جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'سرمایه اجتماعی: خوب، بد، زشت'.
1 نتیجه پیدا شد
-
همه چیز برای همه کس سرمایه اجتماعی: خوب، بد، زشت نسبت انکار ناپذیری میان خدمت رسانی و سرمایه اجتماعی وجود دارد بگونه ای که فقدان یکی موجب فقدان دیگری خواهد شد. اگر دولت یا شرکتی خدمت مناسبی ارایه نکند سرمایه اجتماعی خود را از دست خواهد داد. شمار رو به افزایشی از جامعه شناسان، دانشمندان علوم سیاسی، اقتصاددانان و نظریه پردازان مطالعات سازمانی در تحقیقاتشان برای پاسخ دادن به دامنه وسیعی از پرسش هایی که در رشته مربوطه خودشان با آن روبرو شده اند به مفهوم سرمایه اجتماعی استناد کرده اند. این مقاله سعی بر آن دارد تا این مفهوم را شفاف سازد تا به ارزیابی سودمندی این مفهوم برای نظریه های مربوط به سازمان بپردازد. از این رو این مقاله، پژوهش های نظری گوناگونی که در این مورد در رشته های مختلف به انجام رسیده است را به گونه ای مختصر بررسی خواهد کرد. ● آیا سرمایه اجتماعی واقعا «سرمایه» است؟ این نوع از سرمایه به چه معنا است؟ بارون و هانان(۱۹۹۴) از ورود بی رویه و البته استعاره ای مفاهیم اقتصادی در حوزه ادبیات جامعه شناسی ناراضی اند و در این زمینه به ادبیات سرمایه اجتماعی به عنوان نمونه ای از «یک نوع مازاد سرمایه ها» استناد می کنند. در این بخش، ما به این بحث می پردازیم که سرمایه اجتماعی هم مشابه بعضی از انواع سرمایه است و هم متفاوت از اشکال دیگر آن و این مطلب را با ویژگی هایی که به طور گسترده ای در میان سرمایه اجتماعی و بعضی دیگر از سرمایه ها مشابه هستند شروع می کنیم و در نهایت به مشخصات و ویژگی هایی خواهیم رسید که کم ترین تشابه را با یکدیگر دارند. اول اینکه، مشابه دیگر شکل های سرمایه، سرمایه اجتماعی منبعی است در میان منابع دیگر که می تواند به امید بهره برداری در آینده سرمایه گذاری شود، ولو این که این آینده، نامعلوم باشد اما مطمئنا سود آن باز خواهد گشت. از طریق سرمایه گذاری کنش گران فردی و جمعی در جهت ایجاد شبکه روابط بیرونی، هر دو می توانند سرمایه اجتماعیشان را تقویت کنند و به این طریق به اطلاعات، قدرت و البته انسجام دست یابند؛ و همین طور با سرمایه گذاری کنش گران جمعی در زمینه توسعه روابط درونی میان اعضای خود، آن ها می توانند هویت جمعیشان را تحکیم بخشند و ظرفیتشان را در جهت کنش جمعی افزایش دهند. در حالی که برخی از مفسران مانند پاتنام، معتقدند که سرمایه اجتماعی در جمع های بزرگتر مانند ملت ها، ریشه های تاریخی عمیقی دارد و بنابراین، بایستی به عنوان پدیده ای خارج از اراده فرد و به عنوان نوعی «موهبت» مورد توجه قرار گیرد، برخی دیگر از مفسران مانند ایوانز، معتقدند که سرمایه اجتماعی را می توان، حداقل تحت بعضی شرایط و مقتضیات، از طریق کنش های سنجیده ایجاد کرد. دوم اینکه، مشابه دیگر اشکال سرمایه، سرمایه اجتماعی هم «قابل تخصیص» است(۱) و هم «قابل تبدیل»(۲). سرمایه اجتماعی به مانند سرمایه فیزیکی، که می تواند نوعاً برای اهداف متفاوتی مورد استفاده قرار گیرد (ولو این که در هر مورد لزوماً کارآیی مساویای نداشته باشد)، قابل تخصیص است به این معنی که شبکه ای که یک فرد در درون آن حضور دارد، مانند شبکه ای که دوستان و آشنایان برای دید و بازدید از یکدیگر تشکیل داده اند می تواند برای اهداف دیگری نیز مورد استفاده قرار گیرد، مانند افزایش در میزان اطلاعات افراد یا آگاهی از اطلاعات دیگر اعضاء. به علاوه، سرمایه اجتماعی می تواند به انواع دیگر سرمایه تبدیل شود: مزیت هایی که به واسطه موقعیت یک فرد در یک شبکه اجتماعی برایش به وجود می آید، می