جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'سرزمین عیلام'.
1 نتیجه پیدا شد
-
سید علیرضا قهاری « هیچ نقشه ای از محدوده منطقه باستانی چغازنبیل از سوی میراث فرهنگی در اختیار شرکت ملی نفت قرار داده نشده است ، در حالی که ما کلیه نقشه ها و مشخصات انفجارهایی که قرار بود انجام دهیم را به میراث فرهنگی اعلام کردیم. در محل مورد بحث ، فقط 9 خط اکتشافی داریم که آن هم در فاصله یک کیلومتری چغازنبیل قرار دارد ! » روزنامه اطلاعات - 23/8/1384 به نقل از اداره اکتشاف شرکت ملی نفت ایران نزدیک ترین فاصله تا چغازنبیل چند کیلومتر است ؟ شبانه به ایستگاه راه آهن می رویم ، مقصد اندیمشک ! کوپه ها مثل همیشه شلوغ اند قاصد خدایان ( الهه مانا ) همراه ماست. دل هایمان قرار ندارد. سرزمین خدایان آبستن کدام حادثه است ؟ آیا آ شور بانیپال به این سرزمین بازگشته ؟ سپاهیان او پس از هفت بار یورش به خاک عیلام ، سرانجام در سال 640 قبل از میلاد ، هم با هجومی سنگین و کینه توزانه ، نفرت دیرینه خود را به اوج رسانیدند و در اندک زمان از سرزمین آباد و پر رونق عیلام و عیلامی ها جز ویرانه ای بر جای نگذاشتند. آخرین هجوم آنان، نقطه پایانی بود بر سرنوشت یکی از درخشان ترین تمدن های بشری در هزاره های پیش از میلاد. فروانروای هولناک آشور در کتیبه اش چنین می نویسد : « من ، مسکن خدایان ایشان ، مأوای اسرار ایشان را بنا به خواسته آشور ( خدای جنگ ) فتح کردم ، وارد كاخ هایشان شدم در گنج هایشان را گشودم و آن ها را به غنمیت به مملکت آشور آوردم . شوشیناک ، خدای اسر ارآمیز که در مکان های مرموزی اقامت دارد و احدی او را ندیده است که چگونه خدایی می کند و این الهه ها با زیست آلاتشان، ثروتشان و ... ( همه را ) به آشور آوردم و معابد عیلام را با خاک یکسان کردم و خدایان و الهه هایشان را به باد یغما دادم . سپاهیان من وارد بیشه های مقدسش شدند که هیچ بیگانه ای از کنارش نگذشته بود . اسرار آن را دیدند و به آتش سوختندش . در فاصله ( یک ماه و بیست و پنج روز راه ) ، کشور عیلام را تبدیل به یک ویرانه و صحرای لم یزرع کردم » . و حالا ما ، در این سوی رودخانه در ( در کنار رود شاوور ) و در 35 کیلومتری جنوب شرقی شهر شوش ، نگران و کنجکاو ، به قدیمی ترین و بزرگترین اثر و مفخر معماری در فلات ایران و عظیم ترین مجموعه شهر سازی عیلامی بر جای مانده از هزاره دوم قبل از میلاد مسیح (ع) نزدیک می شویم . در سال 1314 ، مستر براون ( اهل زلاندنو ) که با هئیت همراه به دنبال اکتشاف مناطق نفت خیز ، در پرواز بود ، متوجه تل خاکی غول پیکری شد که به وسیله دو رشته دیوار ضخیم احاطه شده بود . این تل « سبدی » شکل ، پس از آن بین سال های 1341 - 1330 زیر نظر باستان شناس فرانسوی ، رومن گریشمن ، حفاری شد و از دل آن ، بقایای شهر شاهی و نیز معبد عظیم الجثه ای به شکل هرم بیرون آمد . مجموعه ای که بعدها ، در میان 30 اثر مشابه در بین النهرین ( عراق امروزی ) که معروف ترین آن ها برج بابل است به عنوان یکی از شاخص ترین گنجینه های تمدن