جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'روم'.
6 نتیجه پیدا شد
-
امپراتوری با پوتینهای کوچک کالیگولا یکی از بدنام ترین مردان تاریخ، فقط چهار سال فرمانروای روم بود. اما در همین زمان کوتاه سلطنتش، آن قدر ظلم و حماقت به خرج داد که رسوای همه تاریخ شد. بیشتر چیزی که ما از زندگی این امپراتور بدنام میدانیم از منابع مشکوک به دست آمده. چون سیوتاتیوس(Suetonius) و دیوو(Dio) که اغراق آمیزترین مطالب را درباره دیوانگی کالیگولا نوشتند، سالها بعد از زمان زندگی او زندگی کردند و کارشان را بر اساس افسانهها و روایات شفاهی انجام داده بودند. این متن شش واقعیت از زندگی کالیگولا را که (احتمالا، شاید، یا حداقل) درست است مطرح میکند. کالیگولا اسم واقعی او نبود نمونه کوچک کفشهای اسپورت یا کت و شلوارهای توی ویترینها را تصور کنید؛ حتی در زمان امپراتوری روم، پدر مادرها دوست داشتند سایز کوچک لباس بزرگترها را به بچههایشان بپوشانند. به همین خاطر، وقتی ژنرال ژرمانیکوس پسرش گایوس را به اردوگاه جنگ برد، آن بچه تخس پوتینهای سربازی (کالیگ که به زبان رومی یعنی چکمه) بسیار کوچکی را که برای او ساخته شده بود پوشید. (بعضی از محققان فکر میکنند که مادر کالیگولا، آگریپینا، نوه دختری امپراتور آگوستوس، این مدل پوشش را انتخاب کرد تا بر شجرهنامه امپراتوری خانوادهاش تاکید کند.) وقتی پسر کوچک با پوتینهایش نزد سربازان ژرمانیکوس رفت، آنها شروع کردند به سر به سر گذاشتن او و با بامزه بازی، اسم کالیگولا (به معنای پوتین کوچولو) را روی گایوس گذاشتند و این لقب روی او ماند؛ هر چند گایوس از آن متنفر بود. مادر او زن سرسختی بود آگریپینا از کودکی با پدربزرگش، امپراتور آگوستوس که تعلیم و آموزش او را شخصا به عهده گرفته بود، رابطه خیلی نزدیکی داشت. اما بعد از ازدواج باژرمانیکوس، آگریپینا با همراهی کردن همسرش در اردوگاه ارتشیاش و فعالیت بهعنوان مشاور و سیاستمدار، سنت و آیین خود را به مبارزه طلبید. وقتی ژرمانیکوس بهطرز مشکوکی مرد، آگریپینا جسورانه یکی از رقیبانش را به مسموم کردن او متهم کرد. آگریپینا همچنین به عنوان یکی ازچهرههای برجسته در محافل سیاسی، علیه تیبریوس (امپراتور وقت روم که آگوستوس جانشین او بود و گمان میشد او آگوستوس را کشته باشد) سخنرانی میکرد. رفتارهای تحریککننده و آشوبگر آگریپینا خیلی به مذاق امپراتور که با تازیانه به جان او میافتاد، خوش نمیآمد و او درنهایت یک چشمش را از دست داد. بعد هم وقتی در زندان بود اعتصاب غذا کرد و از گرسنگی مرد. درست چهار سال قبل از زمانی که پسرش کالیگولا به قدرت برسد. در گزارشات موارد غیراخلاقی کالیگولا اغراق شده است اولین بار سیوتاتیوس بود که ادعای روابط نامتعارف غیراخلاقی کالیگولا را مطرح کرد. (مورخان رومی اضافه کردند که این روابط مخفیانه در طول مهمانیها اتفاق میافتاده، یعنی وقتی که مهمانان و همسر کالیگولا در اطراف جمع شده بودند). اما سیوتاتیوس کتاب «زندگی سزار» را در ۱۲۱ بعد از میلاد نوشته است، یعنی ۸۰ سال بعد از اینکه کالیگولا در ۲۸ سالگی توسط تعدادی از اعضای گارد ویژه به قتل رسید. تاریخ نگاران قبلی که در زمان کالیگولا زندگی کردند، کسانی مثل سنکا و فیلو، با وجود انتقادات شدیدشان از امپراتوری هیچ اشارهای به این رفتار او نداشتند. او ممکن است پل معلق معروفش را نساخته باشد، اما چند کشتی تفریحی در دریاچه «نمی» به آب انداخت طبق گفتههای سیوتاتیوس،کالیگولا در ولخرجیهای بیحد و حسابش یک بار یک پل معلق موقت در سراسر خلیج baiaeساخت. فقط برای اینکه بتواند فاتحانه از این طرف تا آن طرف خلیج سواری کند. تاکنون هیچ اثری از آن شیرین کاری پیدا نشده و به همین خاطر بسیاری از مورخان آن را یک افسانه تلقی میکنند. با این حال، شواهدی ازشیوه زندگی عجیب امپراتور در دریاچه «نمی» دیده شده. اواخر دهه ۱۹۲۰ و اوایل ۱۹۳۰ عدهای کارگر، دو کشتی مسافرتی عظیم را – که دکور سنگ مرمر داشتند، کفشان موزاییک بود و مجسمههایی در آنها دیده میشد – از نابودی نجات دادند. در لاشه یکی از کشتیها لولهای سربی وجود داشت که کتیبهای را با این مضمون نگه داشته بود: «از املاک گایوس سزار اگوستوس ژرمانیکوس». اما در سال ۱۹۴۴ آتش سوزی ناشی از انفجار توپهای متفقین کشتی را تا حد زیادی از بین برد. او فتح جزیره بریتانیا را به راه انداخت از کالیگولا اغلب با عنوان فرمانروای خودخواه و هوس باز یاد میشود که بیعرضگی و نادانیاش امپراتوری روم را در طول چهار سال حکومتش تضعیف کرد. اما بعضی از تاریخ نگاران بر سر این قضیه بحث دارند که اگر مهارت رهبری او خیلی وحشتناک بوده، پس چطور به نتایجی مثل پیوستن ایالتهای جدید، گسترش غرب و تنظیم نقشهای عملی برای گرفتن جزیره بریتانیا را به دست آورده؟ اگرچه کالیگولا نتوانست بیشتر از کانال انگلیس پیش برود و خیلی زود پس از آن به قتل رسید، تدارکات و مقدمات او برای تهاجم به کلادیوس این اجازه را داد که موفقیت روم در فتح جزیره بریتانیا را در ۴۳ بعد از میلاد آغاز کند. اگر هم کالیگولا واقعا دیوانه بود، پای یک بیماری جسمی در میان بود امروزه بسیاری از تاریخ دانان این تصور را رد میکنند که کالیگولا با دیوانگی لجامگسیختهاش، صحبت کردن با ماه، دستور اعدامهای خودسرانه و سعی در تبدیل اسبش به یک کنسول (عنوان مسؤولان رده بالای روم)، روم را به نابودی کشید. ولی مردان او احتمالا او را به خاطر چنین رفتارهایی از قدرت کنار گذاشتند. امروزه میگویند اگر او واقعا هم چنین کارهایی میکرده احتمالا به خاطر بیماریهایی بوده که داشته. تاریخنگاران معتقدند که یک بیماری مشاعر او را مختل کرده بوده. احتمالا بیماری صرع، پرکاری تیروئید یا بیماری ویلسون که یک بیماری ارثی است و میتواند فرد را دچار عدم تعادل روانی کند.