تواند به مزیت اقتصادی یا مزیت های دیگر تبدیل شود. در میان چندین شکل از سرمایه که به وسیله بوردیو مورد شناسایی قرار گرفته اند، سرمایه اقتصادی بیش از همه قابلیت تبدیل به پول نقد را دارد؛ از سوی دیگر، سرمایه اقتصادی به سرعت می تواند به سرمایه انسانی، فرهنگی و اجتماعی تبدیل شود. می توان گفت که «نرخ تبدیلی» سرمایه اجتماعی در مقایسه با سرمایه اقتصادی پایین تر است: سرمایه اجتماعی هم به مراتب کم تر از سرمایه اقتصادی قابل تبدیل به پول نقد است و هم به مراتب زمان طولانی تری را برای این تبدیل لازم دارد.(۳) سوم این که، مشابه دیگر اشکال سرمایه، سرمایه اجتماعی می تواند جانشین یا مکملی برای منابع دیگر باشد. در مورد توانایی جانشینی سرمایه اجتماعی می توان گفت که کنش گران، گاهاً می توانند فقدان سرمایه مالی یا انسانی خود را به وسیله «ارتباطات» خوبی که برقرار می کنند جبران کنند. سرمایه اجتماعی عموماً مکملی است برای دیگر اشکال سرمایه. برای مثال، سرمایه اجتماعی می تواند کارآیی سرمایه اقتصادی را از طریق کاهش هزینه های معاملاتی افزایش دهد. تجزیه و تحلیل واث نو از داده های «پیمایشی اجتماعی همگانی» این نقش مکملی سرمایه اجتماعی را مورد تاکید قرار می دهد: او دریافت که از جنبه اقتصادی، کسانی که زیان دیده بودند سرمایه اجتماعی کم تری را در اختیار داشتند زیرا عموماً سطح اعتماد پایینی در میان آنان وجود داشت و کم تر در زندگی انجمنی شرکت می کردند. در واقع، او به این نتیجه رسید که منابع اصلی سرمایه اجتماعی در ایالات متحده آمریکا تنزل چشمگیری یافته است، همان نکته ای که پاتنام نیز به آن اشاره داشت. چهارم این که، مشابه سرمایه فیزیکی و سرمایه انسانی اما متفاوت از سرمایه مالی، سرمایه اجتماعی نیازمند حفظ و نگهداری است. قراردادها، عهد و میثاق ها و قیود اجتماعی بایستی از یک طرف، مکرراً بازسازی شوند و نو گردند و از طرف دیگر، مورد تأیید مجدد قرار گیرند در غیر این صورت کارآیی خود را از دست خواهند داد. همچنین مشابه سرمایه انسانی اما متقاوت از سرمایه فیزیکی، سرمایه اجتماعی نرخ استهلاک قابل پیشبینی ای ندارد. این امر به دو دلیل است: اول این که، در حالی که سرمایه اجتماعی ممکن است در اثر عدم استفاده (یا با سوء استفاده) مستهلک شود، این نوع از سرمایه با مورد استفاده قرار گرفتن مستهلک نمی شود. طبیعت سرمایه اجتماعی مشابه سرمایه انسانی و بعضی از اشکال کالاهای عمومی مانند دانش، به گونه ای است که هر قدر مورد استفاده قرار گیرد به همان میزان رشد و توسعه می یابد. برای مثال، امروزه، به طور روزافزونی به اثبات رسیده است که اعتماد که یکی از منابع کلیدی سرمایه اجتماعی است در نتیجه عمل متقابل به دست می آید و در صورت استفاده از آن در روابط اجتماعی تقویت می شود. دوم این که، در حالی که سرمایه اجتماعی ممکن است در پاره ای از موارد به دلیل تغییرات زمینه ای، مثلا تغییرات صورت گرفته در جامعه، رو به زوال بگذارد، محاسبه و پیش بینی نرخ استهلاک آن در شرایطی که این تحولات نیز خود قابل پیش بینی نیستند، به نظر دور از دسترس می رسد. پنجم اینکه، مشابه هوای تمیز و خیابان های امن اما متفاوت با بسیاری از دیگر اشکال سرمایه، سرمایه اجتماعی یک «کالای جمعی» است به این معنی که سرمایه اجتماعی دارایی خصوصی کسانی نیست که از آن منتفع می شوند. مخصوصاً این که، استفاده از سرمایه اجتماعی حالت رقابتی ندارد یعنی استفاده یک شخص از آن، باعث کاهش دسترسی دیگران به آن نمی شود اما (متفاوت از کالای عمومی ناب) استفاده از آن را می توان مانع شد و دیگران، می توانند از دستیابی به شبکه ای از روابط محروم شوند.(۴)