بشری شناخته شد و در سال 1358 به ثبت میراث فرهنگ جهانی رسید . این اولین اثر ثبت شده از هفت اثر ایرانی در میراث جهانی است که بعد از تخت جمشید ، شناخته ترین میراث معماری ایران در دنیا به شمار می رود . در جاده شوش ، اما کمتر کسی نشان از این شهر و حکایت آن دارد . امپراطوری فراموش شده ! حتی پس از حفاری های سال 1341 ، به مدت چهل سال این شاهکار تمدن در بوته فراموشی افتاد و دیگر کسی از آن یاد نکرد . شهر بزرگ و مذهبی دوراونتاشی ( به معنای شهر اونتاش و یا شهر شاهی ) که امروزه به چغازنبیل ( تپه زنبیلی شکل ) شناخته می شود به فرمان اونتاش ناپیریشا ( اونتاش گال 1275 - 1240 ق .م) از پادشاهان سلسله شوتروک عیلام ، ساخته شد و نمونه ای عالی از تکامل هنر معماری و شهر سازی در هزاره دوم قبل از میلاد گردید . اونتاش گال مصمم شده بود شهری با عظمت برای برگزاری اعیاد و مراسم مذهبی به پا کند تا هم خدایان و هم بندگان ایشان را راضی نگه دارد. او کتیبه ای بر این تصمیم می نویسد: « پس از آن که مصالح ساختمانی را به دست آوردم . من در اینجا شهر اونتا و حریم مقدس را بر پا کردم و آن را در یک دیوار داخلی و یک دیوار خارجی محصور کردم. من معبد بلندی ساختم که .... » اونتاش گال هرگز نتوانست شهر و معابد آن را کامل کند و پیش از تکمیل آن درگذشت ، جانشینان او نیز به دلایلی که هنوز روشن نیست از ادامه کار منصرف شدند و به تدریج این شهر مقدس از رونق افتاد. شاید هم به همین دلیل در قرون بعد، از هجوم اقوام سامی در امان ماند و بعدها با افول امپراتوری عیلام ، خالی از سکنه شد و متروک گردید. اونتاش گال ، شهر و معبد آن را به پیشگاه خدای اینشوشیناک ( خدای شهر شوش و اونتاش ) هدیه کرد. زیرا از رسوم فرمانروایان عیلام بود که با ساخت معابد و پرستشگاه ها در جلب توجه خدایان پیشقدم باشند. آنها نام سرزمینشان را "حال تامتی" یعنی سرزمین خدایان نهاده بودند و در شهرهایشان برای هر یک از خدایان سی گانه ، معبدی جدا بر پا می داشتند. در هزاره دوم ق . م ، سلسله جدیدی که در عیلام ظهور کرد ، خود را نماینده خدایان خواند. رب النوع "شالا" و همسرش "اینشوشیناک" غالباً مورد پرستش بودند. با قدرت یافتن این سلسله ، عصر طلایی تمدن عیلام آغاز شد. اونتاش گال از اسلاف این فرمانراویان است. او بار دیگر بر بابل و آشور غلبه یافت و غنائم فراوانی از جنگ های بین النهرین به دست آورد. در زمان او و همسرش پنی ایرآسو ، هنر و معماری به درجه ای عالی از کمال رسید. شهرنشینی و ایجاد بناهای باشکوه رونق یافت و پس از قرن ها ، هویت ملّی احیاء شد. خط عیلامی بر کتیبه ها مسلط گردید و اقدامات ضد فرهنگ سامی شدت یافت. اینشوشیناک خدای ملّی شد و علاوه بر آن ، پادشاه و خاندان سلطنتی در طول حیات خود ، در جرگه خدایان در آمدند. سرانجام تابلویی راهنمای ماست : ( چغازنبیل ) از راه اصلی جدا می شویم و پس از طی چند کیلومتر از دور هیبت غول پیکر معبد نمایان می شود. ما به سرزمینی قدم گذاشته ایم که از سه هزار سال قبل از میلاد یکی از چهار بخش دنیای