جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'سه قطره خون'.
1 نتیجه پیدا شد
-
تحلیل بر «سه قطره خون» صادق هدایت
moein.s پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در گفتگو و نقد پیرامون آثار ادبی
سلامون علیکم...بر شما ادیبان و شما که ادیب نیستید ولی ادیبان رو دوست دارید امروز یقه ی صادق هدایت رو گرفتیم و اون اثر پدر در آورش یعنی سه قطره خون!!! دانلود داستان 6 صفحه ای(100 کلیلو بایت ناقابل) از این تارنما(کلیک کنید) دانلود کتاب گویا از این تارنما (کلیک کنید) مو به تن سیخ می کنه این نامرد با این آثارش(موخره :من کلا نمی تونم وقتی در مورد هدایت صحبت می کنم جلوی خودم رو بگیرم یک نامردی...موذی...چیزی بهش نگم...فقط بدونین از شدت علاقه هست و توهین نیستپیشاپیش عذرخواهی می کنم) فتح بابی کردیم با این نویسنده،اگه استقبال شد در مورد نویسنده های دیگه هم اینجا بحث کنیم. حس می کنم بچه هایی که کتاب خونن کم نداریم اینجا....حداقل از آنچه می بینم در این تاپیک ها.... نـام آخرین کتابی که خواندی یا این.. سطرهايي از يك كتاب اول خودم یک نظر شخصی بدم در مورد این داستان. برآیند شخصی من این هست که این بشر (هدایت رو می گم) کلا روانشناسی بود بس بزرگ!!!حالا چرا خودکشی کرد بماند!!من تو آثارش اینو حس کردم. مخصوصا این اثرش که برای بحث انتخاب کردم خود جنسه!!! خود روانشناختی هست نگاه کن: «…در تمام این مدت هر چه التماس میکردم کاغذ و قلم میخواستم به من نمیدادند. همیشه پیش خودم گمان میکردم، هر ساعتی که قلم و کاغذ به دستم بیفتد چقدر چیزها که خواهم نوشت… ولی دیروز بدون اینکه خواسته باشم، کاغذ و قلم برایم آوردند. چیزی که آنقدر آرزو میکردم، چیزی که آنقدر انتظارش را داشتم… اما چه فایده از دیروز تا حالا هر چه فکر میکنم چیزی ندارم که بنویسم، مثل اینکه کسی دست مرا میگیرد و بازویم بیحس میشود.» و وقتی که تمام وجودش را به روی کاغذ میآورد، «بین خطهای دَرهم و بَرهم» تنها چیزی که خوانده میشود این است: «سه قطره خون». مسئلهی اصلی این داستان، در همین چند جمله است. مابقی، تفسیر روانشناختی این کشمکش و این آرزوست. یعنی شالاپ می افتی تو ماجرا می گی الان کجام یعنی؟؟ بیمارستانه؟؟ تیمارستانه؟؟.... زندانه؟؟؟؟؟؟.... بعد که شروع می کنه از شخصیت های اطرافش می گه از اون پیرزن....تا اون مُرده ی قصاب....کم کم محیط داره برات آشنا می شه که یک دفعه صادق شما رو فیتیله پیچ می کنه....داستان سیاوش رو می کشه وسط...با اون گربه اش.... و شما رو می زاره تو این قضاوت که این داستان از دهان یک روان پریش هست یا در واقع یک نظاره گر که داره قصه ی سیاوش روان پریش رو می گه..... و در نهایت تو می مونی و حوضت و همینش خوبه که صادق هدایت با اعصابت بازی می کنه،ناخودآگاه نتیجه رو مثه رنگ می پاشونه تو ذهنت ولی....خودت نمی فهمی... بفرمیووو دوست عزیز.....بفرمیو شام!!! شام تحلیل سه قطره خون هدایت.....اگه نخوندی لینک گذاشتم....اگه خوندی یک نظری بده.... بذار این قوه ی کتاب خونی یک جا بیاد به کار...همش محفوظات نشه....بیاد در قالب یک نظر...یک عقیده که دیگران فک نکن روخونی می کنیم.... مشغول الذمه ای اگه کسی رو بشناسی که به این بحث علاقه داشته باشه و دعوت نکنی به این تاپیک- 10 پاسخ
-
- 12
-
- متن ونقد داستان سه قطره خون صادق هدایت
- نقد داستان
-
(و 3 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :