24 مارس 721 ميلادي (و در جريان آيين هاي نوروزي آن سال كه هنوز در ايران خاوري به همان صورت قديم برگزار مي شدند)، «پوشان» از شاهزادگان ساساني، هشتاد سال پس از نبرد نهاوند و شکست نظامي ايران، ادعاي سلطنت و احياي حکومت ساسانيان را کرد و گروهي گرد او جمع شدند، ولي کاري از پيش نبرد.
چهار سال پس از پوشان، در مارس سال 725 ميلادي (و بازهم در ايام نوروز ايراني) يك شاهزاده ديگر ساساني به نام خسرو از نوادگان يزدگرد سوم در شهر مرو خودرا شاه ايران خوانده بود. كار اين شاهزاده هم با اين كه علاوه بر گروهي ايراني، جمعي از تركان مهاجر نيز به او پيوسته بودند به جايي نرسيد. مورخان سبب ناكامي اين دو شاهزاده را خودخواهي و تكروي آن دو نوشته اند و اضافه كرده اند كه اگر اين دو شاهزاده که هدفشان نيز احياي استقلال وطن بود با هم يكي و متحد شده بودند شايد به پيروزي هايي دست مي يافتند. استقلال طلبي ايرانيان و بپاخيزي هاي مسلحانه آنان پس از درگذشت هارون الرشيد جدّي تر شد و نخست زير عنوان دفاع از مامون پسر هارون که مادرش يک ايراني بود و سپس طرد سلطه عرب از وطن بپاخاستند و موفق هم شدند.