کهن ( عهد عتیق ) یعنی : آکاد در شمال ، سوبارو در شرق ، آمورو در مغرب و عیلام در جنوب محسوب می شد. ساکنین اش از نژاد آسیانی ( Asianique ) یا زاگرو - عیلامی هستند ( Zagro- Elamite ) که به تدریج شهر نشین شده و به عنوان اولین حکومت مرکزی ایرانی ، تمدن درخشانی را در این سوی بین النهرین به وجود آوردند. سرزمین عیلام ( در جلگه و کوهستان )، بخش امروزی خوزستان ، لرستان ، پشت کوه و کوه های بختیاری و شمال فارس را شامل می شود و شهر شوش پایتخت کشور است . این تمدن در طول چند هزاره رقابت گسترده ای ، با تمدن های آکاد ، بابل ، سومر و آشور دارد که هیچگاه با یکدیگر روابط خوبی برقرار نکردند و به بهای گزاف موجبات تضعیف و زوال یکدیگر را فراهم آوردند. امپراتوری عیلام نیز سرانجام با شکست هومبان هالتاش سوم پادشاه عیلام از بانیپال ، موجودیت خود را از دست داد و بعدها تبدیل به یکی از ایالات حکومت هخامنشی گردید. هوا هنوز روشن نشده، وهمی گنگ، این سرزمین رازهای ناشناخته ، شهر خدایان و بزرگترین زیگورات بر جای مانده ( که با اهرام مصر برابری می کند ) پیش روی ما قرار دارد. زیگورات عظیم الجثه ای که عظمتش ، بیانگر عواطف عمیق مذهبی حکمرانان عیلام است ، پرستشگاه و آرامگاه سر به مهر ! می گویند مردمی که از سرزمین های شرقی آمده اند از آنجا که مقر خدایان را در کوه ها می پنداشتند، در مناطق جلگه ای ناچار برای خدایان ساختمان های مرتفعی ساختند و آنها را تپه مقدس نامیدند . معبد تپه ها ، برای صعود به منتهی الیه و رسیدن به آسمان ، بهترین وسیله ممکن بود و خدایان نیز برای آمدن به زمین از طریق همین نقاط مرتفع ، عمل می کردند. این ها نظریه هایی است که برای اثباتش نیاز به دانش بیشتری داریم، ولی آنچه مسلم است این است که تفکر و تلقی زمینی ها همواره مقام خدایان را در منزلگاه های بلند دانسته است. شوق دیدار زیگورات سه هزار ساله و لمس آن از نزدیک ! ( اگـر برای صدمین بـار هم که باشد) آنچنان همراهان را به وجد آورده که بازدید از چاه های انفجاری را به کلی فراموش کرده اند. شاید هم مطمئن هستند که متولیان میراث فرهنگی به همین میزان ، نگران حفاظت از این اثر جهانی باشند. چرخش پروانه وار گروه ، گرد زیگورات را به خود وا می گذارم و به طرف کانال آبرسانی و تصفیه خانه شهر می روم . رود شاوور در همین نزدیکی و به فاصله یک کیلومتری از جبهه شمالی غربی به طرف شمال شرق جریان دارد. اختلاف زیاد ارتفاع رودخانه ( که شصت متر پایین تر از محوطه شهر اونتاش قرار دارد ) و غیر قابل شرب بودن آب چاه در منطقه، شهرسازان عیلامی را بر این داشته است که کانالی به طول 50 کیلومتر از ارتفاعات سرچشمه رودخانه کرخه حفر کنند و آن را تا پشت دیوار اصلی شهر امتداد دهند. این کانال در حد فاصل بین حصار دوم و سوم شهر به استخر و مخزن آن بزرگی به ابعاد 10 ×7×5 متر منتهی می گردد. آیا عیلامی ها از قانون فیزیکی ظروف مرتبط با اطلاع بودند؟ سپس در عرض جنوبی استخر 9 کانال اریب و باریکتر ساخته اند و این جوی ها را به درون شهر راه داده اند تا هنگامی که استخر پر از آب می شود، رسوبات ته نشین گردد و تصفیه ( توسط ماسه و خاک و ذغال ) صورت گیرد و آب تصفیه شده بوسیله روزنه هایی به درون استخر کوچکتری که در آن سوی دیوار یعنی در داخل شهر قرار دارد ، سرازیر شود و مورد استفاده قرار گیرد. ملاتی که در این استخرها و مخازن و کانال به کار گرفته شده ، قیر طبیعی است. عیلامی ها نحوه تصفیه آب را از کدام ملت فرا گرفته اند ؟ این شبکه و تصفیه خانه، قدیمی ترین تأسیسات شناخته شده آب رسانی در جهان است و به همین دلیل مورد توجه دانشمندان قرار دارد. برمی گردم و از حصارهای تودرتو می گذرم. سه حصار خشتی و هفت دروازه ، ابنیه مذهبی و غیر مذهبی شهر و طبقات مردم را از هم جدا مي کند. بنای حصار بزرگ که کثيرالاضلاع غیر منظم است و شالوده آن از فراز و نشیب زمین پیروی دارد ، در امتداد اطلال طبیعی بنا شده و معماران با مهارت کم نظیری جهت استحکام دیواره ها از این تپه - ماهورها بهره برده اند. طول حصار بیرونی که بیشتر جنبه دفاعی دارد به چهار کیلومتر می رسد. راه ورودی آن در شرق بنا است و به دروازه شاهی معروف است. این دروازه به یک سری ابنیه در حد فاصل حصار اول و حصار دوم منتهی می شود و شامل معبدی است که وقف الهه "نوسکو" است و نیز بناهایی از خشت و آجر که اقامتگاه شاهزادگان و آرامگاه های ایشان در آنها قرار دارد اما، دیگر اثری از ارگ سلطنتی یا بنای حکومتی نیست. شاه که در عین حال بزرگترین شخصیت مذهبی کشور هم می باشد ، در فواصل زمانی مشخص از پایتخت ( شوش ) به دوراونتاش مـی آید و در مراسم مذهبـی شرکت می کند. او و درباریانش ، در این مدت در همین اقامتگاه هـا مسکن دارند و پس از مرگ هم در همین جـا بـه خاک سپرده می شوند. داخل سردابه گروهی از خفاش ها ، جیغ زنان ، هجوم می آورند و بیشتر از آن که تو را بترسانند از تو واهمه دارند. دیدار مسافران تاریخ ، همواره خفاشان را وحشتزده می کند. یک ردیف پلکان آجری ، آرامگاه با شکوه را که در عمق شش متری قرار دارد به اقامتگاه ها متصل می سازد . خاندان سلطنتی عیلام ، اجساد مردگان خود را می سوزانند و این مختص ایشان است. زیرا مردم عادی ، امواتشان را دفن می کنند و مردگان به فراخور استطاعتشان دارای قبوری متفاوت اند. آنچه به این مکان وجهه خاصی می بخشد ، شیوه طاقزنی آرامگاه ها است. این شیوه اظهار بیرونی ندارد . روشی که در روح خود ، فروتنی لازم در مقابل معبد بزرگ را نشان می دهد. زیرا انسان بنا به سرشت خود همواره تمایل به تظاهر ساخته های خود دارد ، ولی در این مکان تظاهر حجمی از بیرون اصلاً دیده نمی شود. طاق قوسی و پوشش آن که در آثار عیلامی به وفور دیده می شود را 1500 سال بعد در بناهای رومی می توان مشاهده نمود. نبوغ هنر معماری عیلام و بسیاری از ابداعات آن ، نخستین بار در تاریخ تمدن بشری اتفاق افتاده است. در واقع می توان ادعا نمود که داریوش هخامنشی احتیاجی نداشته است که برای ساختمان کاخ های شوش از فن و شیوه معماری بابل استفاده کند. زیرا روش معماری عیلام ، بهترین الهام بخش وی