-
- 3
-
- کالیگولا
- امپراتوري روم
-
(و 4 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
پوستر معماری معاصر
R.Irankhah پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در معماری ایران و جهان و بیوگرافی معماران
یونان :- 39 پاسخ
-
- 13
-
- i.m.pei
- فرانک لوید رایت
- (و 19 مورد دیگر)
-
مقايسه مضمون ايثار و شهادت در ادبيات حماسي ايران، يونان و روم
sam arch پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در اسطوره های ایران
ادب حماسي در تاريخ ادبيات ايران جايگاه خاصي دارد. بيش از هرچيز جايگاه اجتماعي اين نوع ادبيات موجب اهميت آن شده است. از دوره پيش از تاريخ در ايران، ساكنان اين سرزمين مورد تهاجم اقوام بيگانه و وحشي و نيمه وحشي قرار مي گرفتند. اين تهاجمات در نواحي مختلف ايران يكسان نبود و معمولاً در مناطق مرزي نمود بيشتري داشت. همسايگان غربي ايران بيشتر متمدن بودند و در نتيجه ايرانيان با آنها روابط و تأثيرات متقابل داشتند اما اين روابط با همسايگان در نواحي شرقي ايران كمتر ديده مي شد زيرا كه همسايگان شرقي در آن سوي مرزها را بيشتر مردماني بيابان گرد و غيرسكني گزين تشكيل مي دادند كه از عمده فعاليت هاي آنان براي به دست آوردن ثروت و غنيمت و در مواردي آذوقه و مواد مورد نياز خود، حمله به شهرهاي ايران در نواحي شرقي بود. در دوره باستان يكي از جمله اقدامات اصلي حكومت ها مبارزه با اين اقوام وحشي بود. مقدمه طرح مسأله ادب حماسي در تاريخ ادبيات ايران جايگاه خاصي دارد. بيش از هرچيز جايگاه اجتماعي اين نوع ادبيات موجب اهميت آن شده است. از دوره پيش از تاريخ در ايران، ساكنان اين سرزمين مورد تهاجم اقوام بيگانه و وحشي و نيمه وحشي قرار مي گرفتند. اين تهاجمات در نواحي مختلف ايران يكسان نبود و معمولاً در مناطق مرزي نمود بيشتري داشت. همسايگان غربي ايران بيشتر متمدن بودند و در نتيجه ايرانيان با آنها روابط و تأثيرات متقابل داشتند اما اين روابط با همسايگان در نواحي شرقي ايران كمتر ديده مي شد زيرا كه همسايگان شرقي در آن سوي مرزها را بيشتر مردماني بيابان گرد و غيرسكني گزين تشكيل مي دادند كه از عمده فعاليت هاي آنان براي به دست آوردن ثروت و غنيمت و در مواردي آذوقه و مواد مورد نياز خود، حمله به شهرهاي ايران در نواحي شرقي بود. در دوره باستان يكي از جمله اقدامات اصلي حكومت ها مبارزه با اين اقوام وحشي بود. ويژگي فرهنگي مناطق شرقي و وضعيت اجتماعي و اقتصادي آن موجبات رشد حماسه سرايي در اين منطقه را فراهم ساخت و اگرچه نمي توان ادب حماسي را زاده ي يك منطقه خاص دانست اما نمي توان نقش وضعيت اقتصادي و اجتماعي نواحي شرقي ايران به ويژه در دوره باستان را در رواج ادبيات حماسي بي تأثير دانست. در دوره ساسانيان ادب حماسي تا اندازه اي جنبه تاريخي يافت و به دستور شاهان كتابهايي در مورد زندگي و كردار شاهان نوشته مي شد كه در آن اعمال پهلواني و نبردها و ويژگي هاي رفتاري شاه از مهمترين موضوعات آن بود. خداي نامه يكي از معروفترين اين آثار ادبي – تاريخي است. پس از ورود مسلمانان به ايران و تغيير حاكميت در ايران براي مدتي ادب حماسي مورد توجه قرار نگرفت اما مجدداً بروز يكسري عوامل به ويژه در مناطق شرقي ايران زمينه رواج اين نوع ادبيات را فراهم ساخت. مهمترين منابع حماسه سرايان در دوره پس از اسلام، متون كهن ملي – تاريخي متعلق به دوره پيش از اسلام بود، و البته در مواردي مي توان تأثير متون ديني زرتشتي را نيز مشاهده كرد. حماسه هاي ملي به صورت نظم تدوين مي شد و با ارزش ترين آنان بين سده هاي چهارم تا ششم هجري سروده شد، با اين حال خلق آثار حماسه هاي ملي ايران تا اوايل قرن هشتم هجري همچنان ادامه يافت. هم اينك نوزده اثر حماسه ملي شناسايي شده است. شاهنامه مسعودي مروزي، گشتاسبنامه دقيقي، شاهنامه فردوسي، گرشاسب نامه، بهمن نامه، فرامرزنامه، كوش نامه، بانوگشسب نامه، برزونامه، شهريارنامه، آذر برزين نامه، بيژن نامه، لهراسب نامه، سوسن نامه، داستان كهك كوهزاد، داستان شبرنگ، داستان جمشيد، جهانگيرنامه و سام نامه. از اين تعداد، برخي آثار به طور ناقص به دست ما رسيده، برخي بسيار اندك و تنها شامل داستان و يا ماجرايي بخصوص است.موضوع اصلي حماسه هاي ملي ايران، مبارزه شاهان و به ويژه پهلوانان بزرگ ايراني با دشمنانشان است. اين حماسه ها بازگو كننده گوشه هايي از فرهنگ و آداب و رسوم و سنن و باورهاي ايراني هستند. سنني كه ريشه در خاك اين سرزمين و خون و پي ايراني دارد. از بين اين نوزده اثر حماسي، بي ترديد شاهنامه فردوسي از جنبه هاي ادبي و محتوايي با ارزش ترين اثر حماسي ايران زمين است. در شاهنامه فردوسي خردورزي، مهرورزي، شجاعت و مرگ گزيني پهلوان ايراني كه نمادي از ايراني پاك نهاد است به زيباترين آرايه و غناي ادبي به وصف درآمده است. جدا از حماسه هاي ملي در تاريخ ادبيات ايران حماسه هاي تاريخي و ديني نيز وجود دارد. موضوع حماسه هاي تاريخي، وصف پادشاهان يا سرداران و يا بيان برخي ماجراهاي تاريخي به ويژه جنگ ها و فتوحات اين شاهان مي باشد. ظفرنامه و سام نامه سيفي و جرون نامه از اين دسته اند.برخي از اين آثار از لحاظ اسناد تاريخي اهميت زيادي دارند. موضوع اصلي حماسه هاي ديني، بيان شجاعت بزرگان دين و به ويژه امامان شيعه است. به لحاظ ادبي حماسه هاي تاريخي و ديني در مقايسه با حماسه هاي ملي از ارزش كمتري برخوردارند اما از آنجا كه در پژوهش حاضر، هدف ما مقايسه پهلوانان و مضمونهاي ايثار و شهادت در حماسه هاي ملي ايران با يونان و روم است اصولاً با اين آثار كاري نداريم. در اين پژوهش غير از مقايسه دو مضمون ايثار و شهادت يكي از اهداف عمده، بررسي و مقايسه رفتار و كردار پهلوانان ايران با يونان و روم مي باشد، در نتيجه پس از بررسي منابع ايراني و يونان و روم در بين كتاب هاي متعدد، شش كتاب به عنوان بهترين نمونه هاي موجود در موضوعات مورد تحقيق گزينش گرديد. از بين حماسه هاي ملي ايران سه كتاب شاهنامه فردوسي، گرشاسب نامه اسدي طوسي و بهمن نامه ابي الخير و از بين حماسه هاي يونان و روم سه كتاب ايلياد و اديسه هومر و انه ايد ويرژيل. از آنجا كه شناخت عمومي از محتواي اين آثار لازم و ضروري است، در دو بخش اين پژوهش، موضوع و ماجراي شش كتاب به صورت خلاصه در اختيار خوانندگان قرار مي گيرد، زيرا كه بدون اين خلاصه، ورود به مباحث اصلي جالب و چندان علمي نخواهد بود، با اين تفاوت كه كتاب شاهنامه فردوسي تنها شامل چهار جلد از مجموع كتاب مي باشد يعني از ابتدا تا مرگ رستم، زيرا كه از اين قسمت شاهنامه، بخش تاريخي آغاز مي گردد كه موضوع اين پژوهش نيست. بخش ديگري از پژوهش به مقايسه پهلوانان ايران با قهرمانان يونان و روم اختصاص دارد. در اين راستا شخصيت پهلوانان و قهرمانان در دو بحث رفتاري و كرداري مورد توجه قرار گرفته است. در بخش اصلي پژوهش دو مضمون ايثار و شهادت در حماسه هاي ملي ايران و يونان و روم مورد مقايسه قرار مي گيرد و از آن جا كه در موضوع شهادت با مسأله مهم مرگ روبرو مي شويم. به طور خلاصه به تفاوت هاي نگرش نسبت به مرگ در شرق و غرب اشاره اي مي شود. بخش پاياني پژوهش حاضر، نتيجه گيري پژوهش را در بر مي گيرد. - هدف و ضرورت تحقيق چنانكه گفته شد هدف اصلي از اين تحقيق بززسي و مقايسه دو مضمون مهم ايثار و شهادت در حماسه هاي ايران و يونان و روم است. در كنار اين بررسي، ويژگيهاي پهلوانان ايراني و قهرمانان يوناني و شباهتها و اختلافات آنها نيز مورد بررسي قرار مي گيرد. از آنجا كه با بررسي و مقايسه اين دو مضمون برخي از مهمترين ويژگيها و اختلافات فرهنگي ايران و يونان و حتي شرق وغرب معلوم مي گردد، انجام اين پژوهش ضرورت دارد، جدا از اينكه تا كنون در اين باره تحقيق مبسوطي انجام نشده است. همچنين در اين راستا برآنيم تا بدانيم مفاهيم ايثار و شهادت در ادبيات حماسي ايران چه جايگاهي داشته است. 3- فرضيه ها و سوالات تحقيق فرضيه هاي تحقيق از اين قرارند: 1-ادبيات حماسي ايران از بهترين نمونه هاي بررسي فرهنگ ايران است. 2-در بررسي مضامين ايثار و شهادت در فرهنگ و ادبيات ايران، بررسي ادبيات حماسي از بهترين نمونه هاست. 3-مقايسه اين مضامين در ادبيات حماسي ايران و يونان و روم، يكي از بهترين روشها در شناخت تفاوت اين دو فرهنگ است. سوالات اصلي تحقيق عبارتند از: 1-بررسي مضمون هاي ايثار و شهادت در ادبيات حماسي تا چه اندازه بيانگر اهميت اين دو مضمون در فرهنگ ايران است. 2-تطبيق و مقايسه اين دو مضمون در ادبيات حماسي ايران و يونان و روم تا چه اندازه نشان دهنده شناخت اين دو فرهنگ و تفاوت آنهاست. 4- پيشينه تحقيق در تاريخ ادبيات ايران، در مورد حماسه هاي ملي ايران و به ويژه شاهنامه و خالق اين اثر سترگ و ماندگار يعني فردوسي مقالات و كتابهاي متعددي نوشته شده است كه بيان آنها در اينجا ضرورتي ندارد. به همين گونه در ادبيات غرب و به ويژه در ادبيات يونان و روم نيز در مورد ايلياد و اديسه و انه ايد و سرايندگان آنها هومر و ويرژيل، مقالات و كتابهاي متعددي نوشته شده كه البته اين پژوهش ها در مقايسه با شاهنامه فردوسي چه از لحاظ كمي و چه محتوايي بسيار پايين تر است. اما در مجموع، اين آثار با يكديگر كمتر مورد مقايسه و بررسي قرار گرفته اند. اين تعداد معدود مقايسه ها نيز بيشتر مقايسه جنبه هاي ادبي و يا زندگي فردوسي و هومر مي باشد. در اين ميان، از نخستين پژوهش ها، كتاب زنده ياد زرين كوب و با نام «نامورنامه» است (زرين كوب، 1381) زرين كوب در اين اثر خود در چند جا به طور بسيار خلاصه و گذرا ايلياد و انه ايد را با شاهنامه مقايسه كرده است اين مقايسه بيشتر از جنبه ادبي مي باشد. در بخش ديگري از اين كتاب در مقاله اي با عنوان شاهنامه و ايلياد، (همان، 137-125) شادروان زرين كوب به اجمال برخي ويژگي هاي رستم را با آشيل مقايسه كرده است. پيش از اين، اين مقاله در كتاب نه شرقي نه غربي انساني از مرحوم زرين كوب منتشر شده بود. (زرين كوب، 1380، 19-18) اين مقاله زرين كوب همچون ديگر آثار ايشان از ارزش ادبي بالايي برخوردار است، اما موضوع مورد تحقيق حاضر را كمتر مورد توجه قرار داده است. از ديگر نوشته ها در مورد فردوسي و هومر، كتابي است با همين نام، فردوسي و هومر نوشته آقاي كامران جمالي (جمالي، 1368) اين كتاب از سه بخش اصلي تشكيل شده است. بحثي در مورد مقايسه فردوسي و هومر در حوزه زيبايي شناسي، آراء و عقايد فردوسي و هومر و بالاخره آخرين بخش كه شامل پنج پيوست در موضوعات متفرقه است. اين كتاب هرچند بسيار خلاصه و مجمل مي باشد اما نويسنده در همين كلام كوتاه، مهمترين تفاوت هاي فردوسي و هومر از لحاظ زيبايي شناسي و آراء و عقايد را به خوبي مورد توجه قرار داده است. موضوع بحث پژوهش حاضر با موضوع اين كتاب نيز همسو نيست. از آخرين تلاش هاي ارزنده كتاب آقاي محتشم محمدي با عنوان سيري در حماسه هاي برتر مي باشد(محمدي،1381). هرچند اين اثر نيز بسيار خلاصه مي باشد اما نويسنده در همين كوتاه سخن، به خوبي از عهده و بيان مطلب برآمده، برخي ويژگي هاي پهلوانان ايراني را با قهرمانان يوناني مقايسه كرده است. ازآخرين تحقيقات در اين مورد كتاب شاهنامه فردوسي و تراژدي آتني نوشته خجسته كيا مي باشد(كيا،1369). نويسنده در سه بخش به اختصار به برخي تفاوتهاي شاهنامه و آثار هومر پرداخته است اما موضوع اصلي وي تراژدي مي باشد و به موضوع تحقيق حاضر ارتباط كمتري دارد. 5- روش تحقيق روش تحقيق در اين پژوهش بر اساس اسنادي و كتابخانه اي است. در ابتدا اطلاعات مورد نظر از بين منابع مختلف به صورت فيش تهيه گرديده، سپس اطلاعات بر اساس تقسيم بندي موضوعي تقسيم شد و در آخر اطلاعات گردآوري شده مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. از آنجا كه بيان تمامي مباحث طرح حتي به اختصار نيز صفحات زيادي را طلب مي كند در اينجا به اختصار به دو مورد از مهمترين مباحث اين پژوهش اشاره مي شود، مقايسه پهلوانان ايران با قهرمانان يونان و روم در موضوع ارتباط با خدا و مقايسه مختصر مضمون ايثار در بين اين دو گروه از متون. 6- مقايسه ارتباط با خدا در نزد پهلوانان ايراني و قهرمانان يوناني و رومي 6-1- قهرمانان يوناني و رومي و خدا در مورد رابطه انسانها با خدايان در حماسه هاي يونان و روم بايد گفت كه خدايان يوناني و رومي داراي خواسته هايي بسيار انساني هستند. اينكه خدايان به انسانها بسيار نزديكند، جالب توجه است اما دخالت خدايان در روابط بين انسانها چنان پررنگ است كه دو نتيجه مهم را به همراه دارد. يكي اينكه خدايان در حماسه هاي يونان و روم از آن جايگاه باشكوه عظيم آسماني به جايگاهي زميني و در حد انسان و در مواردي فروتر از انسانها قرار مي گيرند و از آن بدتر اينكه انسانها از خود هيچ اراده و نقشي ندارند. در فرهنگ حماسي غرب، انسانها در برابر سرنوشت خود كاملاً بي اراده اند اما در حماسه هاي ايراني افرادي چون رستم و زال و سام به عنوان جهان پهلوان و سپس حتي افرادي با مراتب پايين تر چون گيو و گودرز و بيژن و حتي زناني چون فرنگيس و سيندخت و رودابه و تهمينه و منيژه، در برابر سرنوشت خود به مبارزه مي پردازند. مهمترين سلاح اين افراد به جز اعمال پهلواني، خردشان مي باشد و بايد گفت كه تمام تلاش انسانهاي حماسه هاي ايران آن است كه بتوانند سرگذشتشان را بر سرنوشتشان به پيروزي برسانند. اگرچه در حماسه هاي ايراني سرنوشت با نيروي الهي و خدا ارتباط مي يابد و آن چنان مي شود كه از ابتدا قرار است صورت بگيرد و پهلوانان نيز اين را مي دانند اما تا آخرين لحظه