جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'روش ساخت کاغذ'.
1 نتیجه پیدا شد
-
روش ساخت کاغذ با اين همه، از كاغذ براي بستهبندي، آرايش دروني ساختمان، صافيهاي صنعتي و پژوهشي و كارهاي ديگر نيز بهره ميگيرند. چينيها نخستين مردماني بودند كه بيش از 2 هزار سال پيش كاغذهايي مانند كاغذهاي امروزي ساختند. ايرانيان مسلمان شيوهي ساختن كاغذ را از چينيها آموختند و آن را بهبود بخشيدند. شهر سمرقند براي سالها بزرگترين مركز ساختن و خريد و فروش كاغذ بود. سپس، در شهرهاي ديگر، از جمله بغداد، دمشق، قاهره، مغرب، جزيرهي سيسيل و شهرهاي مسلمان نشين اسپانيا، كارخانههاي كاغذسازي به راه افتاد . نوشتن پيش از كاغذ پيش از ساختن كاغذ، مردمان باستان براي ماندگار كردن نظرهاي خود از كندهكاري روي سنگ و چوب و لوحهاي گلي بهره ميگرفتند. سومريها از هزارهي چهارم پيش از ميلاد بر لوحهاي گلي مينوشتند. بابليها اين روش را از سومريها آموخته و كتابخانهي بزرگي از لوحهاي گلي درست كرده بودند. آنها گل را به صورت ورقهاي كلفت در ميآوردند و پيش از آن كه خشك شود، دانستههاي خود را به خط ميخي روي آن كندهكاري ميكردند. سپس، آن را در آفتاب خشك ميكردند يا در كورههاي سفالپزي، ميپختند. از اين لوحهاي گلي پخته، شمار زيادي از ويرانههاي شهرهاي باستاني ميانرودان، بهويژه بابل، به دست آمده است. نوشتن روي ورقههاي مسي، برونزي و گاهي طلا نيز انجام ميشد كه لوحهاي زرين دورهي هخامنشيها از نمونههاي آنهاست. دستكم از هزارهي دوم پيش از ميلاد، آدميان آموختند كه ميتوانند از پوست جانوران كاغذ چرمي(پارشمن) بسازند. ايرانيان روي پوست گاو، گاوميش و گوسفند و روميها بر پوست خر وحشي مينوشتند. پوستها پس از دباغي و صيقلكاري به اندازهي نازك و نرم از كار در ميآمدند كه در زيبايي و نيكويي شاهكار به شمار ميآمدند. پارشمن ايراني ويژگيهاي بهتري داشت. براي نمونه، ايرانيان براي از بين بردن بوي ناخوشايند چرم، در روند ساختن پارشمن، به آن گلاب ميافزودند. اوستا را نخستينبار روي 12 هزار پوست گاو نوشته بودند. عربها نيز روي پوست مينوشتند، اما چون گران بود، تنها براي نوشتن چيزهاي بسيار مهم، مانند قرآن و قراردادها و پيماننامهها از آن بهره ميگرفتند. آنها نوشتههاي خود را بيشتر بر استخوان شانهي شتر يا سنگهاي نازك سفيد يا شاخههاي پوست كندهي درخت خرما مينوشتند. مصريان باستان از نزديك 2 هزار سال پيش از ميلاد ، از گياه پاپيروس، كه گونهاي از ني است، كاغذي ميساختند كه به همان نام پاپيروس شناخته شد و امروزه به صورت واژهي Paper در زبان انگليسي ماندگار شده است. مصريها ساقههاي پاپيروس را به صورت نوارهاي باريكي ميبريدند و آنها را به گونهاي كنار هم ميگذاشتند كه مانند رشتههاي پارچه در هم فرو ميرفتند. سپس، پاپيروس را در آفتاب خشك ميكردند. بهزودي، پاپيروس در تمدنهاي ديگر، از جمله يونان، روم و ايران، نيز به كار گرفته شد، اما چون آن گياه در همهجا نميروييد، كاغذ پاپيروس به فراواني در دست نبود. البته، به نظر ميرسد پاپيروس به دليل ديگري در ايران چندان به كار نميرفت، چرا كه ابنعبدوس جهشياري از بيان ابوجعفر منصور، خليفهي عباسي، نوشته است كه:" ايرانيان حق داشتند كه جز بر پوست كلفت و نازك بر چيز ديگري نمينوشتند و ميگفتند كه ما جز بر آنچه در سرزمين ما فراهم ميشود بر چيز ديگري نمينويسيم." مردم هندوستان روي برگ و پوست برخي درختان مينوشتند. ابوريحان بيروني در اينباره نوشته است كه مردم بخشهاي جنوبي هند برگهاي درختي به نام تاري را، كه مانند درخت نخل و نارگيل است، به هم ميچسباندند و روي آنها مينوشتد و سپس آن برگها را با نخ به هم ميچسباندند. شايد به همين دليل باشد كه امروزه به صفحههاي كتاب يا دفتر، برگ ميگويند. در سرزمينهاي شمالي هند پوست درخت توز را صيقل ميدادند و روي آن مينوشتند. سپس برگههاي نوشته شده را شماره ميگذاردند و در پارچهاي ميپيچيدند و نگهداري ميكردند. نامهاي كه پادشاه هند به انوشيروان نوشته بود و مسعودي در مروجالذهب به آن اشاره كرده است، بر پوست درخت بوده است. ايرانيان نيز برخي از نوشتههاي خود را بر توز، يعني پوست گياه خدنگ، مينوشتند. ابننديم از بيان ابومشعر بلخي نوشته است كه:" ايرانيان براي آنكه نوشتههايشان پايدار بماند روي توز مينوشتند كه از درخت خدنگ به دست ميآمد و خدنگ همان گياهي است كه چوب محكم دارد و از چوب آن تير براي كمان ميسازند." به نظر ميرسد روميها نيز بخشي از نوشتههاي خود را روي پوست درختان ماندگار ميكردند. چرا كه واژهي لاتين Liber ، به معناي پوست دروني درخت، براي كتاب به كار ميرفت. اكنون نيز به جايي كه كتابها در آن نگهداري ميشود، Library ، يعني كتابخانه، ميگويند. از كاغذ چيني تا كاغذ ايراني چينيهاي باستان نخست روي پارچهي ابريشم مينوشتند، اما از نزديك 150 سال پيش از ميلاد، آموختند كه ميتوانند پوست درخت توت را خرد كنند، به صورت خمير درآورند و از آن كاغذ بسازند. آنها به كاغذهاي خود ساقههاي كتان و رشتههاي تور ماهيگيري كهنه نيز ميافزودند تا محكمتر شود. هر چند گياهان در بيشتر جاها يافت ميشدند، اما چينيها شيوهي ساختن كاغذ را به صورت راز نگه داشته بودند. اين راز زماني فاش شد كه عربهاي مسلمان در سال 133 هجري/751 ميلادي، اسيراني را از چين با خود به سمرقند، از بزرگترين و شناختهشدهترين شهرهاي ديرين ايران، آوردند. از جملهي اسيراني كه صالحبنزياد از چين با خود به سمرقند آورد، كساني بودند كه در كار ساختن كاغذ مهارت داشتند. ايرانيان مسلمان شيوهي ساختن كاغذ را از آنان ياد گرفتند و آن را بهبود بخشيدند و بهزودي سمرقند بزرگترين مركز خريد و فروش كاغذ در جهان شد. ايرانيان مسلمان براي ساختن كاغذ از پنبه و كتان و ديگر مواد گياهي نيز بهره گرفتند و گونههايي از كاغذهاي نازك، كلفت، شفاف و بادوام ساختند. كاغذ ايراني را تا نزديك يك قرن از سمرقند و خراسان به جايجاي سرزمينهاي اسلامي ميبردند. سرانجام پس از نزديك يك سده، به سال 794 ميلادي، به فرمان فضلبنيحيي برمكي ، وزير هوشمند ايراني، نخستين كارخانهي كاغذسازي را در بغداد بر پا كردند. سپس، جعفربنيحييبرمكي فرمان داد كه در ديوانها به جاي پوست از كاغذ بهره گيرند. به اين ترتيب، بهرهگيري از كاغذ به جاي پاپيروس در جايجاي سرزمينهاي اسلامي رونق گرفت و كارخانههاي زيادي در شهرهاي سوريه، فلسطين، مصر، تونس، مراكش و مغرب ساخته شد. با اين كه، كارخانههاي كاغذسازي در جايجاي سرزمينهاي اسلامي ساخته شد، كاغذ ايراني همچنان بهترين كاغذ به شمار ميرفت و بارها در كتابهاي تاريخي از كاغذ سمرقندي و خراساني سخن گفته شده است. براي نمونه، ابننديم از شش گونه كاغذ، كه در روزگار او رواج داشته، سخن گفته است: "كاغذ خراساني را از كتان ميساختند و به قولي ساختن آن از زمان بنياميه معمول شد و به قولي در عهد بنيعباس. برخي ميگويند كه ساختن آن قديمي است و برخي آن را چيزي جديد ميدانند. ميگويند برخي از هنرمنداني كه از چين به خراسان رفته بودند، آن را بر اساس كاغذ چيني ساختند و اما گونههاي آن عبارتاند از سليماني، طلحي، نوحي، فرعوني، جعفري و طاهري." نامهايي كه ابننديم بر ميشمارد، نام كاغذسازان ماهر يا فرمانوراياني است كه به ساختن كارخانههاي كاغذسازي فرمان دادند كه بيشتر آنها ايراني هستند. كاغذ جعفري منسوب است به جعفر برمكي، كاغذ طاهري به طاهر دوم از فرمانروايان خراسان(دودمان طاهري)، كاغذ نوحي به نوح ساماني، از فرمانروايان ساماني، كاغذ طلحي به طلحهبن طاهر( از طاهريان)، كاغذ سليماني به سليمان راشد، فرمانرواي خراسان در زمان هارونالرشيد، كاغذ جعفري به جعفر برمكي و كاغذ فرعوني، كه با بهترين پاپيروس مصري رقابت ميكرده است و به نظر ميرسد به همين دليل به نام فرعوني شناخته شده است، اما سازندهي آن مشخص نيست. از ديگر كاغذهاي شناخته شدهي آن زمان ميتوان كاغذ جيهاني، ماموني و منصوري را نام برد. كاغذ جيهاني به شهر جيهان در خراسان بزرگ، كاغذ ماموني به مامون عباسي و كاغذ منصوري به ابوالفضل منصوربننصربنعبدالرحي� � از مردمان سمرقند، منسوب است. شواهدي وجود دارد كه در جايجاي سرزمينهاي اسلامي شيوهي كاغذسازي ايرانيان را در پيش ميگرفتند. براي نمونه، سمعاني در كتاب الانساب خود دربارهي كاغذ منصوري نوشته است: " از كساني كه به نسبت كاغذي شهرت كردهاند، يكي هم ابوالفضلمنصوربننصربن� �بدالرحيم كاغذي است از مردم سمرقند كه به سال 423 هجري در سمرقند وفات يافت. كاغذ منصوري در تمام سرزمين ه اي اسلامي شناخته شده است و شيوهي ساختن آن را تقليد ميكنند." با اين همه، شواهدي نيز در دست است كه در ديگر سرزمينهاي اسلامي نيز در شيوهي ساختن كاغذ پيشرفتهايي رخ داده بود. چنانكه ناصر خسرو، كه در سال 438 هجري/1047 ميلادي از شهر طرابلس ديدن كرده بود، دربارهي كاغذي كه در آنجا ساخته ميشده است ميگويد كه:" در نكويي و زيبايي مثل كاغذ سمرقند بلكه بهتر از آن است." ايرانيان مسلمان در كار بهبود ساختن كاغذ به نوآوريهاي جالبي دست پيدا كرده بودند كه به چند مورد اشاره ميشود: 1. آهار زدن به كاغذ: ايرانيان كه در كار ساختن كاغذ پوستي(پارشمن) تجربههاي زيادي داشتند كوشيدند آن تجربهها را در ساختن كاغذ جديد نيز به كار گيرند. از اين رو، به كاغذ نشاستهي گندم ميزدند كه سطح كاغذ را براي نوشتن با جوهر مناسبتر ميكرد. 2. بهرهگيري از آبدنگ: اين دستگاه كوبهاي پتكمانند بود كه با چرخاب به جنبش در ميآمد و از آن براي خرد كردن تكههاي بزرگ چوب بهره ميگرفتند. به گفتهي ابوريحان بيروني، در سمرقند از پتكهايي استفاده ميشد كه با نيروي آب به كار ميافتادند. 3.بهرهگيري از قالب خيزران. نوارهايي از چوپ خيزران را مانند حصير به هم ميبافتند و برگههاي كاغذ خيس را براي آبكشي روي آن ميگذاشتند و پس از اين كه آب آن گرفته شد در حالي كه ورقه هنوز مرطوب بود، آن را برميداشتند. اين كار به سازندهي كاغذ امكان ميداد به طور پياپي ورقههاي كاغذ را روي همان يك قالب آبكشي كند. پيش از آن، ورقهي كاغذ را روي پارچهي درشتبافي پهن ميكردند، اما تا زمان خشك شدن ورقهي كاغذ، نميتوانستند آن را از روي پارچه بردارند. 4. بهبود كاغذ و بازيافت آن. افزودن موادي مانند بذرك، پنبه و كهنه پارههاي كتان به تركيب كاغذ و همچنين بهرهگيري از خرده پارههاي كاغذ و پارچههاي كهنه كه در بهبود كاغذ سودمند بود و شيوهاي از بازيافت نيز بود. 5. كاغذ رنگي. در برخي دستنوشتههاي نويسندگان مسلمان دستورهايي براي ساختن كاغذ به رنگهاي قرمز، سبز، آبي، صورتي، زرد، پيازي و ارغواني وجود دارد و حتي نوشته شده است كه چگونه ميتوان كاري كرد كه برگههاي كاغذ كهنه و ديرين به نظر برسند. كاغذ در اروپا كاغذسازي از شمال آفريقا به سرزمينهاي مسلمان نشين اروپا، يعني جزيرهي سيسيل(صقليه) در ايتاليا و شهرهاي شاطبه و قرطبه در اسپانيا(اندلس) راه يافت و در سال 1276 ميلادي در ايتاليا و اسپانيا به فراواني به كار ميرفت. نخستينبار زايران مسيحي كه از زيارتگاهي در اسپانيا بازميگشتند، چند تكه كاغذ ساخت مسلمانان را با خود به مركز اروپا بردند. پيش از آن، اروپاييها از كاغذ پوستي و پاپيروس براي نوشتن بهره ميگرفتند. اما كاغذ مسلمانان بر آن دو مادهي نوشتني برتري داشت. از اين رو، بازرگاني نورنبرگي در سال 1390 ميلادي نخستين كارخانهي كاغذسازي را در آلمان بر پا كرد و در اين كار از كاغذسازان ايتاليايي بهره گرفت كه خود آنها از شاگردان مسلمانان بودند. نخستين كارخانهي كاغذسازي انگلستان نيز در سال 1490 كار خود را آغاز كرد كه البته چيزي نبود جز يك آسياب آبي از كار افتاده كه براي خرد كردن چوب به كار گرفته شد. كاغذسازي آرامآرام در اروپا گسترش يافت، اما تا سدهي نوزدهم ميلادي ، مانند سرزمينهاي اسلامي، به صورت دستي انجام ميشد. كاغذسازان قالبي بزرگ و پهن داشتند كه شبكهاي توري مانند از سيمهاي نازك به هم بافته شده داشت. قالب را در ظرف بزرگي فرو ميبردند كه داراي خميري آبكي از چوب خرد شدهي درخت بود. سپس قالب را از ظرف بيرون ميآوردند، در حالي كه سطح آن را لايهي نازكي از خمير چوب پوشانده بود. آنگاه قالب را چنان به راست و چپ و عقب و جلو تكان ميدادند تا لايهي يكدست و همواري از خمير چوب به وجود آيد و آب آن نيز بيرون رود. برگهي خيس كاغذ را روي پارچهي پشمي ميگذاشتند و پارچهي ديگري را روي آن برگهي كاغذ ميگذاشتند و برگهي كاغذ ديگري را روي آن پارچه دومي ميگذاشتند و همين طور برگههاي كاغذي و پشمي را يكدر ميان روي هم ميچيدند. در پايان، بستهي به دست آمده را زير ابزار فشرده كننده ميگذاشتند تا آب آن بيرون بيايد. سپس كاغذها را در انباري آويزان ميكردند تا خشك شوند. سرانجام، كاغذها را در حمام ژلاتين فرو ميبردند و بار ديگر خشك ميكردند تا آب زيادي را به خود نگيرند. در سال 1798 ميلادي، لوئيس رابرت فرانسوي دستگاه كاغذساز را اختراع كرد كه بسيار ساده بود و قالب كاغذسازي آن چيزي مانند نوار نقاله بود كه آن را با دست ميچرخاندند و در نتيجه كاغذسازي را به طور پيوسته انجام ميدادند. در سال 1804، هنري و سيلي فوردرينير نمونهي بهبود يافتهاي از آن را در انگلستان ساختند. پس از اين، دستگاههاي ديگري ساخته شد كه در كار آمادهسازي خمير كاغذ بسيار كارآمد بودند. سرانجام در سالهاي پاياني سدهي نوزدهم ميلادي، دستگاهي ساخته شد كه همهي مرحلههاي آمادهسازي خمير تا ساختن برگههاي كاغذ را انجام ميدهد. نمونههاي امروزي اين دستگاههاي خودكار نزديك 100 متر داراز و 4 متر پهنا دارند و كاغذ را به صورت طاقههاي استوانهاي بزرگي ميسازند كه ممكن است بيش از 20 تن وزن داشته باشند. ساختن كاغذ تكهاي كاغذ برداريد. آن را از ميان پاره كنيد و با دقت به لبهي پارگي نگاه كنيد. در لبهي پارگي، رشتههاي نازك و مو مانندي را ميبينيد كه همانند رشتههاي پشمي نمد، در هم تنيدهاند. اين رشتهها از مولكولهايي به نام س لو ل ز ساخته شدهاند. سلولز مولكولي نخ مانند و دراز است كه پيكر گياهان را ميسازد. هر يك از رشتههايي را كه درلبهي پارگي كاغذ ميبينيد، از هزاران مولكول سلولز درست شده كه مانند رشتههاي طناب به دور هم پيچيدهاند. چوب درختان مقدار زيادي سلولز دارند. از اين رو، كاغذ را از چوب آنها ميسازند. براي ساختن كاغذ، درختان را ميبرند و به كمك دستگاههاي ويژهاي، تنهي آنها را ريز ريز ميكنند. سپس، تكههاي كوچك چوب را با مواد شيميايي(از جمله سود، سولفات يا سولفيت) و مقدار زيادي آب داغ، مخلوط ميكنند. به اين ترتيب، خميري از رشتههاي سلولزي به دست ميآيد. آنگاه، خمير را روي يك توري فلزي ميريزند تا آب اضافي خود را از دست بدهد. سپس خمير از لابهلاي چند غلطك ميگذرد و آب خود را بيشتر از دست ميدهد. پمپهاي مكندهي آب، به اين كار كمك ميكنند. سرانجام، خميري كه به صورت ورقهي درازي درآمده است، با گذشتن از لابهلاي غلطكهاي داغ، كه در دستگاههاي بزرگ بيش از 100 عدد است، خشك ميشود و به صورت كاغذ در ميآيد. در پايان كار، دستگاهي كه به رايانه ارتباط دارد، كلفتي كاغذ، اندازهي آب و شمار سوراخهاي احتمالي موجود در آن را بررسي ميكند. در صورتي كه كلفتي كاغذ در همهجا يكسان باشد، اندازهي آب مناسب باشد و تعداد سوراخها چندان زياد نباشد، كاغذ برش ميخورد و به بازار فرستاده ميشود. گاهي با بهرهگيري از مواد ديگري، كاغذهاي بهتري ساخته ميشود. براي مثال، براي اين كه كاغذ سطح صافتري داشته باشد و آب زيادي به خود نگيرد، نشاسته يا رزين به دست آمده از درخت كاج را به آن ميافزايند. براي ساختن كاغذهاي بسيار نرم و سفيد نيز كاغذ را از لابهلاي غلطكهايي ميگذرانند كه دماي بيشتري دارند و سطح آن كاغذها را با مخلوطي از خاك چيني و آب ميپوشانند. همچنين، براي اين كه كاغذ محكمتر شود، به آن پنبه ميافزايند. اگر هم بخواهند از كاغذ، دستمال كاغذي درست كنند، به آن نرمكننده ميافزايند و با كمك مواد شيميايي، ميكروبهاي آن را از بين ميبرند. بنابراين، با بهرهگيري از مواد گوناگون ميتوانيم كاغذهاي ويژه، مانند كاغذهاي صافي، كاغذهاي روغني، كاغذهاي خوشبو، كاغذ نقاشي، كاغذ خوشنويسي، كاغذهاي صنعتي، كاغذ دستشويي و گونههاي ديگر، ساخت. كاغذسازي در ايران امروز هرچند ايرانيان از پيشگامان ساختن كاغذ بودند، اما پس از اختراع دستگاه كاغذساز در اروپا، انبوهي از كاغذهاي اروپايي به ايران و ديگر سرزمينهاي اسلامي وارد شد و بازار كاغذسازان دستي را كه از شاگردان خود پس افتاده بودند، كساد كرد. پس از زمان اندكي، كاغذهاي دستي براي هميشه برچيده شدند و زمان زيادي نگذشت كه حتي خاطرهي پيشگامي در كاغذسازي نيز از يادها رفت. پس از چندي، نخستين دستگاههاي كاغذسازي به كشورهاي اسلامي وارد شد و ساختن كاغذ به شيوهي نوين آغاز شد. نخستين كارخانهي كاغذسازي ايران پيش از جنگ جهاني دوم بنيانگذاري شد، اما چندان موفق نبود تا اين كه بيش از 50 سال پيش دستگاه كاغذساز دست دومي به ايران وارد شد و در كرج به كار انداخته شد. كاغذهاي ساخت اين كارخانه نيز نتوانست با كاغذ خارجي رقابت كند و آن كارخانه بهزودي بهصورت كارخانهي مقواسازي درآمد. در سال 1326 خورشيدي نيز شركتي با سرمايهگذاري حسنعلي حكمت، دكتر صلحدوست، عيسائيان و چند نفر ديگر، در ورامين بنيانگذاري شد كه كاغذهاي باطلهي ادراهها و سازمانها خوراك آن بود. سپس، در سال 1346 شركتي به نام شركت سهامي كاغذ پارس با سرمايهي اوليهي 550 ميليون ريال در هفتتپه بنيانگذاري شد و نخستين كارخانهي كاغذسازي ايران در سال 1349 كار خود را آغاز كرد. در سال 1352، بزرگترين كارخانهي كاغذسازي ايران به نام مجتمع صنايع چوب و كاغذ ايران(چوكا) با مشاركت وزارت صنايع(60 درصد سهام) وزارت شاورزي و عمران روستايي(40 درصد سهام) در كيلومتر شش جادهي رضوانشهر به تالش بنيانگذاري شد و در سال 1357 كار خود را آغاز كرد. اوج گيري انقلاب اسلامي و پيروزي مردم ايران بر نظام شاهنشاهي پهلوي به بستهشدن بسياري از كارخانهها از جمله همين كارخانهي كاغذسازي انجاميد كه بيشتر از سوي خارجيها اداره ميشد. از سال 1361 تلاشهاي برنامهريزي شدهاي براي راه اندازي دوبارهي توليد كاغذ آغاز شد و با تحويل كارخانه به سازمان صنايع ملي ايران در سال 1364، اين تلاشها به بار نشست و از آن سال است كه اين كارخانه در كار ساختن كاغذ ايراني بسيار پويا و كارآمد شده است. كاغذ و هنر كاغذ نه تنها در نگارش بلكه در هنر نيز نقش مهمي دارد و برخي هنرها، مانند خوشنويسي و نقاشي، پيوند تنگاتنگي با كاغذ دارند. از اين رو، طي ساليان دراز كوشيدهاند كاغذهايي با ويژگيهاي مناسب براي كار هنري بسازند. گاهي نيز خود كاغذ يكي از پايههاي اصلي كار هنري ميشود كه نمونهي آن را در كلاژ و به شيوهاي چشمگيرتر در هنر كاغذبري(قطاعي) ميبينيم. كاغذبري يكي از شاخههاي هنري ديرپا، اما فراموش شده است و در آن، هنرمند پس از طراحي روي كاغذ ساده يا رنگين، نقش را با قيچي يا كارد مخصوص(شفره) از ميان كاغذ در ميآورد و آن را بر زمينهاي به رنگ ديگر ميچسباند. به نظر ميرسد خاستگاه اصلي اين هنر در چين باشد. چينيان دريچههاي پنجرههاي خود را به جاي شيشه با كاغذ ميپوشاندند و آن كاغذها را با رنگ يا كاغذبريهاي رنگين آرايش ميكردند. اين هنر در سدهي نهم هجري به ايران وارد شد و به كوشش شيخ عبدالله كاتب، دوست محمد مصور، مير محمد باقر قاطع، دوست مصور، ميرمحمد طاهر مجلد، ياري مذهب هروي، مظفر علي تربتي، نذر علي قاطع و ميرقاسم مذهب به شكوفايي رسيد. نمونههاي زيبايي از كارهاي آن استادان در موزههاي ايران و تركيه نگهداري ميشود. هنر كاغذبري از ايران به تركيه(عثماني) و سپس از آنجا به كشورهاي ديگري مانند سوئيس، فرانسه و لهستان، راه يافت و در آن سرزمينها مورد توجه قرار گرفت و همچنان به آن ميپردازند. اين هنر در لهستان چنان گسترشي يافت كه اكنون هنرشناسان لهستاني بسان هنر ملي به آن مينگرند. نزديك نيم سده پيش(1950 ميلادي) نيز كتابي به نام "كاغذبري ملي در لهستان" از سوي ناشري گمنام در ايران منتشر شد و ايرانيان بار ديگر از اين راه با هنري كه زماني در آن سرآمد بودند، آشنا شدند