رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'سعدی، مظهر آزادگی و وارستگی'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. spow

    سعدی، مظهر آزادگی و وارستگی

    سعدی، مظهر آزادگی و وارستگی افصح المتکلمین مصلح الدین سعدی شیرازی در سال ۶۰۶ قمری در شیراز و در خانواده ای که به گفته خودش همگی از "عالمان دین" بودند، متولد شد. آثار سعدی به دو بخش منثور و منظوم تقسیم می شوند; درحالی که آثار منثور وی، خاصه گلستان با شعرهای فارسی و عربی آمیخته است. آثار وی عبارت اند از: بوستان در ۱۰ باب (که به نام ابو بکر بن سعد زنگی ست)، قصاید عربی و فارسی، مراثی، ملمعات و مثلثات، ترجیعات، طیبات، بدایع، خواتیم، غزلیات، صاحبیه، خبثیات (که مجموعه ای از شعرهای هزل است)، رباعیات و مفردات. این مقاله سعی دارد تا نیم رخی اگرچه کم رنگ از خصوصیات شخصیتی و بلندنظری ذاتی سعدی را به نمایش بگذارد. اگرچه عموم کسانی که نسبت به تصحیح و تدوین دیوان شیخ اجل همت گمارده اند، متاسفانه اکثر قصاید پندآموز یا بعضی مواعظ هشداردهنده و گاه گزنده سعدی را زیر عنوان مدح آورده و شجاعت و گستاخی قابل ستایش را در برابر امیران دست نشانده حکام تاتار و مغول بدون در نظر گرفتن جو حاکم بر قضای جامعه ۸۰۰ ۷۰۰ سال پیش ایران و میزان نفوذ و اقتدار آنان را در موقعیتی که هیچ شهروند ایرانی امکان ابراز وجود و اجازه قدرت درخواست حق مشروع خود را نداشت، درشتی ها و گستاخی های بی نظیر شیخ را در برابر امیران مقتدر نادیده انگاشته و از فضای امروز یک جامعه مترقی مدنی در مورد روزگار سعدی قلم فرسایی و داوری کرده اند و نصایح هشداردهنده و گاه تند و خشم آلود شیخ بزرگوار را با تعبیر مدح مورد بی مهری قرار داده اند. سعدی در چنین موقعیتی با تدبیر و موقع شناسی که ریشه در آزادگی و بی طمعی او از امیران و یا پادشاه وقت داشت، در خلال قصاید و مواعظ و حکایات پندآموز خود فرمان و ارابه وظایفش آشنا و با این پندنامه ها، نخست شرح وظایف یک فرمانروای عادل و مردمی را به نحو شایسته به امیر وقت القا و تلقین می کند و سپس برنامه کاری او را که در حقیقت رساله رستگاری ست در طی همان مبحث با لحنی که از چاشنی تهدید و تحذیر نیز خالی نیست، به او گوشزد و ابلاغ می کند و به شیوه ای بسیار رندانه و زیرکانه از طبقه محروم جامعه یعنی به اصطلاح روزگار او، رعیت دفاع می کند و همواره تکیه اصلی کلام سعدی بر حفظ حقوق رعیت و رعایت عدالت اجتماعی ست و این که بسیاری از اصحاب تحقیق رعیت و رعایت عدالت اجتماعی ست و این که بسیاری از اصحاب تحقیق بر این باورند که خطه فارس به دلیل وجود شیخ سعدی علیه الرحمه از تعدی و تجاوز عمال مغول مصون مانده، سخن گزافی نیست که بلندطبعی و وارستگی او از قید هوس ها و تمنیات بشری سعدی را نزد امیران جایگاهی والا و شانی فاخر بخشیده است که "سر فرو نکند همتش به هر جایی." ● سعدی در برابر ملوک و امرا و حکام از جمله امرایی که نسبت به جناب شیخ احترامی ویژه قائل بودند، عطا» الملک جوینی و برادرش شمس الدین صاحب دیوان و امیر انکیانو بود که در سال ۶۶۷ از جانب آباقاآن به شحنگی فارس فرستاده شد که سعدی نیز در بعضی قصاید ضمن ارشاد و هدایت آنان و پندهای پدرانه از هشدار، تنبه و تحذیرشان بی بهره نگذاشته که ناباورانه تمام کسانی که به تصحیح کلیات شیخ بزرگوار همت گماشته اند یا مقالاتی راجع به او دارند، این هشدارهای گاه گزند و گستاخانه را نادیده انگاشته و اغلب قصاید پندآمیز و حکمت آموز او را به مدح تعبیر کرده اند. برای نمونه این چند بیت را که در آن پس از مقداری اندرز و هشدار نامی هم از امیر انکیا نوبر دهشده به مدح تعبیر کرده اند. بس بگردیده و بگردد روزگار/ دل به دنیا درنبندد هوشیار/ این که در شهنامه ها آورده اند، رستم و روئینه تن اسفندیار/ تا بدانند این خداوندان ملک/ کز بسی خلق است عالم یادگار/ آدمی را عقل باید در بدن/ ورنه جان در کالبد دارد حمار/ ملک بانان را نباید روز و شب / گاهی اندر خمر و گاهی در خمار/ سعدیا چندان که می دانی بگو/ حق نباید گفتن الا آشکار/ هرکه را خوف و طمع در کار نیست/ ازخطا باکش نباشد وز تتار. به عقیده روانشاد پژمان بختیاری این قصیده موجب رنجش امیر انکیا نو شده و شیخ در استمالت از امیر قصیده زیر را که چند بیتی از آن در پی می آید ساخته است. دنیا نیرزد آن که پریشان کنی دلی/ زنهار بد مکن که نکردست عاقلی/ تا آن جا که گوید/ گر من سخت درشت نگویم تو نشنوی/ بی جهد از آینه نبرد زنگ صیقلی/ حق گوی رازبان ملامت بود دراز/ حق نیست آن چه گفتم اگر هست گو بلی. در کانون حکومت امرای جبار و خودکامه مغول که صاحب اختیار جان و مال و هستی مردم بودند و حجتشان یاسای چنگیزی بود، چه کسی به جز سعدی می تواند که بی پروا زبان به نصیحت ملوک گشوده و آنان را مخاطب قرار دهد و بگوید: به نوبتند ملوک اندر این سپنج سرای/ کنون که نوبت توست ای ملک به عدل گرای/ نگویمت چو زبان آوران رنگ آمیز/ که ابر مشک فشانی و؟گوهرزای/ نکاهد آن چه نصیب است عمر نفزاید/ پس این چه فایده گفتن که تا به حشر بپای/ که بیت اخیر تعریضی هم به این بیت تضمین شده منوچهری دارد/ جز این دعات چه گویم که رودکی گفته است/ هزار سال بزی صد هزار سال بزی.
×
×
  • اضافه کردن...