رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'سفرنامه ناصرخسرو'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. ابتدا مروری بر قسمتی از متن: صفت شهر مصر و لایتش آب نیل از میان جنوب و مغرب می آید و به مصر می گذرد و به دریای روم می رود و آب نیل چون زیادت می شود دوبار چندان می شود كه جیحون به ترمذ و این آب از ولایت نوبه1 می گذرد و به مصر می آید و ولایت نوبه كوهستان است و چون به صحرا رسد ولایت مصر است و سرحدش كه اول آنجا رسد اسوان می گویندو از مصر تا آنجا سیصد فرسنگ باشد و بر لب آب همه شهرها و ولایتهاست و آن ولایت را «صعیدالاعلی» می گویند و چون كشتی به شهر اسوان رسد، از آنجا برنگذرد چه آب از دره های تنگ بیرون می آید و تیز می رود و از آن بالاتر سویی جنوب ولایت نوبه است و پادشاه آن زمین دیگر است و مردم آنجا سیاه پوست باشند و دین ایشان ترسایی2 باشد و بازرگانان آنجا روند و مهره و شانه و بسد3 برندو از آنجا برده آورند. و به مصر، برده یا نوبی باشد یا رومی4 و دیدم كه از نوبه گندم و ارزن آورده بودند هر دو سیاه بود و گویند نتوانسته اند كه منبع آب نیل را به حقیقت بدانند و شنیدم كه سلطان مصر، كس فرستاد تا یك ساله راه بر كنار نیل رفتند و تفحص كردند هیچ كس حقیقت را ندانست الا آنكه گفتند كه از جنوب كوهی می آید كه آن را «جبل القمر» گویند. و چون آفتاب به سر سرطان5 رود آب نیل زیادت شدن گیرد. از آنجا كه به زمستانگه6 قرارداد بست اَرَش7 بالا گیرد چنانكه به تدریج روز به روز می افزاید و به شهر مصر، مقیاسها و نشانها ساخته اند و عاملی باشد به هزار دینار معیشت8 كه حافظ آن باشد كه چند می افزاید. و از آن روز كه زیادت شدن گیرد، منادیان به شهر اندر فرستد كه ایزد ـ سبحانه و تعالی ـ امروز در نیل چندین زیادت گردانید و هر روز گویند چندین اصبع9 زیادت شد. و چون یك گز تمام می شود آن وقت بشارت می زنند و شادی می كنند تا هجده ارش برآید و آن هجده ارش معهود ایت، یعنی هر وقت كه از این كمتر بود، نقصان گویند و صدقات و تذرها كنند و اندوه و غم خورند و چون از این مقدار بیش شود شادیها كنند و خرمیها نمایند. و تا هجده گز بالا نرود خراج سلطان بر رعیت ننهند. و از نیل جویهای بسیار بریده اند و به اطراف رانده و از آنجا جویهای كوچك برگرفته‌اند یعنی از آن انهار و بر آن دیه ها و ولایت هاست و دولابها ساخته اند چندان كه حصر و قیاس آن دشوار باشد و همه دیه های ولایت مصر بر سر بلندیها و تلها و به وقت زیادت نیل همه آن ولایت در زیر آب باشد دیه ها از این سبب بر بلندیها ساخته اند تا غرق نشود و از هر دیهی به دیهی دیگر به زورق روند. و از سر ولایت تا آخرش سكری10 ساخته اند از خاك كه مردم بر سر آن سكر روند یعنی در جنب نیل و هر سال ده هزار دینار مغربی از خزانه سلطان به دست عاملی معتمد بفرستد تا آن عمارت تازه كنند و مردم آن و لایت همه اشغال ضروری خود ترتیب كرده باشد آن چهار ماه كه زمین ایشان در زیر آب باشد و در سواد11 آنجا و روستاهاش هر كس چندان نان پزد كه چهار ماه كفاف وی باشد و خشك كنند تا به زیان نشود. و قاعده آب، چنان است كه از روز ابتدا چهل روی می افزاید تا هجده ارش بالا گیرد و بعد از چهل روز دیگر برقرار بماند و هیچ زیاده و كم نشود و بعد از آن بتدریج روی به نقصان نهد به چهل روز دیگر، تا آن مقام رسد كه زمستان بوده باشد و چون آب كم آمدن گیرد مردم بر پی آن می روند و آنچه خشك می شود زراعتی كه می خواهد می كنند و همه زرع ایشان صیفی و شتوی12 بر آن كیش13 باشد و هیچ آب دیگر نخواهد. و شهر مصر میان نیل و دریاست و نیل از جنوب می آید و روی به شمال می رود در دریا می ریزد. و از مصر تا اسكندریه سی فرسنگ گیرند و اسكندریه بر لب دریای روم و كنار رود نیل است و از آنجا میوه بسیار به مصر آورند به كشتی و آنجا مناره ای است كه من دیدم آبادان بود به اسكندریه و بر آن مناره آینه ای حراقه14 ساخته بودند كه هر كشتی رومیان از استنبول بیامدی، چون به مقابله آن رسیدی آتشی از آن آینه در كشتی افتادی و بسوختی و رومیان بسیار جد و جهد كردند و حیلتها نمودند و كس فرستادند و آن آیینه بشكستند و به روزگار حاكم، سلطان مصر، مردی نزدیك او آمده بود و قبول كرده كه آن آیینه را نیكو ساز كند چنانكه به اول بود حاكم گفته بود. حاجت نیست كه این ساعت خود رومیان هر سال زورمال می فرستند و راضی اند كه لشكر ما نزدیك ایشان نرود و سربسر بسنده است. از آن عمودهای سنگین15 ـ كه صفت16 آن مقدم كرده ایم ـ افتاده باشد و آن دریا همچنان می كشد تا قیروان17 و از مصر تا قیروان صد و پنجاه فرسنگ باشد (سفرنامه ناصرخسرو به كوشش دكتر سیاقی ص 71- 68) 1- نوبه: ایالتی است در شمال شرقی سودان (معین) 2- ترسایی: مسیحی 3- بسد: مرجان 4- در قدیم كه برده فروشی رواج داشت برده های سیاه را از افریقا می آورند و برده های سفید را از روم «خاقانی» برده سیاه را «جوهر» و برده سپید را «لالا» می نامد و شب و روز را به آنها تشبیه كرده است. روز و شب را كه به اصل از حبش و روم آزند پیش خاتون عرب جوهر و لالا ببیند و نیز گفته است قیصــــر از روم نجـــــــاشی از حــــــــــبش بـــر درش فیــــــروز و لالا دیــــده ام (گزیده اشعار خاقانی، دكتر ضیاءالدین سجادی ص 192- 33) 5- سرطان: خرچنگ، نام برج چهارم از دوازده برج فلكی، تیرماه 6- زمستانگه: فصل زمستان 7- ارش: فاصله آرنج تا سرانگشتان (در حدود نیم متر) 8- هزار دینار معیشت: با هزار سكه طلا حقوق 9- اصبع: انگشت 10- سكر: بند آب، دیواره و مرز كنار رودخانه 11- سواد: آبادی اطراف شهر، حومه شهر 12- صیفی و شتوی: تابستانی و زمستانی 13- كیش: روش، شیوه 14- حراقه: سوزاننده 15- عمودهای سنگین: ستونهای سنگی 16- صفت: وصف، توصیف 17- قیروان: ولایتی است در لیبی در حدود كشور مصر به مساحت 697300 كیلومتر مربع منطقه ای است صحرایی، دارای واحه های فراوان....(معین) _____________________________________________________________________________________________________________________________________ سبك شناسی 1- واژه های فارسی در سفرنامه به مراتب بیشتر از لغات عربی است و تعداد لغات عربی به حدود 20 درصد می رسد. 2- واژه های كهن فارسی كه در سده های بعد مهجور است در سفرنامه كم دیده می شود 3- متن سفرنامه به زبان محاوره ای فارسی از همه متون كهن نزدیكتر است و به نظر می رسد سبب آن است كه معمولاً مسافر هنگام سفر از خاطرات خود یادداشت بر می دارد و بعد این یادداشتها بهمان صورت ثبت شده یا با تغییر اندك تدوین می شود و در نتیجه معمولاً انشا كتب خاطرات و سفرنامه به زبان محاوره نزدیك است و كمتر مصنوع و متكلف است. مرحوم بهار معتقد است كه «سفرنامه» به سبب سهل بودن و مطلوب بودن نزدیك خلق بیش از دیگر آثار منثور ناصرخسرو دست به دست گشته و در نتیجه چون بیشتر استنساخ شده تصرف كاتبان هم در آن بیشتر بوده است(سبك شناسی بهار، جلد 2، ص 152) 4- ویژگیهای سبك نثر قرن چهارم و پنجم نظیر استعمال: اندر ایدون، همی، یاء، استمراری و نظایر آن در سفرنامه ناصرخسرو دیده نمی شود یا بسیار نادر است 5- استعمال «صفت» به جای كلمه «وصف» 6- از ویژگیهای نثر سفرنامه ایجاز آن است با آنكه سفر هفت ساله ناصرخسرو متضمن بسیاری نكته ها از مشاهدات اوست و سفرنامه حاوی اطلاعات ذیقیمت و عمیقی از جهان قرن پنجم هجری است اما حجم سفرنامه به نسبت محتوای آن، محدود و مختصر است و این ایجاز نیز از ویژگیهای این اثر ارزشمند است. منبع
×
×
  • اضافه کردن...