جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'ساخت اجتماعی یک فرد'.
1 نتیجه پیدا شد
-
برنار لاهیر، جامعهشناس فرانسوی چند ماه پیش، در گفتوگو با سایت اینترنتی "la vie des idées"، به مروری بر مسیر فکری خود، در بازخوانی دیدگاههای پیر بوردیو و طرح نظریاتش در مقیاس جامعهشناسی فردی پرداخته است. ترجمه بخش نخست این گفتوگو را که در روشنتر شدن نظریات این جامعهشناس بسیار موثر است، در ادامه میخوانید. - برنار لاهیر، شما جامعهشناس، استاد اکول نرمال سوپریور لیون و مدیر گروه «تحقیقات در زمینه جامعهپذیری» در مرکز پژوهشهای ملی فرانسه هستید و طی پانزده سال گذشته، مجموعه پرمحتوایی شامل حدود پانزده کتاب را به رشته تحریر درآوردهاید که طی آنها در واقع، یک تئوری بسیار قوی را حول محور مفهوم عادتواره (habitus) پیر بوردیو مطرح کرده و بدین ترتیب، به نوعی به طرح پیشنهادی برای جامعهشناسی در مقیاسی دیگر پرداختهاید. ممکن است لطفاً برای ما توضیح دهید که این پیشنهاد نظری شما در جامعهشناسی، دقیقاً چیست و چه مسائلی را در بر میگیرد؟ - در واقع باید بگویم که طی تحقیقات تجربیای که داشتم، پرسشهایی به تدریج در ذهنم شکل گرفتند. طبیعی است که من با این ایده به جامعهشناسی وارد نشدم. من به نوعی از مسأله عادتواره شروع کردم؛ مفهومی که پیر بوردیو به خوبی آن را برای بحث درباره امر اجتماعی درونی شده در انسانها به کار گرفته بود. اما بحث در این است که تجربیات اجتماعی چه تأثیراتی بر ما دارند؟ چگونه در ما درونی و پایدار میشوند؟ و چگونه این تجربیات به صورت تمایلات و پیشزمینههایی، در نوع نگاه، احساس و عمل ما نقش ایفا میکنند؟ در واقع بوردیو به بررسی این مسائل میپردازد. با این وجود، او حتی در تعریف مفهوم عادتواره، ایدهای را مبنی بر وجود نوعی نظام پیشزمینهها (dispositions) مطرح میکند؛ پیشزمینههایی که جابهجا شده و از یک حوزه فعالیت به حوزه دیگر به حرکت در میآیند. بدین ترتیب، بوردیو نوعی ثبات و همگونی در یک فرد و حتی در یک گروه را مورد تأکید قرار میدهد. این ویژگی چه در شیوه تعریف مفهوم عادتواره و چه در بهکارگیری آن، مثلاً در کتاب تمایز (La Distinction, P. Bourdieu ;1979) که در آن، بوردیو موضوع فعالیتهای فرهنگی و سبک زندگی فرانسویها را مورد بررسی قرار میدهد، قابل مشاهده است. من در ادامه این نظریه و دیدگاه، ایدهای را درباره انتقالپذیری این پیش زمینهها مطرح کردهام. مسأله من در این رابطه این است که آیا ما به طور دائم، یک سری پیشزمینههای خاص را در فعالیتهای مختلف خود، در بخشهای مختلف زندگی، مانند تغذیه، ورزش، روابط زناشویی و یا کاری، به کار میگیریم؟ آیا همیشه همان قالب کوچک (از اداراک، کنش، بازنمایی و ارزیابی) است که ایفای نقش میکند و یا اینکه مسأله بسیار پیچیدهتر از این است؟ این پرسش به صورت تدریجی برای من مطرح شد و از ابعاد آن، در ایجاد نوعی توسعه کاربری مفهوم عادتواره، از تحلیل ویژگیهای اساسی گروهها یا طبقات اجتماعی (مانند کار بوردیو در کتاب تمایز) به تحلیل ویژگیهای یک فرد (مانند آنچه بوردیو در کتاب هستی شناسی سیاسی مارتین هایدگر (L’Ontologie politique de Martin Heidegger, P. Bourdieu ; 1988) مطرح میکند) بوده است. وی در کتاب تمایز، به صورت مشخص از عادتوارههای یک طبقه اجتماعی یا بخشی از یک طبقه سخن میگوید. این در حالی است که به نظر من، مفهوم عادتواره میتواند بر تحلیل جامعهپذیری هر یک از افرادی که در یک طبقه اجتماعی وارد شده یا حضور دارند نیز دلالت داشته باشد. - شما انتقاد سختی را نسبت به مفهوم عادتواره مطرح میکنید. من میخواهم اشاره کنم به کتاب انسان متکثر (L’Homme pluriel, B. Lahire ; 2001) که در آن، شما بازگشتی دارید به متن و زمینهای که در آن مفهوم عادتواره ساخته شده است، یعنی مردمنگاری کابیل که از نخستین کارهای تحقیقاتی بوردیو است. شما میگویید که این عادتواره همگن چندان با جوامع بسیار تفکیک شده امروزی، مانند جامعهای که ما اکنون در آن زندگی میکنیم، مطابقت ندارد. به نظر میرسد که در کار شما، نوعی کشمکش میان توصیف فرد در جوامع بسیار تفکیک شده و یک انعکاس عمومیتر از تکثر تقلیلناپذیر فرد در زمینههای مختلف وجود دارد. در این بحث، شما چگونه دیدگاه خود را درباره تاریخچه یک فرد مطرح میکنید؟ - من فکر میکنم عنوان این کتاب من (انسان متکثر)، عنوان چندان مناسبی برای توضیح کامل دیدگاه اصلی مطرح شده در آن نیست. از این عنوان عموماً برداشتهایی صورت میگیرد که به نظر من، چندان با ایده اصلی کتاب سازگاری ندارد. من هرگز نگفتم یا به تعبیری ننوشتم که کنشگر فردی، به خودی خود، لزوماً و در همه جا متکثر و چند گانه است. پرسش خوبی که میتوان در اینجا مطرح کرد، این است که چه شرایط اجتماعی و تاریخیای یک کنشگر فردی را در پیشزمینهها، متکثر و چندگانه میکند؟ این کنشگر ممکن است در برخی شرایط اجتماعی و یا تاریخی، به صورتی کاملاً همگن ظاهر شده و رفتار کند. چنین شرایطی به ویژه در جوامعی که رقابتهای اجتماعی چندان گسترده نبوده و بالطبع فرد نیز با فرآیندهای متعدد و گوناگون جامعهپذیری مواجه نمیشود؛ به خوبی دیده میشود. اگر بخواهم در این رابطه فقط یک مثال بزنم، میتوانم بگویم در جوامعی که مدرسه وجود ندارد، فرد با ناهماهنگی و تنش میان فرایند اجتماعی شدن خانوادگی و مدرسهای روبرو نمیشود. بدین ترتیب، به خوبی میبینیم که آنچه تکثر پیش زمینهها را معرفی میکند، شرایط تاریخی و اجتماعیای است که در جوامعی مانند جامعه ما وجود دارد؛ جوامعی که در آنها رقابتهای اجتماعی و تحصیلی به وضوح دیده میشوند. بنابراین نمیتوان در معنای کلی از "انسان متکثر" سخن گفت ولی میتوان این پرسش را مطرح کرد که چه شرایط اجتماعی و تاریخیای، یک فرد را به سمت متکثر شدن سوق میدهند و پژوهشگر اجتماعی در چه مقیاسی باید جستوجو کند تا قادر به مشاهده و تحلیل چنین پدیدهای باشد؟ - به تعبیری میتوان گفت که تکثر زمینههای اجتماعی، امکان پیدایش نوعی تکثر در پیشزمینههای فردی را برای افراد مختلف جامعه فراهم میکند. به نظر میرسد مثال جابهجاییهای طبقاتی میتواند این مسأله را روشنتر کند، افرادی که به نوعی از طبقه اجتماعی خود خارج شده و میتوانند عادتوارههای متعددی را پذیرا شوند. این مسألهای است که جامعهشناسی بوردیو به سختی میپذیرد و اساساً کمتر به این مقوله وارد میشود؛ اما به نظر میرسد شما در کارهایتان، این نوع خط سیر اجتماعی را خیلی مورد توجه قرار دادهاید. - مورد جابهجایی طبقاتی مثال خوبی است. در مدل بوردیو، این تنها موردی است که ناهمگنی و عدم تجانس پیشزمینهها در آن پیشبینی شده و مورد بررسی قرار گرفته است؛ یعنی فردی که به شیوههایی بسیار متفاوت، در بخشهای مختلف زندگی خود، رفتار میکند. مثلاً ممکن است وقتی با اعضای خانواده خود است، لهجهای