رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'سبک های نقاشی'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. «روایت‌گر‌ مسیح زرد» «اوژن ‌آنری ‌پل ‌گوگن» نقاش فرانسوی پیشتاز در سبک پسادریافت‌گری بود. گوگن تا سی و پنج سالگی شغلش دلالی سهام بود و در یک‌شنبه‌بازار نقاشی می‌کرد و می‌فروخت. بورس پاریس که ورشکست می‌شود، او تا بیست سال بعد که در تنهایی و انزوا بمیرد‌، خودش را وقف نقاشی می‌کند‌. تهی‌دستی او را تا پوستر چسباندن روی دیوارها و کار کارگری در کانال پاناما می‌کشاند‌. به خاطر ارزانی و به دعوت یکی ازدوستان سه‌، چهار سالی به روستایی می‌رود به نام «برتون» که در کشور خودش فرانسه واقع است و مدتی با چند نقاش از ملیت‌های دیگر مراوده می‌کند و شیوه‌ی شخصیش را که متکی است به زمینه‌های خالص رنگی و خطوط موکد اما نازک در لبه‌ها و ساده کردن اشکال‌، پی‌ریزی می‌کند تفاوت کار او با «ون گوک» که به‌طور عمومی از زمینه‌های غیریک‌نواخت و خطوط قطور در لبه اشیای نقاشیش استفاده می‌کند در همین است. مادر‌بزرگ گوگن به نام «فلورا تریستان» نویسنده و دوست صمیمی «ژرژسان» بود، مادر گوگن در پرو متولد شد ولی اصلیت او اسپانیایی است، پدر گوگن به‌نام «کلولس‌ گوگن» به عنوان روزنامه‌نگار فرانسوی در آمریکای جنوبی عاشق مادر گوگن شد و چون کلولس گوگن از مخالفان ناپلئون سوم بود، در دماغه‌ی ماژلان به طریق مرموزی به قتل رسید و گوگن در سه سالگی یتیم شد. گوگن پس از فوت پدر به اتفاق مادر و خواهرش به «لیما» رفت و در ویلای بزرگ عموی خود در کشور پرو اقامت گزید، چهار سال اقامت در پرو خاطرات شیرینی در مخیله گوگن باقی گذارد به‌طوری که همواره می‌گفت «‌من هنوز خاطرات پرو، خانه بزرگ، کلیسای زیبا با گنبد چوبی، کلفت سیاهی که از من پذیرایی می‌کرد و نوکر چینی که با‌دقت لباس‌های ما را اطو می‌کرد را همواره به یاد دارم». در سال 1855 گوگن پس از مراجعت به فرانسه، وارد آموزش‌گاه دینی اورلئان شد. در سن 17 سالگی وقتی تحصیلات او خاتمه پذیرفت در یکی از کشتی‌های تجاری استخدام و به «ریودوژانرو» رفت، وقتی از این سفر بازگشت، مادرش فوت کرده و خانه شخصی آن‌ها در سن‌کلود آتش گرفته و هم‌چنین خواهر او نیز با یک مرد ثروت‌مند اهل کشور کلمبیا ازدواج کرده بود، گوگن بی‌پول، و بی پشت و پناه به یکی از دوستان قدیمی خود پناه برد. وی او را به رییس یکی از بانک‌ها معرفی و رییس بانک نیز گوگن را به عنوان کارمند بانک استخدام کرد، پس از آن دیگر مسافرت‌های دور و دراز گوگن را جذب نکرد و او به یک زندگی ساده بورژوازی راضی بود. تمام اعضای بانک از طرز کار، دقت و دیسیپلین او رضایت داشتند و در نتیجه وضع گوگن روز به روز به‌تر می‌شد. در بانک گوگن با مردی به‌نام «امیل شوفنکر» آشنا و دوست شد، امیل شوفنگر در محله «مونت‌ پارناس» کارگاهی داشت که عصرها پس از این‌که از بانک فراغت حاصل می‌کرد در این کارگاه به نقاشی می‌پرداخت، معاشرت دایمی گوگن با امیل شوفنگر علاقه‌ی گوگن را نسبت به نقاشی زیاد کرد، در سال 1873 بود که معاشرت گوگن با امیل شوفنگر