جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'سخت ترین شغل دنیا، قضاوت'.
1 نتیجه پیدا شد
-
داشتم یه سرچ می کردم تو نت راجع به سخت ترین شغل های دنیا. یادمه همیشه می گفتن بعد از کار تو معدن بازیگری سخت ترین شغله. بتونی نقش ها مختلف رو تجربه کنی و باهاشون زندگی کنی. چیزای جالی اومد. کار تو اورژانس به علت فشارهای شدید یکیش بود. یا مثلا کار ملوانان و دریانوردان رتبه بالایی داشت. کار تو گاوداری به خاطر تایم بالای کار و خستگی بیش از حد هم یکی دیگه بود! یا مثلا چوب بری به خاطر خطر و صدماتش. یه وبلاگم اومد که نوشته بود سخت ترین کار اینه که نتونی برا کسی توصیف کنی که دقیقا چه مرگته !!! هیچ کدوم از این کارا از دید من اگرچه سخت هستند اما سخت ترین نیستند. این کارا با همه سختیشون با گذشت زمان پیش می ره که حالا خستگیش یا از تنت در می ره یا نه به تنت می مونه ! اما کاری هست که موقع انجامش اگه بخوای به معنای واقعی کلمه منصف باشی، احساس می کنی که زمان داره تو رو تو خودش حل می کنه و جلو نمی ره. کاری به اسم قضاوت. که البته اکثر اوقات می تونه جزو راحت ترین شغل ها و کارها هم تلقی بشه ! سختیش رو بیشتر موقعی لمس می کنی که داری قضاوت می شی و گاهی زمانی که قضاوت رو می بینی و گاهی زمانی که قضاوت میکنی و و اگه راحتی در کار باشه بیشتر زمانیه که قضاوت می کنی. می تونه خیلی ظریف باشه در حد شکسته شدن یک دل یا خیلی ملموس در حد گرفته شدن یک جان. اما به نظر من هیچ وقت و هیچ وقت و هیچ وقت نمی تونه کامل که هیچ، حتی بیشتر از درصد کمی درست باشه. از یه بگومگوی ساده گرفته تا یکم بزرگتر تا خیلی بزرگ تر و دیگه حتی تا جایی که می شه مسئله مملکتی. حتما از این فیلما دیدین هم ایرانی هم خارجی که قاضی حکم اعدام رو صادر می کنه، طرف رو دارن می برن بالای چوبه دار و همون موقع یکی هم که ماشینش تو اتوبان خراب شده داره پیاده می دوهه تا مدرکی رو بده به قاضی که ثابت کنه طرف بی گناهه!! لازمه عدالت مطلق توی هر مسئله ای از کوچیک ترین چیز که فقط پای احساس درمیون باشه تا بزرگترینش که پای جون، اینه که تمام حالات و احساسات و شرایط و از همه مهم تر افکاری که توی سر طرفین تو بازه های زمانی مختلف از زمان وقوع اتفاق رو به عقب بوده رو ببینی و حس کنی و درک کنی. خودتو جاش بذاری و فکر کنی، بعد بتونی کنار هم بچینیشون و این پازل رو مرتب کنی تا این که برسی به این که اصل ماجرا چی بوده، چی شد و چه طور شد که این طور شد..... و چون هیچ وقت هم چین چیزی ممکن نیست، قضاوت مطلق اگه نگم غیر ممکنه خیلی سخته.( نمی گم غیر ممکن چون گاهی انسان خودش نمی خواد که این پروسه رو طی کنه و مسلما انگشت به طرف کسی دراز کردن راحت تره، هر چند که گاهی هم واقعا غیر ممکنه. ) پس نمی دونم درسته این طور فکر کنم یا نه که کلمه وجدان یکی از معانیش قضاوت نکردن می شه! خدا رو شکر که توی هر حوزه ای که وارد شدم، هیچ وقت به ذهنم هم خطور نکرد که طرف قضاوت و حقوق و وکالت برم !