متفاوت پیدا کند و یا بار دیگر با ادبیات عامیانه حرف بزند و یا اینکه همچنان پیش زمینههای طبقات پایین جامعه را در ذائقه غذایی خود حفظ کرده و در انتخاب مواد غذایی مورد علاقه از همان ذائقه پیروی کند. با این وجود، همین فرد در همین زمان، در ابعاد دیگری از وجود خود و در حوزههای دیگری از زندگی، از فرهنگ و عادتوارههای قشر دیگری تبعیت میکند؛ چنانکه در محیطهای اجتماعی دیگر، به هیچ وجه مانند پدر و مادر خود حرف نمیزند، به شیوه آنها فکر نمیکند و سلیقههای زیباشناختی یا فرهنگی کاملاً متفاوتی نسبت به آنها دارد. من نمیگویم که چنین افرادی عادتوارههای متعددی را در خود درونی کردهاند. به عقیده من، ما نمیتوانیم مفهوم عادتواره را به صورت نظامی یکپارچه از پیشزمینهها تعریف کنیم؛ چرا که اگر چنین معنایی را در نظر بگیریم، قطعاً بعد از مدتی از کاربردهای چندگانه و مشکلساز مفهوم عادتواره، مثل عادتواره تحصیلی، سیاسی، ورزشی و یا همینطور در ابعادی دیگر، عادتواره عامیانه یا اشرافی و ... شگفتزده خواهیم شد؛ ولی میتوانیم بگوییم که این افراد وارثان پیشزمینههایی نامتجانس و گاه متناقض هستند. اما در اینجا مسأله این است که ما مدتها "پناهنده طبقاتی" را به عنوان موردی خاص و استثنایی در نظر گرفتهایم؛ موردی نه چندان معمول در جامعه که در عین حال قانون عادتواره سازگار و همگن را نیز تأیید میکرد. بدیهی است که موارد عمده جابجایی طبقاتی نیز همچنان به عنوان موارد خاص در نظر گرفته میشوند. کافی است نمودار تحرک اجتماعی را مشاهده کنیم تا ببینیم که تعداد افراد محدودی هستند که در مسیر زندگی خود تحرک اجتماعی صعودی یا نزولی داشتهاند. این در حالی است که آنچه که من تلاش کردهام در کتاب فرهنگ افراد (La Culture des individus, B. Lahire ; 2004) که به فعالیتهای فرهنگی فرانسویان میپردازد، نشان دهم؛ این است که ما در جامعه با تعداد بسیار زیادی جابهجاییهای اجتماعی کوچک مواجه هستیم. تحرکات اجتماعی حرفهای و شغلی و یا تحرکات اجتماعی درون نسلی که گاه بسیار جزئی، کوچک و قابل چشمپوشی شمرده میشوند ولی پیامدهای خیلی مهمی را در بر دارند. این قبیل تحرکات اجتماعی در برخی موارد، اساساً به نظر نمیآیند، چرا که معمولاً فرزندان کم و بیش همان جایگاه اجتماعی- حرفهای والدین خود را در جامعه داشته و در عین حال، از آنجا که عموماً تحصیلاتی بیش از والدینشان دارند، برخورد آنها با مقوله فرهنگ، نسبت به نسل قبلی، به کلی متفاوت است؛ به عنوان مثال، آنها به موسیقیهایی متفاوت با نسل قبلی خود علاقهمندند و مکانهای فرهنگی متفاوتی را برای اوقات فراغتشان انتخاب میکنند. بنابراین میتوان گفت که ما با انبوهی از تحرکات اجتماعی کوچک در جامعه مواجهیم که برای بررسی آنها باید تأثیرات فرآیند جامعهپذیری زائیده ارتباطات میان همسران، دوستان و سایرین را نیز افزود. اگر ما همه این موارد را که اغلب مورد غفلت جامعهشناسان قرار میگیرند، در نظر بگیریم؛ متوجه میشویم که در گروهها و حتی در درون یک فرد نیز با انبوهی از تنوعات، گوناگونیها و تفاوتهای کوچکی مواجهیم که او در خود درونی کرده و به خوبی آموخته است که در شرایط متفاوت، با بهکارگیری یک نوع از این انواع، به شیوههای متفاوتی رفتار کند. در واقع این فرد حامل پیشزمینهها و بسترهای نامتجانسی است که هر یک بر اساس نوع شرایطی که او در آن قرار میگیرد، فعال شده و ایفای نقش میکنند.