است. تمدن عیلامی اگر چه در کنار تمدن های بزرگ آن زمان قرار دارد ، همواره توانسته اصالت و خصوصیات خود را حفظ کند و در صحنه دنیای کهن ، گوهری تابان باشد ، ما در دوره طلایی تمدن عیلامی ، شاهد باشکوهترین و اصیل ترین نمودهای هنر معماری هستیم که زیگورات دورانتاش یکی از آنان است و امروزه خود شاهد این مدعی است. آشور بانیپال ، سرمست از باده غرور و غلبه بر این تمدن با شکوه نیز چنین می نویسد : « من ، سی و دو مجسمه سلطنتی را که از طلا و نقره و مس ریخته و با مرمر سفید تراشیده شده بود به آشور آوردم . نگهبانان معابد را بدون استثناء از بین بردم . مجسمه های گاوهای نر خشمناکی را که زینت بخش درها بودند از جا کندم ، تمام متخصصین بدون استثناء شهربانان و شهرداران دهاتش ، ساکنین مردو زن ... چهار پایان بزرگ و کوچک را که تعدادشان از ملخ بیشتر بود، به عنوان غنیمت به آشور فرستادم و .... فریادهای شادی به دست من از آنجا رخت بر بست ....» از حصار دوم می گذرم ، در داخل حصار سوم ، با عرض و طول 470 در 380 متر ، صحن هایی با آخر پخته و معابری که قسمت های مختلف را به یکدیگر متصل می سازد، وجود دارد . سه معبد کوچک و چند انباری برای نگهداری سلاح و سایر ملزومات با دیوارهایی از خشت خام و کف هایی مستور از آجر پخته داخل این صحن ها است . این که چرا در محوطه معبد اینشوشیناک معابد خدایان دیگر هم وجود دارد ، می تواند از تفاوت های مذهبی اقوام مختلف عیلام ناشی شده باشد . اهمیت این مذاهب را باید در رابطه با میزان قدرت و نفوذ پیروان آن در دستگاه های حکومتی جست و جو کرد . در دوره چهارم عیلامی بیش از سی الهه مورد پرستش بوده است . معابد ایشمی کراب ( الهه مردگان ) و کری ریشا ( الهه مادر ) که مهمتر از بقیه هستند در دو ضلع شمال غربی داخل صحن زیگورات قرار دارد . معبد خدای گال نزدیک این دو ، ولی در خارج از این محوطه واقع است . کریریشا همسر خدای گال می باشد و حتی در زمان اونتاش گال ( بانی زیگورات ) این الهه به اتفاق اینشوشیناک و گال ، الهه های ثلاثه را تشکیل می دهند . کمی دورتر ، روی صحن وسیعی در میان بخش شمال شرقی آثار معابد خدایان هیشمیتیک و روحوراتیر قرار گرفته و دو معبد در صحن تمنس نزدیک در ورودی جنوب شرقی قرار دارد که از معبد خدای گال کوچکتر است . مجموعاً 9 معبد مربوط به خدایان در مجاورت زیگورات شناخته شده و امکان این که معابدی دیگر در این جا وجود داشته اند ، منتفی نیست . به محل مقدس معبد مطبق در دیگر حصار نزدیک می شوم . ابعاد معبد غول آسا است ( مربع کامل ) که اضلاع آن در 2/105 در 2/105 متر (حدود 20 طول آرنج عيلامي) به طرف جهات اصلي: شرق، غرب، شمال و جنوب قرار گرفته اند . ارتفاع اصلی ، معبد 53 متر است و اکنون تنها 25 متر آن ( در دو طبقه ) بر جای مانده ، حجم اولیه در پنج طبقه و هر طبقه از کف شروع می شود و در بالاترین طبقه پرسشتگاه و مجسمه اینشوشیناک ( به صورت گاو بالدار ) جای دارد . تفاوت عمده این معبد مطبق با سایر زیگورات های شناخته شده در بین النهرین در همین اسلوب معماری و نیز مرغوبیت مصالح است . معماران زبردست عیلامی ، طبقات پنجگانه زیگورات را با دقت و حساب شده به گونه ای طراحی کردند که با تمام عظمت، فشاری بر پایه ها وارد نشود .