جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'زندگي مشترك'.
6 نتیجه پیدا شد
-
لزوم بچه دار شدن درزندگي مشترك !!!! آیا بچه دار شدن برای هر ازدواجی ضرورت دارد؟ آیا اقدام به این امر در حالی که هنوز احساس خلأی در این رابطه ندارن جایز است؟ آيا نداشتن فرزند در زندگي خلاء ايجاد ميكند ؟ اگر همسر شما بچه دار نشود عكس اعمل شما چگونه خواهد بود ؟ جدايي يا ادامه زندگي ؟ نظر اطرافيان در اين زمينه چقدر تاثير گذار است ؟ باتشكر
- 49 پاسخ
-
- 41
-
- گفتگو
- بچه دار شدن
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
با سلام خدمت دوستان عزيز در اين دوره ميزگرد به موضوع سوءتفاهم در زندگي گفتگو خواهيم كرد. براي همه ما بسيار اتفاق ميفتد كه در بين نزديكان،دوستان و ... دچار سوءتفاهم بشيم و اين سوءتفاهم يا تعبير ديگر آن زود قضاوت كردن موجب خلل در روابط ميشود. 1- از نظر شما سوءتفاهم چگونه بوجود مي آيد ؟ 2- چه راهكاري براي جلوگيري از ايجاد سوءتفاهم پيشنهاد ميكنيد ؟ 3- اقدام شما براي حل و فصل اختلاف بعد از بروز سوءتفاهم چيست ؟
-
شباهت عشق به دريا «وجه شبه» هم تا دلتان بخواهد هست: 1- عشق، همانند دريا گاهي در نهايت آرام بخشي و گاهي در نهايت سهمناكي است. 2- درياي آبي آرام، وقتي از كنارش رد ميشوي، موجودي زيبا و دل انگيز بهنظر ميرسد. وقتي واردش ميشوي، ميفهمي چقدر ترسناك است! 3- براي آنكه از غوطه ور شدن در دريا لذت ببري و سالم بيرون بيايي، بايد آموزش ديده باشي. بيمحابا به دريا زدن گاهي مساوي است با مرگ. عشق هم همين است. 4- گاهي ميخواهي پا به آب بزني و فكر ميكني فقط چند متر از ساحل دور شدهاي ولي ناگهان چشم باز ميكني و ميبيني كه ديگر اختيارت دست خودت نيست... 5- دريا كه توفاني ميشود، چيزي جلودارش نيست اما فقط چند ساعت بعد، همان موجهاي ترسناك، جايشان را به امواج آرام آبي ميدهند. انگار نه انگار كه همين چند ساعت قبل... به اين فهرست، شما هم مواردي را ميتوانيد اضافه كنيد اما وجه تشابهي كه به فهم آن پرسش هميشگي «آيا ميتوان تا آخر عمر عاشق يك نفر ماند؟» كمك ميكند اين است: جزر و مد. جزر ومد هورموني را جدي بگيريد نكته مهمي كه اغلب زوجها از آن غافلند اين است كه احساسات جنسي مدام در حال نوسان هستند. مثل جزر و مد دريا. اين جزر و مد هم دلايل فيزيولوژيك دارد هم دلايل رواني. نوسانات هورموني يكي از مهمترين دلايل اين جزرومد هستند. از نوسانات هورموني كه صحبت ميشود، لابد به قاعدگي خانمها فكر ميكنيد اما شك نكنيد كه مردان هم نوسانات هورموني دارند. نوساناتي كه روي خلق و خو و حتي خصوصيات غريزي آنها از قبيل گرسنگي، خواب و احساسات جنسي اثر ميگذارند. هنوز فيزيولوژي اين «پريود» مردانه، با دقت توصيف نشده اما علائمش را آقايان محترم تجربه كردهاند و ميكنند. جزر و مد احساسات جنسي به عوامل تغذيهاي هم بستگي دارد (اين را ديگر همه ميدانند!) كه آن هم توجيه فيزيولوژيك دارد. روان ما اما حكايت ديگري است. شنيدهايد كه ميگويند 90 درصد رابطه جنسي به مغز ربط دارد؟ از آرامش رواني براي برانگيخته شدن احساسات، تا شدت و كيفيت محركهاي خارجي، همه و همه بر جزر و مد درياي احساسات جنسي ما تاثير دارند. دقيقا به همين دليل است كه رابطه جنسي، نميتواند هميشه قابل برنامهريزي باشد. نميشود از يك سال قبل روي تقويم علامت گذاشت. اين دريا، برعكس همه درياها، جزرومدش قابل پيشبيني نيست. آنچه همه زوجها نميدانند تا اينجا، درباره چيزهايي صحبت كرديم كه خيلي از زوجها ميدانستند. آنچه بيشتر مردان و زنان نميدانند اين است كه با اين جزر و مد چه بايد كرد. وقتي احساسات فروكش ميكنند، حساسيتها، دلخوريها، بگومگوها، عصبانيتها و از همه مهمتر وسوسهها بيشتر ميشود. دقيقا در همين وضعيت است كه مردان و زنان، به اين فكر ميكنند كه آيا ميتوانند هميشه در كنار همسرشان باقي بمانند؟ نكند همسرشان ديگر دوستشان ندارد؟ از آن بدتر، نكند آنها ديگر همسرشان را دوست ندارند؟! نكند خورشيد عشق آنها غروب كرده و بايد دنبال خورشيد جديدي در زندگيشان بگردند؟ (اين جمله احمقانه بود؟ كاملا موافقم!) آنها فراموش ميكنند كه اين خورشيد فقط براي چند ساعت غروب كرده و كافي است صبر كنند تا دوباره از طلوع زيبايش لذت ببرند. مردان و گاهي زنان، وقتي نسبت به بازگشت عشق بياطمينان باشند، در آن دورههاي جزر دريا، آسيب پذيرند. گاهي در خيالپردازيهايشان غرق ميشوند. گاهي به وسوسههايي كه هميشه هست و هيچ وقت نميشود از زندگي حذفشان كرد، پاسخ ميدهند و در هر دو صورت، شروع ميكنند به خرج كردن بيمورد از حساب بانكي عواطفشان؛ حسابي كه بايد براي همسرشان خرج كنند؛ حسابي كه مثل همه حسابهاي ديگر، مبلغي در آن پس انداز شده و اگر جاي ديگري هزينه شود، براي مخارج ضروري، دستشان خالي ميماند. مراقب پيچهاي خطرناك باشيد زندگي مشترك، مثل رانندگي در يك جاده پرپيچ و خم كوهستاني است. جادهاي كه براي نخستين بار در آن رانندگي ميكنيد. نميدانيد پشت هر پيچ آنچه خبر است. هر لحظه اگر حواستان نباشد، ماشينتان ممكن است ته دره باشد. نترسيد، شما حتما يك راننده ماهر هستيد كه پا به چنين جادهاي گذاشته ايد. پس ميتوانيد با احتياط و منطقي برانيد و از زيباييهاي جاده لذت ببريد. نبايد به آنها كه هنوز راه نيفتادهاند حسادت كنيد. شماييد كه داريد پيش ميرويد اما حتما بايد حواستان به خطرهاي جاده هم بايد باشد. همه مردان، گاهي نسبت به زنان ديگر تحريك ميشوند. اين معنايش پايان عشق نيست. معنايش اين نيست كه آنان ديگر همسرشان را دوست ندارند. معنايش فقط اين است كه موقتا، رشته كشش ميان آنها و همسرشان سست شده است. گرهي كه سست شده را بايد از 2 طرف كشيد تا سفت شود. همه ما بايد درك كنيم كه چنين موقعيتهايي، آزمونهاي وفاداري است. كنكوري كه تا پايان عمر، ممكن است بارها و بارها با برگهاي از سوالات آن روبهرو شويم. حس تعهد اخلاقي، وفاداري و مسئوليت پذيري ما، كمك ميكند تا در اين كنكور نمره قبولي بگيريم. براي همين هم يكي از مهمترين ملاكها براي انتخاب همسر، بايد ميزان پايبندي فرد به اصول اخلاقي باشد. نكته جالب اين است كه در اغلب موارد، حتي همسران ما از اين كنكور بيخبرند. ما در اين آزمونها تنهاييم و تنها كسي هم كه از نمره ما باخبر ميشود، خود ما هستيم. هيجان انگيز نيست؟
-
بیشتر مشاجرههای لفظی میان زن و شوهرها از حرفهایی که میان آنها رد و بدل میشود، برمیخیزد؛ حرفهایی که یا نشاندهندهی اختلاف نظر دربارهی عقاید و سلایق آنهاست یا قرار است منجر به یک تصمیم مشترک برای یکی از امور زندگی شود. اما چرا این اختلافات در دوران آشنایی پیش از ازدواج مجال بروز پیدا نمیکنند؟ دلیل اول آن است که تا زمانی که دو نفر زیر یک سقف نروند و زندگی مشترکشان را شروع نکنند، کمتر ممکن است حرفهایی از این دست پیش بیاید و دلیل دیگر آنکه اگر هم پیش بیاید، رودربایستیها و ملاحظات باعث میشود، طرفین حرف خود را فروبخورند. پس اگر دختر و پسر در دوران آشنایی پیش از ازدواج در چنین مواردی حرفی پیش بکشند و بدون خودسانسوری و واقعبینانه نظر خود را بگویند و نظر طرف مقابل را بشنوند، میتوانند دوران زناشویی بهتری را برای خود متصور باشند. دقت کنید که هیچیک از محورهای پیشنهادی گفتوگو که در ادامه میخوانید، برای ارزشگذاری رفتار شما یا طرف مقابلتان نیست؛ هدف، تنها روشن شدن تفاوتها است. تفاوتهایی که اغلب یکی از این سه حالت را دارند: مفید و مکمل هم، قابل اغماض و مدیریت، غیرقابل اغماض و مدیریت. محاسن خانوادهها؛ محور اول هر یک از طرفین، ابتدا از نظر خود، محاسن خانوادهای را که در آن بزرگ شده است، برشمرده و سپس به طرف مقابل فرصت دهد تا بگوید آیا او هم مواردی را که بهعنوان ارزشها و محاسن خانوادهی همسر آیندهاش شنیده است، «ارزش» و «حُسن» میداند؟ نکته: ممکن است رفتاری که شما همیشه بهعنوان یکی از خوبیهای خانواده و اقوام خود میپنداشتهاید، در نظر همسر آیندهتان، یک رفتار ناپسند یا مشکلساز تلقی شود. معایب خانوادهها؛ محور دوم هریك از طرفین، ابتدا باید بر اساس معیارهای عرفی جامعه، معایب خانوادهای را كه در آن بزرگ شده است، برشمرده و بگوید كه آیا این معایب در زندگی شخصی و مشترك با همسر آیندهاش مشكلساز خواهد بود یا نه؟ (اگر مشكلساز خواهد بود، تا چه اندازه؟) همچنین صادقانه بگوید كه افكار و رفتار خودش نیز تحت تأثیر این خلقیات غلط خانوادگی هست یا نه؟ (اگر تحت تأثیر است، تا چه اندازه؟) سپس طرف مقابل بدون تعارف و رودربایستی باید بگوید كه آیا میتواند با چنین روحیاتی كنار بیاید یا نه؟ زمان بچهدار شدن؛ محور سوم هریك از طرفین باید نظر خود را دربارهی زمان بچهدار شدن بگوید. ممکن است شما معتقد باشید بلافاصله پس از ازدواج باید بچهدار شد. این عقیده تنها مختص به کسانی که دیر ازدواج میکنند و نگران فاصلهی سنی خود و فرزندشان هستند نیست، بلکه کسانی هم هستند که معتقدند با زود آمدن بچه، زن و شوهر بیشتر وابستهی هم میشوند و رفتارهای کودکانهی خود را زودتر کنار میگذارند. در این میان عدهای هم معتقدند همینطور که زندگی سر و سامان میگیرد، بچهی زودآمده هم از آب و گل در میآید و همهی دردسرهای اول زندگی با هم تمام میشود. اما شاید طرف مقابل شما از آنهایی باشد که معتقدند چند سال اول زندگی را باید در غیاب بچه خوش بود و گشت و گذار کرد یا از آنهایی که عقیده دارند تا رفاه کامل برقرار نشود، نباید بچهدار شد. پس در این موارد به صراحت صحبت کنید. تعداد بچهها؛ محور چهارم هریك از طرفین باید نظر خود را دربارهی تعداد بچهها بگوید. ممکن است شما معتقد به تکفرزندی باشید و معتقد باشید یک ده آباد بهتر از صد شهر خراب است و یا اصلا حوصلهی بیش از یک بچه را نداشته باشید. شاید هم برعکس؛ عقیده داشته باشید که بچهی یکییک دانه، خل و دیوانه میشود و بچه باید همبازی داشته باشد و یا بیش از یکی باشد تا در سنین بالاتر تنهایی شما را بیشتر پر کند. حالت دیگر این است که شما معتقد به جوری جنس باشید؛ یعنی بگویید بچهدار شدن را باید حتیالامکان تا وقتی هم که فرزند پسر داشت و هم فرزند دختر ادامه داد. پس عقیدهی خود را ـ هرچه که هست ـ در این مورد پنهان نکنید. تربیت بچهها؛ محور پنجم هریك از طرفین باید نظر خود را دربارهی نحوهی تربیت بچهها بگویند. ممکن است شما معتقد باشید که هنوز هم روشهای سنتی تربیت و سختگیری به بچه از همان سنین طفولیت، مطمئنترین راه برای حفظ او در مسیر صحیح رشد فکری است. شاید هم معتقد به روشهای نوین تربیتی باشید و یادگیری روش درست تربیت بچه را مستلزم مطالعهی کتابهای روانشناسی تربیت بدانید. کسانی هم هستند که میگویند باید کتابهای تربیتی را خواند اما این روشها را با در نظر گرفتن واقعیات و شرایط فرهنگی جامعه بهکار بست. در هرحال فراموش نکنید که در بحث تربیت، جدال سختگیران و آسانگیران و نیز نبرد سنت و مدرنیزم یکی از زمینههای بروز اختلاف است. دایرهی همدلی و پایبندی؛ محور ششم همدلی و پایبندی برای هرکس تعریف خاص خود را دارد. ممکن است شما نوع برخورد یا نوع پوشش همسرتان در محافل خانوادگی یا عمومی را نشاندهندهی میزان پایبندی او به زندگی مشترکتان بدانید. یا ممکن