جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'سبک های سینمایی در دوره فیلم صامت'.
1 نتیجه پیدا شد
-
سبک های سینمایی در دوره فیلم صامت مفهوم سبک در هنر سینما در هر فیلمی تکنیک های ویژهء به کار رفته توسط فیلمساز سیستم فرمال مخصوص به آن فیلم را به وجود می آورد. یعنی هر فیلمسازی تکنیک های خاص خود را درون یک سیستم یا یک الگوی تصویری و صوتی اثرش به کار میگیرد و گسترش میدهد. استفاده هم شکل، گسترش یافته و معنی دار از امکانات تکنیکی معین را«سبک» مینامیم. از آنجا که هر فیلمسازی برای بیان اندیشه یا موضوع اثر خود از تکنیک های خاصی استفاده می کند، نحوهء استفاده از این تکنیک ها، «سیستم سبکی» او را به وجود می آورد. بنابراین در یک فیلم، دو سیستم فعال و مؤثر بر یکدیگر وجود دارند: 1)سیستم فرمال: که عبارت است از انتخاب بستر یا زمینه برای بیان موضوع. مثلا در بستر یک داستان یا استفاده از یک فرم داستانی (Fiction) و یا غیرداستانی (non fiction) یا روایتی و غیرروایتی. 2)سیستم سبکی: که شامل سیستم هایی هستند که فرم روایتی یا غیرروایتی را متجلی یا حمایت می کنند و عبارتند از تکنیک هایی چون: میزانسن و فیلمبرداری (یعنی تکنیک های مربوط به بیان دروننما)، تدوین (یعنی تکنیکی که یک نما را به نمای دیگر متصل میکند) و رابطهء انواع صدا با تصاویر فیلم. بنابراین، سبک و فرم به عنوان دو سیستم در داخل کلیت فیلم با هم کنش و واکنش متقابل دارند. عوامل مؤثر بر سبک: تاکنون فیلمی ساخته نشده که کلیهء امکانات تکنیکی مذکور را بهطور یکی و در یک سطح از تأثیر،همزمان به کار گرفته باشد.زیرا عواملی به شرح زیر بر سبک مؤثر میافتند که مانع از تحقق دقیق همهء این تکنیکها میشوند.این عوامل عبارتند از: الف - شرایط تاریخی: که دامنهء انتخاب فیلمساز را محدود می کند. این شرایط عمدتا عبارت است از محدودیت های تکنولوژیک در هر دوره، مثلا فقدان امولسیونهای حساسیت بالا، فقر امکانات نورپردازی و نبود عدسیهای فاصله کانونی کوتاه در دورهء صامت نمی توانست زمینهء پیدایش وضوح عمیق یا وضوح تصویری بالا را برای تکنیک فیلمهایی چون «همشهری کین» (1941)، اثر اورسن ولز به وجود آورد و یا فقدان صدا در دورهء سینمای صامت نمی توانست به دکوپاژ و مونتاژ صحنه های گفت وگو به صورت «نماهای متقابل روی شانه» Shoulder) (over معنی دهد همچنین است فقدان تکنولوژی و شیمی رنگ در عصر سینمای سیاه و سفید. ب - محدودیتهای بودجه: امکانات مالی در شرایط مشخص تولید یک فیلم، فیلمساز را ناگزیر به استفاده از تکنیک های سازگار با بودجه میکند. ج - نگرش زیباییشناسی یا هنری: که شامل جنبه های مرتبطی چون دیدگاه فلسفی و تمایلات ایدئولوژیک فیلمساز می باشد. بنابراین در هر فیلمی، فیلمساز محدود به بکارگیری چند تکنیک ثابت به عنوان پایه و اساس اثر خود میشود. پس سبک فیلم نتیجهء تجمع جبرهای تاریخی با انتخابهای هدفمندانه است. یعنی هر فیلمسازی در آفرینش سبک خود به انتخابهای معینی متکی است و در این انتخابها از یک سو جبر تاریخی آن دوره و از طرف دیگر تمایل فیلمساز نقش دارد. عوامل مؤثر بر سبک را به دو گروه عوامل مربوط به شرایط ذهنی و شرایط عینی هنرمند نیز میتوان تقسیم کرد: الف - شرایط عینی: همان شرایط تاریخی و شرایط اجتماعی زندگی هنرمند است. یعنی شرایط مادی و آنچه که در محیط، دوره زندگی و دنیای پیرامون هنرمند موجود است. (شامل شرایط اقتصادی، سیاسی،جغرافیایی و تکنولوژیک عصر او). ب - شرایط ذهنی: شامل دانش یا دانسته های هنرمند و نیازها و آرمانهای او، یا به طور کلی آن گروه از تجربه های فردی و توانایی هایی است که به شخص او مرتبط میشود.(شامل عواطف و استعداد هنری و تجاربی که او در زندگی و عالم هنر طی سالها کسب کرده است). پیش از این که سبکهای هنری و از جمله سبکهای سینمایی را به دو گروه سبکهای شخصی و سبکهای گروهی تقسیم بندی کردیم. حال به تقسیم بندی متفاوت دیگری از سبک میپردازیم: الف) سبک هایی که در سینما براساس نوع تکنیکی که فیلمساز به عنوان تکنیک عمده یا تکنیک مرکزی در یک یا مجموعه ای از آثارش به کار میگیرد. این نوع سبک که در آن اغلب، یک نوع تکنیک خاص محور خلاقیت سینمایی فیلمساز قرار میگیرد، فرم فیلم را نیز تعیین یا مشخص میکند. بر این اساس سبک های زیر را معرفی میکنیم: 1)سبک مونتاژ. 2)سبک میزانسن، که خود به دو شاخه تقسیم میشود: الف: کمپوزیسیون عمیق (deep composition-deep Focuse) ب : نمای بلند (long take) متکی به دوربین متحرک ب) سبک هایی که نتیجهء نزدیکی و تجمع گرایشهای زیبایی شناسی یک گروه از فیلمسازان در یک دورهء تاریخی در یک کشور هستند و در چندین جنبهء خاص، نه فقط در یک تکنیک خاص (فرضا در نمای بلند یا میزانسن و یا مونتاژ) بلکه در انتخاب مضمون و یا موضوع و شخصیت های فیلمنامه، فضای فیلمبرداری، شیوهء نورپردازی کم وبیش تشابه و نزدیکی هایی (به تصویر صفحه مراجعه شود) لوئیس بونوئل با یکدیگر دارند.این سبکها را معمولا به عنوان سبکهای گروهی یا جمعی(مکتب (School میشناسیم. مثلا : --- اکسپرسیونیسم(در سینمای صامت آلمان). --- سوررئالیسم،دادائیسم،امپرسیونیسم و کوبیسم(در سینمای آوانگارد صامت فرانسه) --- نئورئالیسم(در سینمای ایتالیا)(1944 1954) --- جنبش موج نو(در سینمای فرانسه)(دهه 1950 و 1960). مکتب اکسپرسیونیسم در سینمای صامت آلمان الف:اکسپرسیونیسم در هنرهای تجسمی،ادبیات و موسیقی به طور کلی اکسپرسیونیسم را به عنوان مکتب یا جنبش مدرن در هنرهای گرافیک، تجسمی، ادبیات، تئاتر و سینما باید تلقی نمود که بین سالهای 1903 تا 1933 در اروپای غربی و به ویژه در آلمان شکوفا شد و هدف اصلی آن بازنمایی برونی دنیای درونی انسان به ویژه غرایز ابتدایی آدمی همچون ترس، نفرت، عشق نامطمئن، اضطراب و میل به ویرانگری بود. میان سالهای 1905 تا 1913 مکتب اکسپرسیونیسم با درک الهام از هنر خاص وان گوگ و با پیشوایی نقاشانی چون « کوکوشکا، نولده و کرشن در شهر درسدن با عنوان «پل» (THe Bridge) برپا شد. در میان اکسپرسیونیست هایی که شهرت جهانی یافته اند از نامهای زیر یاد میکنیم: انسور بلژیکی و مونک نروژی که تابلو معروفش «جیغ»(1895) به تنهایی مفهوم کامل شیوهء اکسپرسیونیسم را در نظر هر بیننده روشن میسازد... در سال 1912 شیوهای منشعب از اکسپرسیونیسم، با عنوان«سوار کار آبی رنگ» (Blue Rider) به پیشوایی کاندینسکی، پل کله و فرانتس مارک در مونیخ پا گرفت و زمینه را برای ظهور تحول عمدهای به نام اکسپرسیونیسم انتزاعی آماده ساخت. اما در پیکرهسازی به شیوه اکسپرسیونیستی، هنرمند بزرگی به نام زارکین فعالیت دارد که هنرش فرانسوی و اصلش روسی است و تنها با یک پیکره به نام«انسان صاعقه زده» ویژگیهای اصلی شیوه اکسپرسیونیسم را به نمایش میگذارد. بدبینی، یأس و تردید مالیخولیایی، عدم اطمینان و فقدان ثبات روانی، قسمتی از نتایج جنگ جهانی اول در روحیه و روان مردم اروپا بود. نمایشنامه های آلمانی و کشورهای اروپای شمالی همچون آثار: ایبسن، استریندبرگ، هاپمن و ویدکیند، دیدگاههای نمادگرایانه (سمبولیک) و حتی اکسپرسیونیستی را چه از لحاظ صحنه پردازی و چه از جنبه محتوا، پیش از جنگ اول جهانی، ارائه داده بودند که شک و تردید آدمی را نسبت به عظمت تمدن اروپایی و دستاوردهایی که به آن میبالید منعکس مینمود. این گروه از نمایشنامه نویسان، چه از لحاظ روابط شخصیت های نمایشنامه و چه به لحاظ تحول روحی و روانی آنها، انسان را موجودی غیرقابل اعتماد و حتی خائن به خود مجسم می نمایند نمایشنامه اکسپرسیونیستی «میمون پشمالو» اثر اگوست استریندبرگ نمونه بارزی از این نوع طرز فکر و حتی بهترین نمونه در پرورش شخصیت ها و تجسم فضای نمایش و صحنه پردازی اکسپرسیونیستی است.او معتقد است که : زن و مرد دشمن یکدیگرند دائما در حال نبردند. زنان نبردهای کوچک را میبازند اما در نبردهای بزرگ علیه مرد،پیروز میشوند و نهایتا این خصومت است که باقی میماند این یعنی طرح مضمون بدبینی ابدی و ازلی در مورد انسان.همچنین استریندبرگ در نمایشنامه «به سوی دمشق» این اندیشه را منعکس نموده که: طبیعت انسان، غیر عقلانی است و او نمیداند که چه میخواهد، چه میکند و به دنبال چه چیزی است.عشق و عقل از هم جدا هستند. و عشق یک نیروی غیرعقلانی است. اکسپرسیونیسم که از نقاشی، تئاتر و ادبیات به موسیقی راه یافته است، شامل بیان حالت ذهنی هنرمند به وسیله نمادهای خارجی نه لزوما مرتبط به یکدیگر است.در سالهای آخر قرن 19،عده ای از منتقدین هنری و موسیقیدان های وین شبها در کافه لاندمان دور هم گرد می آمدند و در خصوص مسائل هنری و شیوههای متفاوت موسیقی بحث میکردند. در بین آنها جوانی بود به نام شوئنبرگ که به عنوان شاگرد زملینسکی در ارکستر او ویولنسل مینواخت. مباحث این گروه درباره هنر نو بود و اغلب از موسیقی واگنر که آن را نشانه عالیترین وجه هنری در موسیقی میدانستند صحبت میشد. شوئنبرگ نیز که شیوه واگنر را به عنوان موسیقی آینده هدف و منظور خود قرار داده بود،در این زمینه به فکر افتاد منظومهای را که «ریچارد دل» به نام «شب دگرگون» نوشته بود، به شیوهای نو به تصنیف درآورد. او این آهنگ را در سال 1899 برای شش ساز زهی تصنیف کرد. شوئنبرگ این اثر را برای نخستین بار به شیوهای کاملا بی سابقه و به روش موسیقی بدون گام و به کارگیری شکلهای توصیف آزاد و سازبندی غیرمعمول، به عنوان موسیقی اکسپرسیونیستی، به دنیای هنر معرفی کرد. (شوئنبرگ همچنین نقاشی معتبر بود و در نقاشیهای خود به شکلهای نو و غیرمتعارف میپرداخت، وی به جنبش هنری«سوار آبی» که در مونیخ توسط کاندینسکی بنا نهاده شده بود تمایل داشت). ب:اکسپرسیونیسم در سینمای آلمان جنبش اکسپرسیونیسم در هنر سینما، برای نخستین بار با فیلم «کابینه دکتر کالیگاری»(1919) ساخته رابرت وینه در آلمان به رسمیت شناخته شد. لیکن نشانههایی از اکسپرسیونیسم را پیش از آن در سینمای آلمان بعد از جنگ اول جهانی در فیلمهایی چون:«هومون کلوس»(1916) اثر اوتو رویپرت و«شب ژانویه»(1918) ساخته لوپوپیک میتوان دید. جنبه های ویژهای همچون دوگانگی طبیعت آدمی (خیر و شر،زشتی و زیبایی)، نیروی سرنوشت، ترس از موجودات شرور و شیاطین، درندگان و خون آشامان، ارواح و نیروهای ترسناک فوق طبیعی، مستقیما از افسانه های کهن و ادبیات فولکلوریک مردم اروپای شمالی، همچنین نمایشنامه های«دکتر فاستوس» اثر گوته که طی آن انسان میپذیرد روح خود را به شیطان بفروشد در این مکتب سینمایی تجلی پیدا کرده است. لیکن در زمینه هایی چون: فشارهای اقتصادی ناشی از شکست آلمان در جنگ اول جهانی و ضربه ای که آلمانها از لحاظ روانی در نتیجهء این شکست متحمل شدند، دلایل و زمینه های مناسبی برای پیدایش این مکتب و یا جنبش، در سینمای آلمان نیز باید به شمار آورد. از لحاظ بصری، دکورهای مصنوعی و نقاشی شده، فیلمبرداری در محیطهای ساختگی و غیرطبیعی به ویژه داخل استودیو، دفورمه کردن چهرهء بازیگران با گریمها یا آرایشهای اغراق شده و زوایای فیلمبرداری غیرعادی، سایه های تند، لباسهای غیرمعمول و نامتناسب با بدن، حرکات مکانیکی و خشک، از ویژگیهای فیلمهای این مکتب است. لیکن رابرت وینه نه تنها آغازگر این جنبش سینمایی است، بلکه ادامه دهندهء آن نیز بهشمار میآید او با فیلمهای: «بازگشت کالیگاری»(1920)، «راسکول نیکوف»(1923) و «دستهای اورلاک»(1925) این جنبش را در سینمای آلمان به کمال رسانید. کارگردانهای دیگری چون: پل واگنر با فیلمهای«گولم»(1920)و «مصیبت»(1922) سهم عمدهای از لحاظ شهرت جهانی این جنبش در آلمان داشتند. فیلم «گولم» نمونهای درخشان از سبک نورپردازی هراس آور و جلوه های بصری مؤثر است که از اجرای تئاتری اثری به قلم ماکس راینهاردت، نمایشنامه نویس،اقتباس شده است. همچنین فیلم «مردگانی که به جهنم میروند»(1920)، ساخته ریچارد مارتین، نمونهای است که تحت تأثیر تئاتر اکسپرسیونیسم آلمان ساخته شده و اساسا از یک نمایشنامه اکسپرسیونیستی برای فیلم اقتباس شده است. فیلم«پله های عقبی»(1923) و «موزه آدمکهای مومی»(1924) ساخته پل لنی،همچنین فیلم «سایه ها»(1923) اثر ماکس روبینسون نمونه های جالبی هستند که ویژگیهای بصری تابلوهای نقاشی به ویژه از لحاظ نورها و سایه های تند، خطوط دندانه دار و شکسته را ترسناک و تضاد درجات رنگهای خاکستری مربوط به مکتب اکسپرسیونیسم در هنرهای تجسمی پیش از سینما را منعکس مینماید.