پهلوان از اراده و خرد خود بهره مي جويد تا بلكه سرنوشت را تغيير دهد. پهلوان ايراني مي داند كه اگر خدا بخواهد همان مي شود اما نه به عنوان ستيز با خدا و سرنوشت بلكه در جهت تغيير دادن آن تلاش مي كند اما قهرمان يوناني كودكانه و نابخردانه توان مقابله با سرنوشت را ندارد. خدايان يوناني كمتر گذشت دارند و گويا واژه بخشش در فرهنگ لغات آنها وجود ندارد. پس از تلاش هاي زياد اوليس براي رسيدن به سرزمينش ايتاك، مردم فئاسي با دادن پيشكشي هاي فراوان به او و در اختيار قرار دادن كشتي و خدمه، اوليس را به ايتاك مي رسانند. پوزئيدن خداي درياها از اين كرده مردم فئاسي بسيار خشمگين مي شود، پس پيش زئوس شكايت برده، از او اجازه مي خواهد كه مردم فئاسي را تنبيه كند. زئوس نه تنها او را از اين كار باز نمي دارد بلكه سخن و تصميم او را تأييد مي كند و حتي به او ياري مي كند. در نتيجه خشم پوزئيدون و تأييد زئوس خداي خدايان، كشتي فئاسي با دريانوردانش در جلو چشم مردم فئاسي نابود مي شود. (هومر، 1372: 292) ياري رساندن پادشاه شهر فئاسي به اوليس از معدود موارد ياريگري در متون حماسي يونان و روم است و جالب آنكه در آخر ميزبان و ياريگر پشيماني خود از كرده اش را بازگو مي كند در حالي كه در متون حماسي ايران به كرات از مهمان نوازي ايرانيان نه تنها براي خويشان و دوستان كه براي دشمنان نيز سخن رفته است. 6-2 پهلوانان ايراني و خدا به طور كلي بايد گفت كه ديدگاه ايرانيان در مورد خدا، بزرگي، جايگاه و نقش او در نزد انسانها با مغرب زمين تفاوت فاحشي دارد. نخستين و بزرگترين اين اختلاف در اين نكته است كه ايرانيان از مدتها پيش از اسلام به وحدانيت خداي اعتقاد داشتند و اين باور در روحيه و زندگي آنها نقش مهمي داشته است. خداي ايراني در تمام زندگي ناظر و شاهد اعمال انسانها مي باشد او در زندگي آنها نقش دارد اما اين نقش، بر هم زننده اراده و اختيار انسانها نيست. چنانكه در بحث سرنوشت و سرگذشت گفته شد، بر زندگي و اعمال پهلوانان ايراني نيز سرنوشت حاكم است اما اين سرنوشت به اندازه يونان، دست و پاي انسانها را نمي بندد و به طور كلي به مانند يونان خدايان هر لحظه در كار انسانها دخالت نمي كنند. ارتباط پهلوانان ايراني با خدا بسيار معنوي تر از قهرمانان يوناني با خدايان است. اين معنويت تا آنجا پيش مي رود كه در مواردي به عرفان منتهي مي شود اما هرگز عرفان ايراني در حماسه هاي ملي به معناي گوشه گيري و دوري جستن از خانواده و كاشانه و وطن نيست. پهلوان ايراني در سخت ترين مراحل زندگي تنها با ياد خدا آرامش مي يابد زيرا كه اعتقاد دارد اين سختي ها نتيجه مصلحت هايي است كه خداوند براي او مقرر داشته است. 6-2-1- پهلوان ايراني و ياد خدا: پهلوان ايراني در همه حال به ياد خداست و از ياد خدا غافل نمي شود. در حماسه هاي ايران در شاهنامه از همان ابتدا و در دوره به اصطلاح اساطيري، پهلوان- شاهان ايراني كارها و اعمال خود را با ياد خداي انجام مي دهند. كيومرث خداجوي است و پس از كشته شدن پسرش سيامك، به سختي در اندوه فرو رفته، يكسال به عزاداري مشغول است اما پس از يكسال با پيام سروش از سوي خدا و با ياد خدا دلش آرام مي گيرد و سوگ و اندوه را پايان مي دهد. بر آن برترين نام يزدانش را بخواند و بپالود مژگانش را (مول،17) پس از كيومرث هوشنگ نيز پادشاهي خود را با ياد و به فرمان خدا آغاز مي كند به فرمان يزدان پيروزگر بداد و دهش تنگ بسته كمر (همان، 19) يكي از نقش مايه هاي حماسه هاي ايران و به ويژه شاهنامه، نامه نگاري ها مي باشد. در شاهنامه تعداد زيادي از اين نامه ها را كه مربوط به نامه شاه به پهلوان و برعكس و يا نامه پهلوانان به يكديگر است برمي خوريم و جالب اينكه در تمامي نامه ها، در ابتداي نامه، نگارنده سخن خود را با نام و ستايش خداي آغاز مي كند. سام در نامه اي به منوچهر چنين مي گويد: سر نامه كرد آفرين خداي كجا هست و باشد هميشه به جاي پهلوان ايراني هميشه به زور بازوي خود، خرد و دليريش و در همه حال ياري خداي اميدوار است. رستم در زماني كه براي ياري رساندن به يكي از شاهان سفر سخت خود را آغاز مي كند، چنين مي گويد: دل و بازو و گرز را يار بس نخواهم جز ايزد نگهدار كس و يا در نخستين نبرد خود با افراسياب، زماني كه رستم جواني بيش نيست و زال از جواني او در بيم است، به پدر چنين مي گويد: بدو گفت رستم كه اي پهلوان تو از من مدار ايچ رنجـــه روان جهان آفرينــنده يار من است دل و تيغ و بازو حصار من است زيباترين توصيف از ارتباط معنوي پهلوان ايراني با خدا و به ياد معبود و خالق بودن در شاهنامه و حتي در تمامي حماسه هاي ملي ايران مربوط به خوان چهارم رستم است. رستم در حركت خود به سوي مازندران براي نجات كاوس شاه ايراني و ديگر پهلوانان سختي هاي زيادي را تحمل مي كند. در ابتدا زماني كه خفته است، شيري به او حمله مي كند كه رخش او را از پاي در مي آورد، سپس دچار تشنگي مي شود اما با خرد و توكل به خداي به چشمه رسيده، از مرگ جان سالم به در مي برد و آن گاه با اژدهايي دمان روبرو مي شود كه او را نيز مي كشد. رستم به راهش ادامه مي دهد اما جان خسته و گرسنه و بي رمق است. در اين حال از دور سفره اي گسترده با خوراكي هاي گونه گون مي بيند. بره بريان شده و مي و طنبور و همه گونه خورد و خوراك، پس از اسب پياده مي شود و اين در حاليست كه رستم از فريب و نيرنگ پيرزني جادو كه دام را در راه او گسترده است، بي خبر است. لختي مي آسايد و از زخم زمان، زخمه اي بر طنبور مي زند. پيرزن جادو، با ديدن خستگي و دلسوختگي رستم، جراتي مي يابد و اين بار به چهره زني جوان و زيبا خود را به نزد رستم مي رساند. رستم را پس از سختي ها و مرارت ها اينك همه گونه خوان شادماني فراهم است اما پهلوان ايراني هيچ گاه خداي را از ياد نمي برد، حتي در اين هنگامه خستگي و گرسنگي و نياز به مهر و صفا، پس، پيش از دست بردن به خوردني، نام خداي را بر زبان مي آورد و با اين نام طلسم پيرزن جادو شكسته مي شود و به چهره واقعي خود درمي آيد. عجوزه اي سياه و بدتركيب از نوع پريان آدم آزار و بي راه بر. رستم با ديدن چهره پرنكبت وي، بر او كمند مي اندازد و او را به دو نيم مي كند و جادويي را با ياد خدا و گام در راه خدا به بند مي كشد. 6-2-2- شكرگذاري از خدا: در كنار ياد خدا، پهلوانان ايراني در همه حال شكر و نيايش و آفرين خداي را به گفتار و كردار به جاي مي آورند. اين آفرين پس از انجام كاري سخت، رسيدن به يك پيروزي بزرگ و يا بدست آوردن يك موفقيت بيشتر نمايان مي شود. آفرين پهلوانان به خداي هم به صورت فردي است و هم در بين ايرانيان و سپاهيان انجام مي شود و در واقع به نوعي به ديگران نيز اين خصلت پسنديده را آموزش مي دهند. هوشنگ پس از پديد آمدن آتش: جهاندار پيش جهان