سرنوشت گوگن را به‌طور کامل تغییر داد، زیرا شوفنگر موفق شد که نه فقط به گوگن نقاشی بیاموزد بلکه ذوق هنری او را بپروراند. در همین اوان دو دختر دانمارکی برای اقامت موقت به پاریس آمدند و در همان پانسیونی که گوگن اقامت داشت اقامت گزیدند، یکی از آن دو به نام «میت گاد» مورد علاقه گوگن واقع شد، در این موقع گوگن که جوانی خوش‌اندام و باهوش بود، کم‌کم به فکر ازدواج افتاد، مراسم ازدواج آن‌ها در نوامبر سال 1873 در کلیسای «لوتر» منعقد شد. یک زندگی زناشویی آرام بین گوگن و همسر دانمارکی او شروع شد و دارای فرزندانی نیز شدند. گوگن بعد‌از‌ظهرها برای تماشای نمایش‌گاه‌های نقاشی هنرمندانی نظیر «برن‌هایم‌ولارد» به خیابان لافیت می‌رفت و خود نیز برای خالی نبودن عریضه به تشویق شوفنکر‌ هی به نقاشی می‌پرداخت، یک روز شوفنکر ناگهان مشاهده کرد که قریحه گوگن در نقاشی بی‌نظیر است و همین امر سبب می‌شود که هر وقت شوفنکر برای نقاشی مناظر طبیعی به اطراف پاریس می‌رفت گوگن را با خود می‌برد. در سال 1876 گوگن با شک و تردید تصمیم گرفت یکی از تابلوهای خود را برای قضاوت به سالن نقاشی پاریس بفرستد. چند هفته پس از آن با تعجب مشاهده کرد که ژوری سالن نقاشی پاریس، همان ژوری که تابلوهای نقاشی‌های امپرسیونیست امثال سزان را رد کرده بود تابلوی گوگن را قبول کرده است. این موضوع گوگن را وادار کرد که فعالیت خود را در بانک شدت دهد و در اثر رفت و آمد در بورس پاریس و معاملات تجارتی دیگر وضع مالی گوگن روز به روز به‌تر و همین امر سبب شد که گوگن بتواند آپارتمان به‌تری نزدیک کارگاه نقاشی و مجسمه‌سازی اجاره کند. ‌اجاره این آپارتمان به‌طور کامل مقدرات و سرنوشت گوگن را به طرف عالم هنر کشاند، زیرا در این آتلیه بود که گوگن یک روز با «پیسارو» نقاش معروف آشنا شد. پیسارو در ملاقات‌های دوم و سوم به نبوغ خارق‌العاده گوگن پی برد و به او پیشنهاد کرد که برای پیش‌رفت بیش‌تر چهره‌های بانک‌داران را نقاشی کند، گوگن نقاشی صورت پرتره را ابتدا از اعضای فامیل خود شروع کرد. شیوه‌ی او بر بسیاری از شاخه‌های نقاشی مدرن در قرن بیستم و از جمله بر کار سورئالیست‌های دهه‌ی 1920 و به بعد و آثار اکسپرسیونیست‌های آلمانی تاثیرگذار بوده است . این‌که چرا گوگن تنها زنان را به قاب نقاشی خود دعوت کرده‌، به احتمال زیاد از آن روست که او آنان را خالص‌تر و پاک‌تر از مردان می‌دانسته است اما حضور زنان سوگوار در پای صلیب‌، سابقه طولانی دارد و در میان نقاشان مسیحی یک سنت است در بسیاری ار تابلوهای تصلیب‌، مریم عذرا و مریم مجدلیه کنار صلیب ایستاده‌اند. گوگن حتا طرح اولیه مسیح را از تندیسی برمی‌دارد که در یک کلیسای قرن هفدهمی در آن حوالی دیده است. آن‌چه کار را مال او می‌کند پرداخت ساده‌ی تن مسیح و به‌ویژه چهره اوست که اشاره اتوبیوگرافیکی هم دارد به صورت خودش‌. به هر حال ویژگی اساسی کار او‌، بازخوانی امروزیو زمینی یک روایت است که به معصومیت مسیح‌، هموارگی می‌دهد و درک مصایبش را همیشگی می‌کند. در ماه آوریل سال 1891 پل گوگن به جزایر «تاهیتی» سپس به سایر جزایر اقیانوسیه مسافرت کرد و بیش‌تر آثار قیمتی گوگن در همین جزایر به‌وجود آمده است. با این وصف همه‌جا بی‌پولی و فقر گوگن را رنج می‌داده است و در تمام نامه‌ها از فقر مادی ناله می‌کرده. در 3 اوت سال 1893 گوگن به مارسی سپس به پاریس مراجعت کرد و تابلوهای نقاشی خود را که در تاهیتی کشیده بود در نمایش‌گاه «دوراندروئل» به معرض تماشای مردم گذاشت. 44 تابلوی او که از شاه‌کارهای هنری به شمار می‌روند در این نمایش‌گاه به مورد نمایش گذارده می‌شود، نرخی که گوگن برای این تابلوها تعیین کرده بود به قدری زیاد بود که کسی جرات خرید آن را نداشت، ولی اهالی پاریس استقبال بزرگی از تابلوهای او به عمل می‌آوردند. گوگن برای فروش تابلوهای جدید خود نمایش‌گاه دیگری تشکیل می‌دهد ولی این بار با عدم موفقیت روبه‌رو می‌شود و وضع مادی او به قدری خراب می‌شود که هر روز و هر شب برای ارتزاق به منزل رفقا و دوستان می‌رفت. وی بالاخره به کمک یکی از دوستان با یک کشتی تجارتی خود را به تاهیتی رسانید این بار وی تصمیم می‌گیرد که با طبیعت هماهنگ شده‌ و دور از تمدن با بومیان به‌سر برد‌. در دعوایی به نام «کونکارنو» گوگن زخمی برداشته بود که این زخم در تاهیتی دوباره گل می‌کند و تبدیل به مرض خطرناکی می‌شود که مدت‌های مدید این نقاش با قریحه را آزار می‌داده است. بعد از این پیش آمد گوگن روزنامه‌ای علم می‌کند و شروع به انتقاد از دولت وقت می‌کند، بالاخره از تاهیتی خارج شده به جزیره مارکیز می‌رود. در جزیره مارگیز گوگن وضع راحتی داشت و اگر به کشیدن مرفین معتاد نمی‌شد سال‌های متمادی عمر می‌کرد. گوگن بیش از تمام هنرمندان جهان سختی کشید و به بیماری‌های مختلفی گرفتار شد. گوگن را نقاش لعنت شده نام نهاده بودند، غرور و تکبر گوگن بی‌حد و حصر بود، وقتی فوت کرد هیچ‌کس به کمک او نشتافت، تنها و بی‌‌پشت و پناه بدرود زندگانی گفت.
  2. spow

    اکسپرسیونیسم

    طی آخرین سال های قرن نوزدهم و نخستین سال های قرن بیستم ، فرانسه چنان بر قلمرو نقاشی و پیکره سازی مسلط شده بود که سبک های ملل دیگر – آلمان ، ایتالیا ، انگلیس یا امریکا را در قیاس با آن می توان در حدود سبک های فرعی شهرستانی به حساب آورد . البته چندین نقاش و پیکره ساز نابغه هم از این کشورها با کشورهای دیگر برخاستند مثل : ون گوک ( هلند ) ، ادوارد مونک ( نروژ ) ، جیمز انسور ( بلژیک ) ، مداردو روسو ( ایتالیا ) . اما در بیشتر موارد ، ظهور این نقاشان فقط تاکیدی است بر برهوتی که آنان را در موطن اصلیشان قرار گرفته بود . با این همه ، بسیاری از اینان ، اگر نگویی همه شان ، در محیط پاریس پرورده شدند . نقاشی آلمان طی بخش اعظم قرن نوزدهم در بند آرمان گرایی طبیعت گرایانه احساساتی گرفتار بود . در آخرین سال های قرن نوزدهم نفوذ مکتب فرانسوی باربیزون بیش از همه بود . این سبک در آلمان بیان رمانتیکی یافت که تا حدی پیشگویی کننده نخستین گرایش ها به اکسپرسیونیسم قرن بیستم آلمان بود . این طبیعت گرایی غنایی جنبه هایی از شیوه رنگ آمیزی امپرسیونیستی را نیز به خود جذب کرد اما بی آنکه تغییر مهمی در سرشت ذاتی خود بدهد . چهره های اصلی امپرسیونیسم آلمانی ماکس لیبرمان ، لوویس کورنیت و ماکس اسلی فوکت بودند ؛ و از میان اینها ظاهراً فقط کورنیت توانست به بیان شخصی ای دست یابد که امپرسیونیسم را به جریان های پویاتر اکسپرسیونیسم پیوند دهد . در آغاز قرن بیستم ، نقاشان آلمانی از هر حیث آماده پذیرش تاثیرات نوین و جنبش های تازه بودند ، و از همین رو خیلی سریع شکل ها و برنامه های جنبش هنر نو را ، که روابط فرهنگی صمیمانه با انگلستان ، در دستورشان نهاده بود ، پذیرا شدند . ظاهراً تصور آرمان نوینی از هنرها و حرفه ها با هنر و صنعت برای آلمانی ها جذابیت فوری داشت ، و این سبک نوین تحت نام « سبک جوان » تبدیل به سبکی همه پسند و ملی شد . در زمانی که خلاء آشکاری در هنر آلمانی احساس می شد ، پیشرفت بعدی سبک جوان به سوی یک معماری مدرن عقلانی و نوعی تالیف از هنرهای زیبا و هنرهای عملی ، پراهمیت ظهور هنر نو تاکید می گذارد . در قیاس با تجربیاتی که در زمینه طراحی و معماری از دل سبک جوان سربرآورد ، سهم نقاشی و پیکره سازی چندان نبود . شاید گوستاو کلیمت اتریشی نماینده اوج نوآوری در جنبش سبک جوان اتریش و نیز آلمان در زمینه نقاشی و هنرهای تزئینی باشد . فردیناند هولدر ( ۱۸۵۳- ۱۹۱۸ ) سوئیسی نمونه ایست که از گرایش های گوناگون و گاهی متضاد به طبیعت گرایی ، آرمان گرایی و نماد گرایی که در آن زمان فضای هنری را انباشته بود و احتمالاً موجب تاخیر در پیدایش یک خط بیانی توانمند شده بود . هولدر امروزه چهره ای غریب و جدا افتاده از جنبش سبک جوان و نمادگرایی به نظر می آید . او پس از کشف و گرایش به طبیعت گرایی و امپرسیونیسم آغازین ، به قواعدی دست یافت که از نقاشی اواخر دوران قرون وسطا و هانس هولباین مایه گرفته بود و در آن پیکرهای سبک یافته اما اساساً و دقیقاً برجسته نمایی شده بر زمینه ای از رنگ های تخت و خنثی ، جدا و تک افتاده می نمودند . جداافتادگی پیکرها از یکدیگر و نیز از بیننده ، به آنان کیفیتی از تنهایی معنوی می بخشاید ، اما این کیفیت با شیوه گرایی به کار رفته در حرکات و خطوط تزئینی کناری به حدر می رود . نقاشی های هولدر بسیار استادانه هستند و در زمان خودشان بسیار مورد پسند همگان بودند ، اما با آنکه به طور قطع در ارتباط با سنت مربوط به سبک جوان خاص کلیمت و شی یل هستند ، وگرچه برخی از تک چهره ها و منظره های طبیعی او هنوز از لحاظ دلنشینی و سادگی فراوانی که دارند جذاب اند ، ولی باز هم او چهره ای می نماید که مناسبت اصلی اش ظاهراً مربوط به دوره نزول سنت هنر نو به حد یک هنر تزئینی است . با نگاه به گذشته آشکار می گردد که سبک جوان بیشتر به جهت اندیشه های تازه ای که پیش کشید اهمیت دارد تا به دلیل انگیزه های فوویی که به نقاشان پراستعداد و قابلیت داد . ادوارد مونک از بسیاری از جهات پدر اکسپرسیونیسم آلمانی ، جیمز انسور ، یکی از بنیانگذاران سوررئالیسم و خیال پردازی قرن بیستم ، و واسیلی کاندینسکی ، یکی از پایه گذاران انتزاعی گرایی ، همگی در دامن جنبش سبک جوان یا هنر نو پرورده شدند .
×
×
  • اضافه کردن...