پله ها نيز كه در ساير زيگورات ها در نماي ساختمان به كار مي روند در این جا در انبوه آجرها تعبیه شده اند و در نتیجه نمای بنا را کشیده تر کرده اند . طبقه اول معبد را دو پلکان در اضلاع شمال و شمال شرقی به طبقه دوم راه می دهند و در طبقات بعدی در هر طبقه پلکان هر یک روی یکی از اضلاع هرم قرار دارد . چهار درگاه بزرگ طاقدار به مجموعه اتاق ها ، آرامگاه ها ، تونل ها ، پلکان ها و آب راه ها راه می یابد . دیوارها اکثر از خشت خام و خرده آجرهای پخته شده ، ساخته شده و با ملات گل و آهک و قیر به هم پیوند دارند . ضخامت دیوارهای بیرونی به دو متر می رسد و سطح تمامی آن ها با آجر پخته لعاب دار به رنگ های آبی و سبز متالیک براق، نماسازی شده است . در دیوارچینی ها بعد از هر چند ردیف آجر معمولی یک ردیف آجر کتیبه دار قرار گرفته که به خط میخی عیلامی است . پنج هزار عدد آجر کتیبه دار كه بيش از هفتاد درصد آن ها نقشی مشابه دارد، به صورت كليشه اي تهيه شده است. متن آن ها عموما به ذکر نام شاه و خدای اینشوشیناک و ذکر هدایا و نذورات شاه به معبد تعلق دارد. آیا عیلامی ها به تکنیک چاپ و تفکر کلیشه سازی آشنا بودند ؟ تزئینات داخل معبد به صورت گل میخ های سفالی و لعاب دار و کاشی های لعاب دار به رنگ های مختلف است . مجموعه حیوانات به صورت حقیقی یا به صورت ترکیبی مثل گاو بالدار و یا شیر با سر عقاب که احتمالاً جنبه حفاظتی دارند در قسمت های مختلف معبد استقرار دارد که در حال حاضر تنها آجرهای سوراخ داری که جای نصب آن ها بوده، بر جای مانده است . مجسمه های فراوان از جمله مجسمه مفرغی اونتاش گال و ملکه پنی ایر - آسو از زیگورات به دست آمده که اینک تماماً زینت بخش موزه های جهانی است . در بدنه معبد ، خاتم کاری با عاج نیز به کار رفته است و درهای چوبی با آینه کاری مات ( که حیوانات را در حل جست و خیز نشان می دهد ) زینت یافته اند . ریزه کاری های تزئینی با سفال لعابدار ... زمانی است گروه را گم کرده ام و در میان فضای پر رمز و راز به گردونه تاریخ کشیده می شوم. اورادی سحر آمیز بر لبانم جاری است ! پله های بلند معبد را به سرعت پایین می آیم. در جلوی پلکان ورودی ، چهار سکوی قربانی که از آجر ساخته شده وجود دارد و در جلوی آنها دو جایگاه مخصوص پادشاه و ملکه او .قربانی کردن ، بخش مهمی از امور روزانه اینجا است. مراسم مذهبی به وسیله کاهنان و کاهنه ها ( دختران معبد که ماراتبیتی نام دارند ) انجام می شود. این مراسم با نواختن ساز همراه است و نوازندگان با چنگ و بربط و نی ، صبح و شب در مقابل قربانگاه می خوانند و می نوازند . گاوهای کوهاندار ، بزهای کوهی و قوچ ها ، متداول ترین قربانی برای نذورات و پیشکش به خدایان در هنگامه ی نبردها هستند. کاهنان در تلاش اند با وارسی جگر و دیگر اندام های قربانیان ، نتیجه جنگ را پیش بینی کنند. صدای