz hat mich befreit. قبل از اینکه تو بیایی من یک جسد بودم زندانی تاریکی تو من را از قفسم بیرون کشیدی قلب گرم تو به من آزادی داد Du bist das Pflaster für meine Seele Wenn ich mich nachts im Dunkeln quäle Es tobt der Haß dann, vor meinem Fenster Du bist der Kompass wenn ich mich verlier’, du legst dich zu mir wann immer ich frier’ Im tiefen Tal wenn ich dich rufe, bist du längst da. تو برای روح من (مثل) چسب بودی وقتی من شب‌ها در تاریکی زجر می‌کشیدم این نفرت است که بیرون پنجره‌ام طقیان می‌کند تو قطب‌نمایی وقتی من گم می‌شوم تو کنارم می‌ایی هر زمان که سردم
×
×
  • اضافه کردن...