آفرين نيايش همي كرد و خواند آفرين (همان، 20) طهمورث چون بر جانوران برتري دارد، به ايرانيان: چنين گفت خدا را نيايش كنيد جهان آفرين را ستايش كنيد كه او دادمان بر ددان دستــگاه ستايش مر او را كه بنمود راه (همان، 22) و فرانك پس از شنيدن اين خبر كه پسرش فريدون شاه شده است: همي آفرين خواند بر كردگار بر آن شادمان گردش روزگار (همان، 58) رستم از پيروزي بر دشمن بزرگ ايرانيان خاقان چين و دربند كردن او: چنين گفت رستم به ايرانيان به پيش خداوند پيروزگر همه سر به خاك سيه برنهيد كنون گر همه پيش يزدان پاك سزاوار باشد كه او داد زور كه اكنون ببايد گشوده ميان نه كوپال بايد نه تير و سپر از آن پس همه تاج بر سر نهيد بلند اختر و بخش كيوان و هور و بهمن پادشاه و پهلوان ايراني در بهمن نامه، اگرچه اعمال پهلواني و دليري هايش با رستم و پهلوانان ايراني در شاهنامه چندان همسو نيست اما به هر حال او نيز از شكر و آفرين خداي غافل نيست. بهمن پس از ازدواج با هماي دختر شاه مصر: دگر روز بهمن سر و تن بشست ستايش بسي كرد يزدان پاك ز بهر نيايش يكي جاي جست خداوند باد و آتش و آب و خاك (ابي الخير، ) در برابر شكر و سپاس به درگاه خداي، در حماسه هاي ايران از ناسپاسي نيز سخن به ميان آمده است. نشانه هاي ناسپاسي به خداي در حماسه هاي ايراني عبارتند از دروغ گفتن، دچار غرور شدن، از داد و دهش به مردم دوري جستن و در يك كلام از راه خدايي خارج شدن و به بهترين مخلوق خدا يعني مردم بي توجه بودن است. 7- مقايسه مضمون ايثار در متون حماسي ايران و يونان و روم در مورد ايثار بهترين نمود آن در متون حماسي، انجام كردارهاي پهلواني است كه در آن، پهلوانان با تحمل سختي و مرارت و به خطر انداختن جان خود، براي آزادي و رهايي هم نوعان و خويشان و ياران خود تلاش مي كنند.در حماسه هاي ايران و يونان و روم در هر دو، از مضمون ايثار نمودهاي فراواني مشاهده مي شود با اين تفاوت كه در حماسه هاي ايران چه به لحاظ بياني و ادبي و چه از لحاظ محتوايي مضمون ايثار با جلوه خاصي بيان شده است، غير از اينكه از جنبه تعداد نيز، تعداد نمودهاي ايثار در حماسه هاي ايران بسيار بيشتر از يونان و روم است. از آنجا كه اين مصداق، بسيار زياد هستند، در اينجا تنها تعدادي از آنها را بازگو مي كنيم. مبارزه فريدون با ضحاك را بايد به نوعي مبارزه خير با شر قلمداد كرد. ضحاك دست پرورده اهريمن بدسگال و بدكنش است كه با فريبكاري و نيرنگ و تغيير چهره به صورت هاي پير اندرزگو، آشپز و پزشك، ضحاك جوان و خام و مغرور و بدسيرت را فريب داده، كاري مي كند كه در ابتدا پدر خود را مي كشد تا آنجا كه بايد او را اولين پدركش حماسه هاي ايران معرفي كرد. سپس با خوردن گوشت حيوانات و به عنوان اولين گوشت خوار، بي رحمي و ستيزه جويي را بر وجود خود غالب مي سازد و در آخرين فريب و بدترين گناه، ضحاك هر روز، دو مرد جوان را كشته و با مغز آنها خورش ساخته، ماران كتف خود را غذا مي دهد، در نتيجه در اساطير ايراني معروفترين نماد اهريمن ضحاك است چنانكه در حماسه، اين ويژگي نصيب افراسياب مي شود. با اين توصيف، نبرد فريدون با ضحاك را بايد به نوعي همان مبارزه هرمزد با اهريمن و نبرد خير و شر دانست. در اين ماجرا زماني كه فريدون و يارانش قصد رسيدن به كاخ ضحاك را دارند مي بايست از اروندرود عبور كنند اما نگهبان رود و سرپرست قايقرانان از فريدون مهرشاهي را طلب مي كند. فريدون كه چنين مي بيند از آب خروشان نمي هراسد و با اسب خود را به آب مي زند. 7-1- از آب گذشتن فريدون: از ديدگاه اسطوره اي به آب زدن نشانه اي از فره مند شدن است(بهار،1375،157-156) و در واقع فريدون با اين كار صاحب فره شده است و فردوسي چه زيبا اين تمثيل را به كار برده است اما از ديدگاهي ديگر بايد اين عمل فريدون را به نوعي ايثار و از خودگذشتگي و از جان گذشتگي دانست. فريدون براي پيروزي بر شر و نجات ايرانيان همراه با يارانش چنين خطري را به جان مي خرد. 7-2- رستم و از خودگذشتگي هاي او در شاهنامه فردوسي و در مجموع در متون حماسي ايران، زيباترين توصيف ها در بيان مضمون ايثار كه از لحاظ محتوايي نيز بسيار غني مي باشد، در رفتارها و كردارهاي رستم جهان پهلوان ايران تبلور يافته است. رستم از همان كودكي شجاعت و از خودگذشتگي خود را نشان مي دهد. كشتن پيل مست و سپس فتح قلعه سپيد در همان نوجواني از اين دست كردارهاست. از جمله جان فشاني ها و ايثارهاي رستم زماني است كه پيل تنومند و قوي هيكل زال، مست شده بند خود را گسسته است و با رو آوردن به شهر به مردم گزند مي رساند.رستم گرز نيا را برداشته با آن به چنگ پيل ميرود و در پايان پيل قوي پيكر و مست را ميكشد. آنچه در اين ماجرا جلوه گر از جان گذشتگي پهلوان ايراني است، نترسي و شجاعت وي مي باشد و در حالي كه ديگر نامداران فرار را بر قرار ترجيح داده اند، رستم يك تنه و مردانه به نبرد با پيل رفته، او را از پاي درمي آورد. پس از كشته شدن پيل از بند گريخته توسط رستم، زال پسرش را شايسته و بايسته اعمال پهلواني بزرگتر و مهمتر مي بيند پس از او مي خواهد كه قلعه سپيد را بگشايد، قلعه اي متعلق به دشمن كه فتح آن بسيار سخت است و نياي زال،نريمان جانش را در فتح اين دژ از دست داده است. رستم با دليري و خرد اين دژ سترگ را فتح مي كند. مهمترين نمودهاي از خودگذشتگي و ايثار رستم در شاهنامه در هفت خوان وي تبلور يافته است. رستم در طي اين مدت، با نمادهاي اهريمن يعني موجودات پليدي چون ديو و پري و اژدها نبرد مي كند و اگرچه در تمامي نبردها پيروز مي شود اما سختي هاي زيادي را تحمل مي كند.رستم در همان ابتدا براي آن كه كاوس شاه و پهلوانان ايراني را زودتر رها كند مسيري را انتخاب مي كند كه اگرچه كوتاهتر است اما بسيار پر مخاطره و دشوار است. رستم با شناخت كافي و با ميل و رضا اين مسير را برمي گزيند. او مي داند كه يارانش در سختي در بند ديوان هستند و بايد هرچه زودتر رها شوند پس چنين انتخابگر سختي ها و رنج ها مي شود. چنان كه گفته شد رستم از هيچ خواني به راحتي نمي گذرد. او بدخواب مي شود تشنگي و گرسنگي و خستگي به شدت او را بي رمق و رنجور ساخته است اما هرگز نه به عقب باز مي گردد و از همه مهمتر نه نااميد مي شود. او با ياد خدا و با اميدواري همه گونه رنجي را تحمل مي كند زيرا كه به هدف خود كه رهايي انسانها است، باور دارد و حاضر است بر سر باور و اعتقاد خود نه تنها سختي ها را تحمل كند كه جانش را نيز فدا كند. هر خواننده منصفي با خواندن هفت خان رستم، رستم را در از خودگذشتگي و ايثار در راه آزادي انسان و خداجوييش تحسين مي كند. در شاهنامه مضمون ايثار و بازآفريني اين مفهوم فراانساني تنها به رستم و اعمال او خلاصه نمي شود ديگر پهلوانان نيز داراي چنين خصلتي هستند و اصولاً از خودگذشتگي در فرهنگ ايراني يكي از ويژگي هاي جوانمردان و پهلوانان بوده است. نبردهاي ايرانيان با بزرگترين دشمنشان تورانيان و دهها ماجراي جالب و عبرت آموز ديگر. در ديگر متون حماسي ايران نيز، مضمون ايثار به كرات آمده است. در بهمن نامه، يكي از شخصيت هاي خردمند و پرهيزگار و دلير از نزديكان بهمن به نام «پارس پرهيزگار» است. پارس از ابتدا تا اواخر ماجراي بهمن او را همراهي مي كند. او مهرورز، نيك انديش و پاك نهاد است و در وفاداري به بهمن هرگز او را در هيچ حالي تنها نمي گذارد. 7-3- مضمون ايثار در متون حماسي يونان و روم :در متون حماسي يونان و روم نيز بارها قهرمانان بزرگ براي كسب پيروزي جان فشاني مي كنند. در اين ميان هكتور، اوليس، ديومد، نستور و آژاكس و انه ايد در بين جنگاوران، دليرتر و از جان گذشته تر هستند. در هنگامه نبرد يونانيان با اهالي تروا تا پيش از ورود آشيل به ميدان رزم، نتيجه بيشتر نبردها، پيروزي ترواييان است. اين شكست ها يونانيان را بسيار خسته و نااميد مي كند تا آنجا كه در چند نوبت بر آن مي شوند تا نبرد را رها كرده، راه گريز را پيش گيرند اما در هر بار سخنان تحريك آميز قهرمانان و شجاعت و دليري آنها، يونانيان را دوباره به ميدان نبرد برمي گرداند. در جايي نستور با اينكه كهنسال است با سخنان آتشين خود، يارانش را به ميدان باز مي گرداند، نستور با همه پيري، خود در نبردها، دليري ها مي كند و سپاهيان با مشاهده شجاعت هاي اين مرد پير به ادامه نبرد بسيار اميدوار مي شوند. در جايي ديگر ايدومنه شاه اقريطس نيز كه پير و كهنسال است، در حالي كه ترواييان، يوناني ها را در اطراف كشتي هايش محاصره كرده اند، يك تنه بر آنان مي تازد و با كشتن تعدادي از اهالي تروا محاصره را مي شكند و موجب نجات ياران خود مي شود. در همين هنگامه است كه در سويي ديگر ترواييان به كشتي هاي يوناني ها نزديك مي شوند و يوناني ها كه شكست را بسيار نزديك مي بينند بر كشتي ها سوار شده، بر آن مي شوند تا بگريزند اما اين بار آژاكس با سخنان خود آنها را از كرده شان پشيمان مي كند و خود نيز با حمله بر سپاه تروا و كشتن تعدادي از آنان، يونانيان را به پايداري و مقاومت تشويق مي كند. در جايي ديگر زماني كه ديوار دفاعي يونانيان توسط ترواييان ويران مي شود و آنها به كشتي هاي يوناني نزديك مي شوند، آگاممنون همه سرداران را دوباره جمع مي كند و اين بار به آنها پيش نهاد مي كند كه بهتر آن است كه شبانه و در تاريكي شب بر كشتي ها نشسته راه گريز را در پيش گيريم اما اوليس با اين پيشنهاد مخالفت مي كند و با سخنان خود، سرداران و سپاهيان را به پايداري و مقاومت دعوت مي كند. در حماسه هاي روم در انه ايد نيز بارها، انه و ياران نزديكش براي آزادي افراد خود و بدست آوردن پيروزي، جان خود را به خطر مي اندازند. تفاوت اصلي مضمون ايثار و فداكاري در بين پهلوانان ايران و قهرمانان يونان و روم، در هدف آنها از اين جان فشاني ها است. در ايران آزادي و نجات انسان، رهايي هم وطنان از شر دشمن و در يك كلمه پيروزي خير بر شر هدف پهلوانان است و آنان ايثار مي كنند، جان فشاني مي كنند و از خود خودگذشتگي نشان مي دهند اما هرگز به دنبال بدست آوردن پاداش مادي، كسب غنايم و يا برده و كنيز و اسير نيستند اما در يونان از همان ابتدا نبرد يوناني ها با ترواييان به بهانه دزديدن هلن اما براي دست يافتن به ثروت هاي زياد ساكنان تروا است، در نتيجه در اين نبردها به جز اندك مواردي كه قهرمان براي نجات دوست نزديك يا خويش خود فداكاري مي كند، در اكثر موارد تنها چشمداشتهاي مادي او را به خطر انداختن مي كشاند. در آن هنگامه كه آگاممنون در پيش سرداران، از آنها مي خواهد كه چند نفر شبانه وارد سپاه ترواييان شوند و از وضعيت آنان خبر آورند، اين گفته را به پيش نهاد خود مي افزايد كه: «هريك از سران ما كه فرمانده يك كشتي هستند، ميش سياهي به او خواهد داد كه بره اي شيرخوار دنبال آن باشد.»(هومر، 328) 8- نتيجه گيري: نتيجه سخن آنكه پهلوان ايراني براي سربلندي سرزمينش، براي حفظ جان و مال وناموس هموطنانش و به طور كلي براي حفظ انسانيت انسان و عزت و كرامت انساني، سختيها را تحمل كرده، حاضر به فداي جان خود مي شود. او سربلند است چون دنيايش بس بزرگ و بيكران است به بزرگي و عظمت پاكي ها و تمام خوبي ها.پهلوان ايراني براي حفظ تمامي اين حرمتها و حريمها به استقبال مرگ مي رود و مردانه شهادت را پذيرا مي شود. پهلوان ايراني انساني و جهاني مي انديشد اما خاك مقدس سرزمينش را با هيچ جايي عوض نمي كند.پهلوان ايراني در زمان خاصي نمي زيد و به زمان خاصي تعلق ندارد. چنانكه نمي توان در شاهنامه سن و سال وزمان رستم را تعيين كرد زيرا كه رستم در هر ايراني غيور و دلسوخته اين خاك و ايثارگري كه در برابر دشمن و بديها مردانه ايستاده است، تبلور يافته است. در يونان و روم نيز ايستادگي و دليري و شهامت در وجود قهرمانان آن ديار موج مي زند اما در خيل بزرگ اين دليران كمتر كسانند كه همچون رستم ايراني و همچون ديگر پهلوانان تمام دورانهاي سختي ها در سرزمين مقدس ايران چنين بي ريا و چنين سبكبال براي حفظ پاكي ها از جال و مال خود بگذرند و بي مزد و پاداش دعاي خير پيرزني و اشك شوق مرد و زني را به هزاران غنيمت و طلا و جواهر و زنان زيباروي عوض نكنند. قهرمان يوناني مي جنگد و خوب هم مي جنگد اما نه براي خوبيها. او بيش از همه دلداده جاه و مقام و زر و زيور و زن است اما به حق كه انه ايد قهرمان رومي نيز از جوانمردي بهره ها دارد اما در بين امثال آشيلها ي كم خرد و پرمدعا و پرخشم و خودخواه گم است و در برابر رستمهاي ايراني كم رنگ.. كتابنامه استنفورد، مايكل (1384) درآمدي بر تاريخ پژوهي، ترجمه مسعود صادقي، تهران: سمت، چاپ اول. اسدي طوسي (1317). گرشاسبنامه. به اهتمام حبيب يغمايي. تهران: كتابفروشي بروخيم. اشپولر، برتولد (1364). تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي. ترجمه جواد فلاطوري، تهران: علمي و فرهنگي، چاپ دوم، جلد اول. ايرانشاه، ابي الخير (1370). بهمن نامه. ويراسته رحيم عفيفي. تهران: علمي و فرهنگي، چاپ اول. بويس، مري و فارمر، هنري جورچ. (1368). دو گفتار درباره خنياگري و موسيقي ايران، ترجمه بهزاد باشي، تهران: آگاه، چاپ اول. بهار، مهرداد (1375) پژوهشي در اساطير ايران. تهران: آگه، چاپ اول. بهمنش، احمد (1371). تاريخ يونان قديم. تهران: دانشگاه تهران، چاپ سوم، جلد اول. پرهام، باقر (1373). با نگاه فردوسي. مباني نقد خرد سياسي در ايران. تهران: نشر مركز، چاپ اول. تفضلي، احمد (1376). تاريخ ادبيات ايران، پيش از اسلام. به كوشش ژاله آموزگار، تهران: سخن، چاپ اول. جوادي آملي، عبدالله (1377). حماسه و عرفان. قم: مركز نشر اسراء. حميديان، سعيد (1372). درآمدي بر انديشه و هنر فردوسي. تهران: مركز، چاپ اول. خالقي مطلق، جلال (1372) گل رنج هاي كهن. تهران: مركز، چاپ اول. دادبه، اصغر (1377) اگر مرگ دادست، بيداد چيست؟ مجموعه مقالات مرگ در شاهنامه به كوشش ناصر حريري، بابل: آويشن. دريايي، تورج (1381). سقوط ساسانيان. ترجمه منصوره اتحاديه و فرحناز اميرخاني. تهران: نشر تاريخ ايران، چاپ اول. دهباشي، علي. (1370) فردوسي و شاهنامه. تهران: مدبر، چاپ اول. رابينسن، چارلز الكساندر. (1370). تاريخ باستان. ترجمه اسماعيل دولتشاهي، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، چاپ اول. رضا، عنايت الله (1374) ايران و تركان در روزگار ساسانيان. تهران: علمي و فرهنگي، چاپ دوم. رنجبر، احمد (1369). جاذبه هاي فكري فردوسي. تهران: اميركبير، چاپ دوم. زر، اچ. جي (1372). تاريخ ادبيات يونان. ترجمه ابراهيم يونسي، تهران: اميركبير، چاپ دوم. زرين كوب، عبدالحسين (1381). نامورنامه درباره فردوسي و شاهنامه. تهران: سخن، چاپ اول. زرين كوب، عبدالحسين (1367). تاريخ مردم ايران. كشمكش با قدرتها.تهران: اميركبير، چاپ اول. سرامي، قدمعلي (1373). از رنگ گل تا رنج خار. تهران: علمي و فرهنگي. شبلينگ، ژاك (1377). جغرافيا چيست. اقتباس سيروس سهامي، تهران: محقق، چاپ اول. شيراني، حافظ محمودخان (1369) در شناخت فردوسي. مترجم، دكتر شاهد چوهدري، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، چاپ اول. صفا، ذبيح الله (1363). حماسه سرايي در ايران. تهران: اميركبير، چاپ چهارم. صنعتي، محمد (1384).درآمدي به مرگ در انديشه غرب. مجله ارغنون شماره 26 و 27 بهار و تابستان 1384 صص 64-1. عباسي، جواد. (1384). شهيد و شهادت در قرآن و حديث. تهران: نشر شاهد، چاپ اول. فاطمي، سعيد (1375) مباني فلسفي اساطير يونان و روم. زئوس و خانواده المپ. تهران: دانشگاه تهران. فردوسي (1369). شاهنامه. تصحيح ژول مول. تهران: انتشارات وآموزش انقلاب اسلامي، چاپ سوم، ج اول. فردوسي (1369). شاهنامه. تصحيح ژول مول. تهران: انتشارات وآموزش انقلاب اسلامي، چاپ سوم، ج 2 و 3. فردوسي (1369). شاهنامه. تصحيح ژول مول. تهران: انتشارات وآموزش انقلاب اسلامي، چاپ سوم، ج 4 و 5. كالج، مالكوم. (1357). پارتيان. ترجمه مسعود رجب نيا، تهران: سحر، چاپ دوم. كريستن سن، آرتور (1367). ايران در زمان ساسانيان. ترجمه رشيد ياسمي، تهران: اميركبير، چاپ پنجم. كيا،خجسته(1369) شاهنامه فردوسي و تراژدي آتني.تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي.چاپ اول. نديم، مصطفي. (1378). سامانيان احياگر ادب حماسي پس از اسلام. نامه آل سامان.به كوشش علي اصغر شعردوست و قهرمان سليماني. تهران: مجمع علمي تمدن، تاريخ و فرهنگ سامانيان، چاپ اول. محمدي، محتشم (1381) سيري در حماسه هاي برتر، دانشگاه آزاد اسلامي فسا، چاپ اول. مختاري، محمد. (1368). حماسه در رمز و راز ملي. تهران: نشر قطره، چاپ اول. مسكوب، شاهرخ (1374) تن پهلوان و روان خردمند. تهران: طرح نو، چاپ اول. مسكوب، شاهرخ (1384) ارمغان مور. تهران: نشر ني، چاپ اول. ملك، صادق (1378). ايران در پيش از تاريخ. تهران: سازمان ميراث فرهنگي كشور، چاپ اول. مينوي، مجتبي (1385) فردوسي و شعر او. تهران: معين، چاپ اول. نديم، مصطفي (1376). گرشاسب در پويه ادب فارسي. شيراز: ايما، چاپ اول. نوشين، عبدالحسين (1363). واژه نامك، درباره واژه هاي دشوار شاهنامه. تهران: دنيا، چاپ سوم. وايت، آن تري. (1368). جهانهاي گمشده. ترجمه كيكاوس جهانداري، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، ويراسته چاپ اول. ويرژيل (1369). انه ايد. ترجمه ميرجلال الدين كزازي، تهران: مركز، چاپ اول. هومر (1371). اديسه. ترجمه سعيد نفيسي. تهران: علمي و فرهنگي، چاپ نهم. هومر (1372). ايلياد. ترجمه سعيد نفيسي. تهران: علمي و فرهنگي، چاپ نهم. يونگ، كارل گوستاو. (1352). انسان و سمبولهايش. ترجمه ابوطالب صارمي. تهران: اميركبير، چاپ اول. منبع-
- 1
-
- مقايسه مضمون ايثار و شهادت در ادبيات حماسي ايران
- يونان
- (و 5 مورد دیگر)
-
نويسنده:استیوارد پرون ترجمهی باجلان فرخی میگویند روم را رمولوس در 735 پيش از ميلاد بنا نهاد. رمولوس وكلان او لاتين و از ساكنان لاتيومLatium ناحيه جنوبي و غربي دره تيبرTiber بودند. روم از نظر نظامي در پس خاكريزي ساخته شد تا بتواند در برابر تهاجم اتروسك ها از شمال مقاومت نمايد. تپه هاي روم به ويژه پالاتين و كاپيتول در كنار ساحل رود و در هشت مايلي دهانه تيبر سدهاي ديگري بود كه روم را محفوظ میداشت. گفتني است كه در همين جا است كه تيبر قابل عبور و جنوب و شمال را به هم مربوط میسازد. پالاتين و كاپيتول نزدیکترین مكان به رود و جايي بود كه نخستين اقامتگاهها درآن جا ساخته شد. تپه هاي ديگر و از آن شمار كورينال Qurinal به زودي مسكون و پرجمعيت و فضاي فراسوي اين منطقه به روستاها اختصاص يافت و در آن زمان منطقه اي باتلاقي جاي ديدار عمومي و تجمع و بازار بود. واژه لاتين بيرون فوراس Foras و چنين بود كه اين مكان فوروم Forum نام گرفت. رومنها و باورهاي آنان رومنهای آغازين مردماني بدوي بودند، و اين بدان معني است كه هر كلان بايد كمابيش براي همسرگزيني با کلانهای ديگر ارتباطات دوستانه داشته باشد، چرا كه اعضاء كلان خويشاوند بودند و ازدواج درون گروهي نزد آنان تابو و در واقع به معني زنا بود. يافتن همسر از موضوعات كهن و بهترين اسطوره هاي مشهور ازاين دست «ربودن سابن Sabin» ها و دربارهی زناني است كه از طريق فريب دادن يا از طريق زن دزدي به دست میآمد، كه روابط صلح آميز مربوط به دوره هاي بعدي است. داستان هااي از اين است گوياي الگوهاي كهن زنده گي رومن هااي است كه از زندگاني بدوي برخوردار بودند. باورهاي ديني اين مردمان چه بود؟ از مراسم تدفين اين مردمان چنين برمي آيد كه رومنهای آغازين مردگان خود را دفن میکردند يا مي سوزانيدند، و آن چه روشن است اين است كه رومنها به بقاي مرده، خواه به صورت جسماني در جهاني ديگر يا به صورت روح و همراه زندگان دراين جهان اعتقاد داشتند. اين باور بي ترديد در بنيان گذاران روم وجود داشت و خداياني را نيايش میکردند. خدايان رومنها كاملاً با خدايان يوناني تفاوت داشت. يونانيان داراي نظام ديني چند خدايي و خدايان آنان موجوداتي شبيه انسانها بودند، چندان كه خدايي چون اسكليپوس (اسكولاپ) Asklepios، خداي طبابت، در آغازانساني ميرا و برخي نيز چون هراكلس نيمه خدا و نيمه ميرا بودند. خدايان يونان شخصیتهای تكامل يافته داشتند مثلاً آپولو خدايي به شكوه، زيبا، نيكخواه و نيك انديش و زائران دلوسDelos يا دلفیDelphi درمعبد او به مراقبه مینشستند و ازمواهب او سپاسگزاري میکردند، بدان سان كه امروز زائران آسيسیAssisi يا آويلاAvilla فرانسيس و ترزاي قديس را نيايش میکنند. در مورد خدايان رمي توجه مردم بدين خدايان متفاوت بود مثلاً ولكانVulcan به سبب ويرانگري آتش در آغاز غالباً در خارج از شهر نيايش میشد و در عيد او كه در بيست و سوم اگوست بر پا میشد شركت كنندگان در مراسم ماهیهای كوچك را كه نماد جان انسان بود براي تندرستي خويش به آتش میافکندند. جز اين از ولكان چيزي نمیدانیم و او را اسطوره اي نيست اما بعدها اين خدا همتاي خدا صنعتگر يوناني هفائيستوس است كه پس از ازدواج با ونوس Venus پسرانه Enee دست ساخت اوست. توضيح عکس: هركول Heracles در حال كشتن يك سنتور. سنتورموجودي وحشي و نيمه انسان و نيمه اسب و هميشه با انسانها در ستيز بود. در شمار سنتوران تنها كيرونchiron بود كه چون سنتوري فرزانه از او ياد میشود و هم اوست كه آشيل، ژازون و اسكليپوس را تربيت كرد. ازمجموعه فلورانس دستكار جيوواني بلونا ( 1524-1608).