است شما به همسرتان اعتماد کامل داشته باشید، اما باز هم بهخاطر ناپسند شمردن رفتارهای برخی اشخاص دیگر ـ اعم از مرد و زن و فامیل و غیرفامیل ـ متوقع همدلی و همکاری او در محدود کردن ارتباطات خود با آنها باشید. این هم ممکن است که شما نگران گذشتهی نامزدتان باشید. اما درهرحال دو چیز را از یاد مبرید: اول اینکه؛ هرگز نمیتوانید متوقع قطع ارتباط همسرتان با والدینش باشید. دوم اینکه؛ از ماجراهای گذشتهی خود، آنچه را که ممکن است در آینده برای زندگی مشترکتان مشکلساز شود، ناگفته نگذارید و متقابلا به نامزدتان نیز این را یادآور شوید، اما در گذشتهی یکدیگر بیش از این جستوجو نکنید. خرج کردن؛ محور هفتم از نظر شما چه هزینههایی خرج لازم و چه هزینههایی خرج زائد هستند؟ ممکن است کاری که شما به حساب صرفهجویی خود میگذارید، همسر آیندهی شما به پای خساست شما بگذارد. در اطراف خود، چه کسی را ولخرج، چه کسی را خسیس و چه کسی را مدبر میدانید؟ نمونههایی از ولخرجی، خساست و تدبیر آنها را مثال بزنید. مثلا ممکن است شما هدایا و کادوهای متقابل مناسبتی را باعث افزایش محبت بین اعضای خانواده یا اقوام بدانید و ممکن است آن را نوعی ولخرجی و عرصهای برای بروز چشم و همچشمیها تلقی کنید. شاید هم نفس عمل را ستایش کنید اما معتقد باشید که باید در هر مورد، فراخور حال عمل کرد. یا ممکن است صرف ناهار و شام را در بیرون از منزل، یک تفریح خوب یا یک ولخرجی بیمورد به حساب آورید. نظرتان در مورد خرج کردن برای سرگرمیهایی مثل مسافرت، شهربازی، سینما، تآتر، گالریهای هنری و کنسرتهای موسیقی یا میهمانی دادن چیست؟ پیشرفت مالی؛ محور هشتم آیا شما فکر میکنید که طی هر یک سال باید پیشرفتهای مهمی در زندگیتان محقق شود یا در عرض کمتر از یک سال؟ آیا شما فقط خودتان را به عنوان مدیر برنامههای کاری و مالی خود قبول دارید یا همسرتان را نیز به عنوان کسی که از مسائل کاری و مالی شما خبر دارد، مشاور و حتی مدیر خوبی برای برنامههایتان میدانید؟ به عنوان مثال؛ آیا شما فکر میکنید فعلا بیش از این نمیتوان برای تغییر شرایط مالی و ارتقای وضعیت شغلی کاری کرد یا معتقدید که دو فکر بهتر از یک فکر جواب میدهد و همفکری با همسرتان در این مورد، میتواند منشاء تحول باشد؟ آیا شما معتقدید که زن نیز باید در این مسیر با شوهر خود همراه شود و بیرون از خانه شغلی داشته باشد؟ نهایت پیشرفت برای شما چیست؟ تصاحب یک خانهی مناسب و یک اتومبیل؟ تصاحب یک خانه مجلل در بالای شهر و یک اتومبیل مدلبالا و یک ویلا در منطقهای خوش آب و هوا؟ یا...؟ اوقات فراغت و امور منزل؛ محور نهم به نظر شما ایام تعطیل و اوقات فراغت برای چه کاری است؟ امور منزل و کارهای عقبافتاده؟ استراحت؟ تفریح؟ مطالعه؟ اهمیت هرکدام از این موارد برای شما چهقدر است؟ بیشتر اهل کدامیک از این کارها هستید؟ آیا حاضرید وقتی که نیاز به استراحت ندارید، بدون دلخوری از سر رفتن حوصلهتان، فرصت استراحت به همسرتان بدهید؟ به نظر شما همکاری شوهر در انجام امور منزل ـ جمع و جور، رُفت و روب، شست و شو، آشپزی، خرید مایحتاج روزانه، امور بچهها و... ـ تا چه اندازه باید باشد؟ برای روشن شدن این میزان، درصد بگویید. چه کارهایی برای اوقات فراغت روزانه و چه کارهایی برای ایام تعطیل مناسباند؟ تماشای فیلم را در منزل ترجیح میدهید یا سینما؟ مطالعه را مفید میدانید یا ضروری؟ چهقدر میهمانی رفتن یا میهمانی دادن را دوست دارید؟ دوست دارید چهمقدار از اوقات فراغت خود را دو نفری و چهمقدار از آن را در جمع دوستان و آشنایان بگذرانید؟ چهقدر اهل سفر هستید و چه گونه مسافرتی را دوست دارید؟ آیا قدم زدن در کوچهها و خیابانهای شهر را دوست دارید؟ آیا...؟ صمیمیت و احترام؛ محور دهم دایرهی پرهیز از توهین و حفظ احترام طرفین در هنگام بروز اختلافات و مشاجرههای لفظی را چهگونه ترسیم میکنید؟ آیا درصورت بروز مشاجره با یک شخص، معمولا آن را محدود به موضوع مورد اختلافتان با او میکنید، یا کل شخصیت و کل رابطهای را که با او دارید، زیر سوال میبرید؟ ابراز علاقه، عشق و محبتِ همسرتان به شما باید چهگونه باشد؟ با حرفهای محبتآمیز؟ با دادن هدیه؟ با کمک در انجام کارهای شخصی شما؟ با ناز و نوازش و رفتارهای زناشویی؟ توقع دارید همسرتان هرکدام از این کارها را با چه فواصل زمانی و در چه اوقاتی برای شما انجام دهد؟ تا چه اندازه آمادگی پیشقدم شدن برای انجام هرکدام از این کارها را دارید و تا چه اندازه متوقع هستید همسرتان در این موارد پیشقدم شود؟
-
- 2
-
- قبل از ازدواج
- گفتگو
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
آمار جدید را شنیده اید: ۱۰ مرد ازدواج کرده را در یک اتاق قرار دهید خواهید دید که نیمی از آنها خواهان طلاق می شوند. آمار وحشتناکی است، اما حقیقت دارد. این روزها طلاق به صورت یک شغل پر در آمد برای کسانی که ازدواج را به هم جوش می دهند و وکلایی که در طلاق گرفتن به افراد کمک می کنند در آمده است و بازار آن حسابی گرم است. در این جا یک حقیقت دیگر هم وجود دارد: مردها خیلی کمتر از زن ها به طلاق فکر می کنند. بر اساس تحقیقات در حدود ۶۶ تا ۷۵ درصد از کل درخواست های طلاق از جانب خانم ها ارائه داده می شود. به عبارت دیگر آقایون خیلی کمتر از خانم ها به جدایی فکر می کنند. به هر حال بهتر است که اصلا به جدایی فکر نکنیم، و سعی کنیم با چنگ و دندان به رابطه زناشویی خود ادامه دهیم تا خدای نکرده اتفاق ناگواری پیش نیاید. ▪ فرسایش تدریجی رابطه زناشویی یک شبه ویران نمی شود. این امر به تدریج و به صورت نا محسوس روی می دهد. درست مثل شکاف هایی که در عمق زمین ایجاد می شوند. پیش از آنکه متوجه این مطلب شوید، شکافی عمیقی میان شما و همسرتان به وجود می اید و دلیل آن هم این است که بسیاری از زوجین به جای حل مشکلات ترجیح می دهند چشم پوشی کرده و نسبت به آنها از خود بی توجهی نشان دهند. منشا این مشکلات هر چیزی می تواند باشد؛ اما اساسا به دلیل تغییر در رفتار یکی از زوجین می باشد. در زیر ۱۰ نشانه از طرز برخوردی است که باید آنها را به عنوان نوعی احضاریه به سمت دادگاه خانواده تلقی کرد. شماره ۱۰) دور هم جمع نمی شوید هر سال در مراسم روز شکرگذاری صندلی کناری خود را برای خانمتان رزو می کردید، اما امسال پسر خواهرتان در کنار شما نشسته است. صندلی ای که همیشه برای سالیان پی در پی جای او بوده است. آیا تا به حال به دلیل آن فکر کرده اید؟ شماره ۹) خونسرد و بی تفاوت می شوید تمام تلاش و کوششی که برای حفظ رابطه می کردیدی کم کم از بین می رود و به صورت فردی از خود راضی در می آیید. از یکدیگر نمی پرسید که روز خود را چگونه گذرانده و چه کارهایی انجام داده اید. زمان سلام و خداحافظی با یکدیگر رو بوسی نمی کنید. او دیگر عکس شما را درون کیف پولش قرار نمی دهد و شما هم همینطور. می توانید به راحتی بدون او به زندگی خود ادامه دهید، به همین دلیل زمانی که هر دو در خانه هستید، ترجیح می دهید با هم در یک اتاق نباشید. شماره ۸ ) دیگر ارتباط جنسی ندارید شاید هنوز در یک تخت بخوابید، اما هیچ صحبت دوستانه و لطیفی بین شما رد و بدل نمی شود. دور از هم می خوابید و به هیچ وجه یکدیگر را لمس نمی کنید. حتی آخرین باری که یکدیگر را در آغوش گرفتید نیز به سختی به یاد می آورید. شماره ۷ ) اوقات فراغتتان را در کنار هم نمی گذرانید اگر نمی توانید آخرین مرتبه که با هم به مسافرت رفتید را به یاد آورید، به دلیل کمبود بودجه و یا نبود وقت کافی نیست. در چنین شرایطی هر دوی شما به این فکر هستید که به نحوی از مصاحبت دیگری فرار کنید. به عنوان مثال بیشتر ترجیح می دهید با دوستانتان بیرون روید و یا خودتان را راحت می کنید و بی سراغ مواد مخدر یا مشروبات الکلی می روید. شماره ۶ ) خانم با دقت دخل و خرج را حساب می کند آیا متوجه شده اید که همسرتان از پرداخت بعضی قبوضی که سابقا خودش مسولیت پرداخت آنها را به عهده گرفته بود، شانه خالی می کند؟ آیا نسبت به درامد، بدهی، پس انداز و سرمایه گذاری های شما علاقه بیشتری نشان می دهد و می خواهد بیش از پیش از آنها سر در بیاورد؟ او می خواهد از این طریق محاسبه کند که بعد از طلاق چه مبلغی دست او را می گیرد.. شماره ۵ ) به دنبال استقلال است یک خانم ناراضی سعی می کند تا آنجا که ممکن است فاصله خود را از همسرش دورتر کند و اتکا خود را به او کم نماید. او در کلاس های متفاوتی ثبت نام می کند، به نام خودش حساب باز می کند، سرمایه گذاری انجام می دهد، و حتی تا مرز تغییر نام هم پیش می رود. این امور نشان دهنده شکاف عمیقی هستند که در رابطه فعلی شما به وجود آمده است. شماره ۴ ) به خانه نمی روید آیا قدم گذاشتن به خانه به جای اینکه مایه آرامش باشد، برای شما به صورت کار دشواری در آمده است؟ سعی می کنید برای خانه رفتن بهانه های مختلفی نظیر کار کردن تا دیر وقت یا بیرون بودن با دوستان قدیمی را بتراشید؟ حتی در خانه هم به دنبال راه فراری می گردید تا از زیر حل مشکلات روابط زناشویی فرار کنید. اگر برای ساعت ها متمادی به تماشای تلویزیون می نشینید و خود را با سرگرمی های متفاوتی مشغول می کنید، باید از خود سوال کنید که این همه وقت اضافی را از کجا می آورید. شماره ۳ ) تمام صحبت ها به دعوا ختم می شود هر گاه با هم به گفتگو می نشینید، کار به جاهای باریک کشیده می شود. زندگی برای شما تکرار مکررات است، بحث و مشاجره هایی است که به نتیجه معقول ختم نمی شوند. این کار شما را عصبانی می کند و سبب می شود تا نسبت به او بی میل شوید، علاوه بر این علاقه خود را نیز نسبت به او از دست می دهید. این امر زمانی به اوج خود می رسد که وقتی در مورد خانمتان خبری را از زبان سایر افراد می شنوید، احساس خوبی نمی کنید. شاید خیلی عصبانی شوید که جر و بحث و دعوا بین شما خیلی عادی می شود. در نظر شما او نمی تواند هیچ کاری را به درستی انجام دهد و احساس می کنید که تمام کارهای شما را زیر ذره بین قرار داده است. فقط کافی است تناقضی در گفته های هر یک از شما دو نفر دیده شود، آنگاه خونتان به جوش می اید و هر دو خشمگین می شوید. شماره ۲) وظایفی که به عهده داشتید زمانی که می خواهید پای خود را از مزرهای رضایت جنسی فراتر بگذارید، اطمینان خاطر دارید که وضعیت خوبی در خانه انتظار شما را نمی کشد. اگر در گذشته خود را مجاب به انجام دادن یک چنین کاری کرده بودید، حال از خود می پرسید که چرا نباید بتوانم این کار را انجام دهم. اگر می دانید که خانمتان نیز به این اصول پایبند نیست پس دیگر چه دلیلی وجود دارد که تا این حد خود را به زحمت بیندازید. شماره ۱ ) حرمت ها شکسته می شود ارزشی که در گذشته برای یکدیگر قائل بودید به تدریج از بین می رود و تنها چیزی که باقی می ماند رنجش و آزردگی است. به یکدیگر ناسزا می گویید و در بعضی موارد حاد، برخورد فیزیکی نیز پیدا می کنید. خشونت تنها وسیله ارتباطی شماست. بر روی زخم های گذشته نمک می پاشید تا بتوانید بیش از هر زمانی یکدیگر را آزرده خاطر سازید. در این حالت تنها منتظر جرقه ای هستید تا اتش خشم شما را شعله ور سازد. ▪ بازی نیست طلاق مسئله ای کاملا جدی است. اوج نقطه ای است که به اشتباه بزرگی که در زندگی مرتکب آن شده اید، پی می برید. قسمت اعظمی از زندگی شما وقف سرو کله زدن با درد و رنج می شود، تازه ما مسائل اقتصادی را نیز نادیده می گیریم. تسلیم شدن انتخاب مناسبی نیست. حتی اگر فکر می کنید جز طلاق راه دیگری برای شما نمانده است، تا آنجا که می توانید بر روی تفاوت هایتان کار کنید. کارهای متعددی می توان برای نجات یک ازدواج از خطر نابودی انجام داد، مثل مشاوره های خانوادگی. حتی پیش از اینکه تصمیم به طلاق بگیرید، می توانید با توافق یکدیگر زمانی را جدا از هم زندگی کنید و مسائل ازدواج خود را دقیق تر بررسی نمایید در آخر هم باید به این مطلب فکر کنید که در گذشته چه چیز شما را عاشق او کرده بود که تن به ازدواج با او را دادید. دوباره به یاد دلایل دوست داشتن یکدیگر بیفتید؛ توجه خود را به آن معطوف کنید تا بتوانید به موفقیت دست پیدا کنید
-
در هر ازدواجی ۴ مرحله طی می شود. مرحله اول، مرحله «رویایی» است که طی آن زوج همه چیز را خوب می بینند و حتی جنبه های منفی طرف مقابل به چشم فرد مثبت می آید و تفاوت های خانوادگی و شخصیتی در این مرحله سبب جذب دوطرف به یکدیگر می شود. در مرحله دوم، که «ستیزه جویی» است دو طرف درمی یابند که تفاوت ها آن قدرها هم خوب نیست و در برخی موارد آزاردهنده است.بنابراین زوج ناخودآگاه به علت اختلاف نظر و تفاوت های فکری و شخصیتی با یکدیگر ستیزه جویی می کنند. در این مرحله زوج روی تفاوت ها بیشتر از شباهت ها متمرکز می شوند و مایه اصلی ستیزه جویی نیز همین تفاوت هاست. در مرحله سوم، که «سکون» نامیده می شود زوج یاد می گیرند به عقاید یکدیگر احترام بگذارند و نظر طرف مقابل را هر قدر متفاوت و متناقض بپذیرند. در مرحله «حیاتی» زوج به فضایی دست می یابند که در آن به فردیت شان لطمه وارد نمی کند و در عین حال دارای زندگی خانوادگی شادی هستند. عشق و علاقه تفاوت هایی دارند. عشق در ابتدای ازدواج نمی تواند دوام داشته باشد و بهتر است ازدواج بر اساس علاقه ای که بین دو نفر به وجود آمده است صورت بگیرد نه یک عشق توفانی زیرا تجربه ثابت کرده است که هر قدر عشق در ابتدای ازدواج آتشین تر باشد احتمال دلزدگی از آن بیشتر است، به عبارتی عشق در دل ازدواج وجود دارد نه در آغاز آن، وقتی فردی با عشق توفانی زندگی مشترک را آغاز می کند پس از مدت زمان اندکی درمی یابد که انتظاراتش با واقعیتی که با آن روبه رو شده است، تطابق ندارد. بنابراین به سرعت دچار سرخوردگی و دلزدگی می شود. به این حالت «از پاافتادگی روانی» هم می گویند.عشق اول ازدواج، در واقع یک احساس شدید تمایل به فرد دیگری است که دیر یا زود کم رنگ می شود. نکته این جاست که عاشق شدن با عاشق ماندن تفاوت دارد. عاشق شدن برخاسته از احساس است اما عاشق ماندن فعل است یعنی عملی است که باید انجام دهیم.عشق ناگهانی عیب دیگری هم دارد که آن انتظارهای غیرواقع بینانه است.هرچه بین انتظار و وضعیت فرد تناسب کمتری باشد، دلزدگی زودتر اتفاق می افتد. از پاافتادگی روانی آزردگی ، افسردگی ، تمایل نداشتن برای گفت وگو ، تلاش نکردن برای حل مشکلات اولین نشانه های از پاافتادگی روانی در زوج است. بنابراین داشتن هدف و نگاه واقع بینانه به ازدواج به افراد کمک می کند تا زندگی مشترک موفقی را آغاز کنند. واقعیت این است که نگاه بسیاری از ما به ازدواج رویایی و حتی کودکانه است. ازدواج فقط برپایی یک جشن عروسی رویایی و شروع زندگی که از اول تا آخرش عشق و محبت باشد، نیست. لازم است جوان به هنگام ازدواج بداند که در زندگی مشترک اختلاف نظر ، اختلاف عقیده ، مشاجره و اختلاف مالی وجود خواهد داشت .در واقع او باید تصویری واقع بینانه از آنچه در انتظارش است، داشته باشد. ازدواج راه حل مشکلات امروز جوان نیست و قرار نیست نیازهای برطرف نشده افراد را رفع کند. فردی که با چنین تصور خاصی ازدواج می کند، با بروز مشکلات از پا می افتد و دچار دلزدگی عاطفی و روانی می شود. نکته این جاست که وقتی احساس بر منطق غلبه دارد، زوج کارها و رفتارهای نادرست طرف مقابل را مثبت و خوب می بینند امادر مرحله دلزدگی کوچک ترین اشتباه یا رفتار موجب دلخوری طرفین از هم می شود و به نگرش منفی نسبت به رابطه دوطرف، خود و طرف مقابل دامن می زند. کسانی که دچار دلزدگی روانی می شوند، در طول زمان اعتماد به نفس خود را از دست می دهند و به تدریج نمی توانند تصمیمات درستی بگیرند.وی با اشاره به نظر یکی از روان شناسان به نام «گاتمن» می گوید: " آنچه روابط زناشویی را در طول زمان تهدید می کند، نه رفتارها و هیجانات منفی بلکه کاهش هیجان های مثبت است." همچنین رفتارها و هیجان های منفی متقابل و در پیش گرفتن رفتارهای کودکانه، به روابط زناشویی صدمه زیادی می زند. زوجی که دچار دلزدگی شده اند هیجانات مثبت را حتی با وجود رفتارهای مثبت طرف مقابل بروز نمی دهند و در مقابل ،رفتارها و هیجان های منفی را به سرعت جبران می کنند اغلب تعاملات آن ها با جملات خصومت آمیز شروع می شود و ادامه پیدا می کند. معمولا با پاسخ های منفی یکدیگر به شکل تقابلی جواب می دهند و هرگز احساسات منفی خود را مدیریت نمی کنند . در طول زمان الگوی رفتاری خود را مبتنی بر فاصله گرفتن از هم قرار می دهند و به جای تلاش برای نزدیک شدن به هم، عامدانه از هم دور می شوند. رودررو شدن با واقعیت اولین توصیه ای که می توان به زوجی که دچار ازپاافتادگی روانی شده اند، کرد این است که انتظارهای خود را تغییر دهند. چنین زوجی در واقع به علت انتظار غیرواقع بینانه ای که از ازدواج، زندگی مشترک و همسر خود داشتند، پس از رودررو شدن با واقعیت زندگی خود دچار افسردگی و ناامیدی می شوند. لازم است انتظار و توقعات مورد بررسی قرار بگیرد که آیا این انتظارات درست است یا خیر. اگر این انتظارها بی جاست باید تجدیدنظر کرد و خود را با آنچه در واقعیت جاری است، تطبیق داد. این کار برخلاف تصور عموم مردم عقب نشینی نیست بلکه باعث رشد فرد می شود و رسیدن به عشق و محبت از مسیر دیگری است. از طرف دیگر زوج باید تلاش کنند که در تمامی ابعاد رشد داشته باشند و به جنبه های مختلف زندگی اهمیت دهند. زوجی که تک بعدی هستند و فقط در یک راستا حرکت می کنند، در طول زمان دچار دلزدگی می شوند.همچنین ضروری است تعاملات خانوادگی خوبی برقرار شود تا میزان رضایت از زندگی مشترک افزایش پیدا کند. اغلب مشاهده می شود که پسر یا دختر جوان پس از ازدواج هنوز خود را فرزند خانواده قبلی می داند و زندگی مشترکش به حاشیه رفته است. پس از ازدواج اولویت عاطفی فرد، همسر است و سپس خانواده قرار می گیرد، بنابراین فرد باید در کنار همسر به شکل منطقی با خانواده خود و همسرش رابطه برقرار کند. شاید لازم باشد که در این جا ذکر کنیم که هر فردی در زندگی به ترتیب اولویت ۵ نقش دارد. خود ، همسری ، والدی ، شغلی و فرزندی. اگر بتوانیم به طور منطقی و مثبت نقش های خود را ایفا کنیم، خواهیم توانست از زندگی احساس رضایت کنیم.فراموش نکنیم که یک فرد وقتی می تواند همسر خوبی باشد که نیازهای خودش برآورده شده باشد، خود را بپذیرد، کاستی های خود را قبول کند و بداند که انسان کاملی نیست، به علایق خودش احترام بگذارد تا علایق همسرش را نیز در نظر بگیرد. به این ترتیب این نقش ها در هم تنیده شده و به شدت تحت تاثیر یکدیگر است.وقتی فردی می تواند والد خوبی باشد که همسر خوبی هم باشد و فرزند خوبی نیز برای پدر ومادر خود باشد.