رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'روش شناسی methodology'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. spow

    روش شناسی methodology

    روش شناسی methodology روش شناسی methodology واژه‌ي «روش» از لغت «متد» است که از واژه‌ي یونانی «متا» به معنای «در طول » و «اودوس» یعنی «راه»، گرفته شده و مفهوم آن در پیش گرفتن راهی برای رسیدن به هدف و مقصودی با نظم و توالی خاص است.[1]اصطلاح روش، هم به خود راه اشاره دارد و هم به قواعد و ابزارهای رسیدن به آن. در زبان عربی روش را «منهج»، و روش‌شناسی را «منهجیه» می­نامند. روش عبارت است از فرایند عقلانی یا غیرعقلانی ذهن برای دستیابی به شناخت و یا توصیف واقعیت. در معنای کلی‌تر، روش هرگونه ابزار مناسب برای رسیدن به مقصود می­باشد. روش ممکن است به مجموعه راه‌هايي که انسان را به کشف مجهولات هدایت می­کند، مجموعه قواعدی که هنگام بررسی و پژوهش به کار می­روند، و مجموعه ابزار و فنونی که آدمی را از مجهولات به معلومات راهبری می­کند، اطلاق شود.[2]فیلیپس شاله در تعریف روش‌شناسی می‌گوید: «فلسفه‌ي علمی را منطق عملی یا متدلوژی (شناخت روش) نیز مي‌توان نامید. این فلسفه قسمت مهم منطق است که خود، مطالعه حقیقت و علم قوانین استدلال است. متدلوژی، یعنی مطالعه‌ي نفسانیات عالم با روش صحیح. متدلوژی علمی است دستوری؛ زیرا برای فکر، قواعدی مقرر مي‌دارد و تعیین می­کند که انسان چگونه باید حقایق را در علوم جستجو کند».[3] در ادامه اهمیت روش­شناسی را در علوم سیاسی به شکل خاص می­توان در مسائل زیر پی گرفت: 1. علوم سیاسی ـ به ویژه در ایران [4]ـ دچار بحران مفاهیم و روش­ها شده است. در مورد تعریف خود «سیاست»، «علوم سیاسی»، «فلسفه‌ي سیاسی»، «فلسفه‌ي علم سیاست» و امثال این‌ها توافقی وجود ندارد.[5] حتی «روش‌شناسی»، «روش تحقیق»، «نظریه»، «مدل»، «مکتب»، «چارچوب نظری» از نبود اجماع در موردشان رنج می­برند. 2. دعوای اثبات‌گرایان[6] و مخالفان ایشان درباره­ ی اتحاد یا عدم اتحاد روش‌های علوم تجربی و علوم انسانی به سرانجام مشخصی نرسیده است.[7] 3. نه تنها مشکلات روش­شناسانه‌ي علوم انسانی و علوم تجربی ممکن است به علوم سیاسی نیز وارد شود، بلکه در خود علوم سیاسی نیز به نوبه‌ي خود معضلاتی وجود دارد. علوم سیاسی در چند دهه‌ی قبل، از این جهت معرکه‌ي آرا بود که آیا شایسته‌ي ملقب شدن به عنوان «علم» را داراست یا خیر. اگر امروزه به علم بودن آن می­توانیم تکیه کنیم، باید اعتراف کنیم که علوم سیاسی، علمی جوان محسوب می­شود.[8] موضوع روش ‏شناسى روش ‏شناسى شناخت شيوه‏ هاى انديشه و راه‏هاى توليد علم و دانش در عرصه‌ي معرفت بشرى است و موضوع اين دانش، روش علم و معرفت است، و روش در ارتباط مستقيم با عواملى نظير موضوع معرفت، هدف معرفت و هستى‏شناسى و معرفت‏شناسى‏اى است كه معرفت بر اساس آن شكل مى‏گيرد. معرفت خصوصا اگر كاربردى باشد، در روش خود از نظريه‏اى كه مبتنى بر آن است نيز تأثيرپذير مى‏باشد.[9] فرق بین روش‌شناسی و روش تحقیق و پژوهش روش‌شناسی مربوط می­شود به گزینش شیوه‌ي تحلیل و طرح پژوهش که بنیاد و چارچوب پژوهش را تشکیل می­دهد. بلیکی در این‌باره توضیح می­دهد: «روش‌شناسی عبارت است از بررسی این موضوع که پژوهش را چگونه باید پیش برد و چگونه پیش می­رود. بنابراین هر چند روش‌شناسی تعیین‌کننده‌ي اصولی است که شاید راهنمای گزینش روش باشند، نباید آن را با خود روش­ها و فنون پژوهش اشتباه گرفت. در واقع روش‌شناسان اغلب میان آن دو تمایز قائل می­شوند و بر گستره‌ي شکاف میان آن‌چه اصول جاافتاده­ی روش‌شناختی و شیوه­های عملی یا اجرایی، شاید به همان اندازه جاافتاده‌ي، روش‌شناختی می‌دانند تاکید می­کنند».[10] رابطه­ ي بین روش­ شناسی و هستی ­شناسی و معرفت­ شناسی هستی­ شناسی و معرفت­ شناسی و روش­ شناسی، با وجود داشتن ارتباط تنگاتنگ، قابل تحویل یا تقلیل به یک‌دیگر نیستند. افزون بر این، رابطه­ ی آنها مستقیم است، به این معنا که هستی­ شناسی منطقا بر شناخت­ شناسی و آن هم منطقا بر روش ­شناسی تقدم دارد. هستی­شناسی مربوط مي‌شود به ماهیت دنیای اجتماعی و سیاسی، شناخت­شناسی مربوط می­شود به آن‌چه می­توانیم درباره­ی دنیای مورد نظر بدانیم[11] و روش­شناسی مربوط مي‌شود به این‌که چگونه می­توانیم آن شناخت را کسب کنیم. البته این ادعا که ملاحظات هستی­شناختی تقلیل‌ناپذیر به ملاحظات شناخت‌شناسانه و بر آنها مقدمند، به این معنا نیست که آنها ارتباطی با یکدیگر ندارند، بلکه هستی­ شناسی ما شناخت­ شناسی ما را شکل می­دهد.[12] نسبت روش‏شناسى و نظريه همان‌گونه كه هستى‏ شناسى‏ ها، معرفت‏ شناسى‏ ها و هدف­هاى معرفتى گوناگون در شيوه‏هاى عام معرفت و همچنين در وسيع‏ترين سطح روش‏شناسى تأثيرگذار هستند، نظريه‏هاى مختلف علمى در شيوه و روش محققين براى شناخت موضوعاتى كه نظريات ناظر به آنها هستند تأثير مى‏گذارند. هر نظريه‌ي اجتماعى و يا سياسى به تناسب نگاهى كه به موضوع مورد مطالعه‌ي خود مى‏كند، زمينه‌ي استفاده از روش­هاى كمى و يا كيفى مناسب و سازگار با خود را ايجاد مى‏نمايد. برخى از نظريات جايى براى استفاده از روش­هاى كمى باقى نمى‏گذارند و بعضى ديگر مسائل كيفى را نيز به افق امور كمى تنزل مى‏دهند. اگر در تشبيه علم به ارگانيسم زنده، نظريه در حكم قلب علم دانسته شود، روشى كه در هر علم به كار مى‏رود. در حكم سيستم و شبكه‌ي عروق است كه ارتباطات قلب را با حوزه‏هاى مختلف علمى و موضوعات مربوط به آنها حفظ مى‏كند. همان‌گونه كه هر قلب مقتضى رگ‌ها و عروقى مناسب با خود است هر نظريه در كاربرد خويش روش­هاى ويژه‌ي خود را طلب مى‏كند.[13] روش و روش‏ شناسى روش ‏شناسى غير از روش است. روش مسيرى است كه دانشمند در سلوك علمى خود طى مى‏كند، و روش‏شناسى دانش ديگرى است كه به شناخت آن مسير مى‏پردازد. روش همواره در متن حركت فكرى و تلاش‏هاى علمى يك دانشمند قرار دارد و روش‏شناسى دانشى است كه از نظر به آن شكل مى‏گيرد، و به همين دليل روش‏شناسى همواره يك دانش و علم درجه دوم است. علم درجه دوم در برابر علم درجه اول قرار دارد. علم درجه اول علمى است كه به يك واقعيت عينى طبيعى و يا انسانى مى‏پردازد و علم درجه دوم علمى است كه موضوع آن نفس واقعيت خارجى نيست، بلكه موضوع آن، علم و آگاهى بشرى است، اعم از اين‌كه آن آگاهى، خود يك دانش و علم درجه اول و يا درجه دوم باشد. اصطلاح علم درجه دوم نظير اصطلاح معقولات ثانيه است. معقولات ثانيه در قبال معقولات اوليه است. معقولات اوليه حقايق عينى هستند، و معقولات ثانيه مفاهيم ذهنى و انتزاعى مى‏باشند كه خارج، ظرف عروض آنها نيست، اعم از اين‌كه اين معقولات از معقولات اوليه و يا از معقولات ثانيه‌ي ديگرى انتزاع شده باشند.[14]
×
×
  • اضافه کردن...