() از نظر مقايسه شمار خدايان روم از خدايان يونان کمتر و خدايان روم در تثليث و مجموعه اي سه تااي شكل میگیرد كه يك سوي آن ژوپيتر Jupiter سوي ديگر مارسMars و سومين سوي آن كوايرنوسQuirnus است. ژوپيتر خداي بزرگ و با خدابانو ژونوJuno و مينرواMinerva تثليثي ديگر را شكل میدهد. معبد ژوپيتر در كاپيتولCapitol و در بناي هر شهر با قدرت يافتن روم معبدي همانند كاپيتول روم برپا میشد كه نيايشگاه خدايان سه گانه و تنديس اين خدايان قرار میگرفت. ژوپيتر و همسران او به هنگام قدرت يافتن امپراتوري روم ژوپيتر همتاي زئوس يوناني و به شكوهمندترين جايگاه خويش دست يافت، و با اين همه ژوپيتر در مقايسه با زئوس از خاستگاهي متواضعانه تر برخوردار و منشأ او همانند نخستين رومنها از لاتيوم Latium [از شهرهاي جنوب غربي رم] و نيايشگاه او در جااي قرار داشت كه اكنون در جانب شرقي درياچه آلبانوAlbano و در مونته كاو Monte Cavo و نزديك محل ايجاد كاخ تابستاني پاپ قرار دارد. اكنون از اين معبد اثري بر جاي نمانده و جاي آن را دير زنان راهب و جايگاه فرستنده تلويزيون روم گرفته است. ژوپيتر خداي بزرگ و درگذر زمان خداي برتر كنفدراسيون چهل و نه شهر لاتين و معبد او جايگاه برگزاري جشنهای بهاري و خزاني بود. توضيح عکس: تنديس مرمرين آپولو Apollo متأثر از تنديس مفرغي يوناني سده چهارم پيش ازميلاد و منسوب به لئوكارسLeocares از يافتههاي اواخر سده پانزده ميلادي. موزه واتيكان توضيح عکس: ژوپيتر خداي روشنایي و آسمان و بزرگترین مدافع شهرو كشور، نماد عدالت و وفاداري و افتخار و مزيد برآن خداي جنگ بود و بسياري از غنائم جنگ به معبد او فديه میشد. بازیهای سالانه Ludironani لوديروماني به افتخار ژوپتير برپا میشد. اين فرسك يا نقاشي بر روي ديوار گچي نشان دهندهی ژوپيتر نشسته بر تخت و بازمانده ازبقاياي پمپي است.
- 3 پاسخ
-
- 2
-
- لوديروماني
- لئوكارس
- (و 21 مورد دیگر)
-
یوغ ایرانیان بر گردن ژنرال شکست خورده رومی
Himmler پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در ایران قبل از اسلام
[TABLE] [TR] [TD=class: h4] [/TD] [/TR] [/TABLE] ایرانیان برگردن ژنرال شکست خورده رومی یوغ گذاردند بیستم دسامبر سال 69 میلادی فلاویوس وسپاسیانVespasinus فرماندار کل متصرفات روم در شرق و پس از شکست دادن نيروهاي ويتليوسVitellius (سومين امپراتور موقت در طول يک سالي که از خودکشي نرون گذشته بود) وارد رم شد و سنای روم رای به امپراتور شدن او داد. وسپاسیان همان روزی که از سنای روم رای موافق گرفت ضمن نامه ای که برای بلاش یکم شاه ایران فرستاد ضمن تشکر از وعده کمک نظامی، نوشت که به این کمک دیگر نیازی ندارد. در پی خودکشی نرون امپراتور روم، تنی چند از ژنرالهای رومی ازجمله وسپاسیان (وسپاسیانوس) که در مصر بود خواستار جانشینی او شده بودند سنای روم تا اتخاذ تصمیم نهایی، نخست گالبا، سپس اتو و آنگاه «ویتلویس» را امپراتور موقّت کرده بود. سپاه شرقی روم از امپراتورشدن وسپاسیان اعلام حمایت کرده بود. تعدّد متقاضیان امپراتوری روم این امپراتوری را وارد يک جنگ داخلی کرده بود. در این میان ویتليوس سومين امپراتور موقت آماده جنگ با وسپاسیان شده بود و درخواست وسپاسیان از بلاش برای دفع این فرد بود. بلاش وعده فرستادن 40 هزار نظامی داده بود. وسپاسیان که قبلا با 60 هزار نظامی برای سرکوب شورش یهودیان به شرق آمده بود بدون نیاز به نیروی بیشتر، ویتليوس را از سر راه خود برداشته بود. وی در طول ده سال (69 تا 79 میلادی) که بر امپراتوری روم حکومت کرد با ایران مناسبات حسنه داشت. در دوران نرون Nero ـ در سال 62 میلادی، ارتش ایران سپاه اعزامی روم به آناتولی شرقی مرکب از لژیونهای 4 و 12 به فرماندهی «لوسیوس پائه توسLucius Paetus» را شکست داده و مجبور به تسلیم شدن کرده و بر گردن پائه توس یوغ (چوبی که برگردن دو گاو موازی هنگام شخم زدن می گذارند) نهاده بود تا درس عبرت شود. در پی این شکست و انتصاب تیرداد - شاهزاده اشکانی به حکومت ارمنستان میان دو ابرقدرت وقت صلح برقرار شده و دولت ایران از تحریک قوم فرانک و حاکم ساموساتا Samosataبرضد روم دست برداشته بود.-
- فلاویوس وسپاسیان
- vespasinus
-
(و 1 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
امپراتور فراري روم به دست يك سرباز ايراني كشته شد
Himmler پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در تمدن یونان و روم
26ژوئن سال 363 ميلادي و در جريان جنگ دو امپراتوري روم و ايران، ژوليانFlavius Claudius Julianus (فلاويوس كلاوديوس ژوليانوس) امپراتور روم از دودمان كنستانتينيان كه در حال فرار از برابر ارتش توانمند ايران بود در منطقه سامرا (عراق امروز) هدف زوبين يك سرباز ايراني قرار گرفت، شديدا زخمي شد و چند ساعت بعد (27 ژوئن) درگذشت. وي آخرين امپراتور غير مسيحي روم بود و مسيحيان او را به لحاظ سختگيري نسبت به پيروان اين دين «خدانشناس» مي خواندند. ژوليان كه در تاريخ به ژوليان دوم معروف است (براي اشتباه نشدن با ديديوس ژوليانوس) در عين حال، خود از فلاسفه «نيوپليتونيسمNeoplatonism» بود و در «نوشتن» به وپژه داستان نگاري داراي مهارت و استعداد بود. ژوليانوس بود كه در مارس 363 ميلادي جنگ با ايران را با عبور از رود فرات و تعرض به قلمرو امپراتوري ما آغاز كرده بود كه به شكست روميان و مرگ خود او منجر شد. ژوليانوس مي خواست كه از فرصت دور بودن شاپور دوم، شاه وقت ايران، از پايتخت استفاده كند و اراضي را كه كنستانتينوس دوم به ايران باخته بود پس بگيرد و براي خود تاريخ بسازد كه جان خويش را هم بر سر اين كار گذارد. ژوليان از اقامت شاپور دوم (ذوالاكتاف) شاه وقت در آسياي ميانه كه سرگرم فراري دادن «هون» ها به سمت اروپا بود سوء استفاده كرده و وارد قلمرو ايران شده بود.