شیپور و نعره های هولناک گاوهای نر که در مسلخ قربانی می شوند و کوبه هایی که بر طبل ها می کوبند و جنگجویان را برای نبرد آماده می کنند. امروزه دیگر از دست کاهنان و کاهنه ها برای حفاظت از خدایان معابد ایشان کار زیادی ساخته نیست. هیچ فرمانی از شاه برای حفظ حرمت معابد مقدس نرسیده است. او خود را برای نبردی نامعلوم آماده می کند. کاهنان بارها شور کرده اند. خدایان از نابودی و بی حرمتی باید محفوظ بمانند و قبل از آنکه ساکنین شهر به ارتفاعات پناه ببرند ( تا از قتل عام مصون بمانند ) کاری عظیم باید انجام گیرد. معبد بزرگ از خاک پر می شود. پس آنگاه شهر خالی می گردد. سه هزار سال بعد معبد بزرگ سر از خاک بر می آورد تا گواهی صادق بر عظمت این تمدن شکوفا و بارور باشد. اینک مرا گروه پیدا کرده است. کتیبه ای را زمزمه می کردی : بعدها گفتند چهره ات آن زمانی دیدنی بود. گمشده ات یافته بودي ؟! « بشنو ای الهه پنیگیر و شما ای خدایان بهشت ، گوش فرا دارید ... من هیتا ( امپراطور عیلام ) هستم و می خواهم شیطان را از این سرزمین برانم. بگذار، ناسازگاری و اختلاف را کنار بگذاریم و صلح و صفا را حفظ کنیم .... » اندکی بعد با غروب آفتاب ، معبد اینشوشیناک نورباران است و از این که راهنمای میراث خبر توقف عملیات اکتشافی نفت در منطقه را آورده ، بر لب های افراد گروه ، لبخندی به ظاهر نمایان می شود. سکوت در سرزمین خدایان حکمفرماست. منابع و مأخذ: ایران باستان ، تاریخ مشرق قدیم ، جلد اول ، حسین پیرنیا ( مشیرالدوله ) . چاپ چهارم ، تهران 1344 تاریخ عیلام ، پیر آمیه ، ترجمه شیرین بیانی ، انتشارات دانشگاه تهران ، تهران 1349 فهرست بناهای تاریخی و اماکن باستانی ایران ، نصرت اله مشکوتی ، سازمان ملّی حفاظت آثار باستانی ایران ، تهران 1349 . ایران از آغاز تا اسلام ، رومن گریشمن ، ترجمه محمد معین ، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، چاپ چهارم ، تهران 1355 مجله آگاهینامه ، شماره 29 ، سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران ، تهران 1357 هنر ایران ، آندره گدار ، ترجمه بهروز حبیبی ، دانشگاه ملی ایران ، تهران 1358 معماری ، شهر سازی و شهر نشینی ایران در گذر زمان ، محمد رضا تقوی نژاد دیلمی ، یساولی ( فرهنگ سرا ) ، تهران 1363 نظری اجمالی به شهر نشینی و شهر سازی در ایران ، محمد یوسف کیانی و .... تهران 1365 • معماری ایران ، آرتوراپهام پوپ ، ترجمه کرامت اله افسر ، یساولی ( فرهنگ سرا ) ، تهران 1365 مجله میراث فرهنگی ، شماره 12 ، سازمان میراث فرهنگی کشور ، تهران 1373 باستان شناسی و هنر ایران در هزاره اول قبل از میلاد ، حسن طلایی ، سازمان ( سمت ) تهران 1374 مجله گردش ، شماره 17 و 18 ، سازمان سیاحتی و مراکز تفریحی بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی ، تهران 1374 تاریخ ایران باستان ، جلد اول ، محمود حریریان و ... سازمان ( سمت ) ، تهران 1377 منبع
-
- 4
-
- چغازنبیل
- اونتاش گال
-
(و 4 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :