رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'رمان نو'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. Managerr

    رمان نو

    صفت نو، فی‏ نفسه، نه بهتر از صفت دیگری است و نه بدتر، بلکه به‏ خودی ‏خود بر چیزی دلالت نمی‏کند و از دیرباز می‏دانیم که این صفت در ادبیات ما به همه آثارِ بزرگ گذشته که نمایانگر این تحولِ دائمی و ضروری قالب‌ها بوده‏اند اطلاق شده است؛ تحولی که بدون آن، هنر داستان‏ نویسی و به‏ طورکلی هنر، نه می‏تواند پیش برود و نه زنده بماند. (اثر استاندال نیز به اندازه اثر پروست «نو» بوده است.) پس اگر در آغاز دهه پنجاه، این صفت دقیقاً برای نشان دادن نوع خاصی از رمان به‏کار رفته است، که برخلاف سنتِ رایج شکل گرفته بود، طبعاً می‏بایستی دلایلی خاص داشته باشد. تنها در پرتو اصل آثار و نیز اصولی چند می‏توان به این دلایل پی برد. [h=3]1. چارچوبه نظری و عقیدتی[/h] از برخی داده‏ های کم ‏اهمیت نباید غافل بود. اگر ناشرِ جوانی به ‏نام ژروم لندون (Jerome Lindon) مسئولیت انتشاراتِ مینویی (Minuit) [ نیمه ‏شب ] را به عهده نگرفته بود و همزمان با فعالیتِ سیاسی متهورانه، به‏ چاپ و انتشار یک رشته کتاب‌های غریب دست نمی‏زد که ناشرانِ دیگر از چاپشان ابا داشتند، شاید هرگز «رمان نو» به وجود نمی ‏آمد. این نام معمولاً می‏تواند این تصور را ایجاد کند که پای گروه و نهضت و مکتبی در میان است. اما چنین تصوری اشتباه است، زیرا آثار نویسندگانِ رمان‏ نو هیچ شباهتی با هم ندارند، اما یک رشته از شرایطِ تاریخی و اجتماعی و اقتصادی این تصور را تقویت کرده است. لوسین گولدمنلوسین گلدمن (Lucien Goldman) (1970-1913) به‏ هنگام تحلیل این شرایط، به این گمان رسیده است که این ادبیات تازه داستانی در عصری پیدا شده بود که تحولات جامعه، ظهور پدیده ‏های تازه و انفعالی‏ شدن روزافزون افراد در یک نظام مصرفی منجر به این می‏شد که برای اشیاء نوعی برتری نسبت به آدم‌ها قائل شوند (فراگرد شی‏ءوارگی (Réification) که لوکاچ مطرح کرده است). گولدمن با توجه به این دید، خبر از ظهور رئالیسم تازه‏ ای داده است که در آن برتری با «شی‏ء» خواهد بود. در واقع به‏ نظر می‏رسد او فراموش کرده است که ماجرای «رمان نو» شاید در درجه اول یک ماجرای دال (Signifiant) است و اگر انقلابی روی داده است، در درجه اول حاصل کسب آگاهی نسلی از نویسندگان از نقش قالب‌های کلامی و صوَر بلاغی، قدرتهای «مولّدِ» نوشته و زبان در همه آفرینش‌های داستانی است. تردیدی نیست که این کسب آگاهی بر ضد اگزیستانسیالیسم بوده است که در ادبیات برای «پیام» حق تقدم قائل بود و نوعی گفتمان متعهد را می‏پسندید که در حوالی 1950 با قدرت ضعیفی به میدان تأثیرگذاری در تاریخ قدم گذاشته بود. (رمان نو همزمان بود با جنگ الجزایر و بازگشت ژنرال دوگل به قدرت.) عقب‏ نشینی اگزیستانسیالیسم محسوس بود و هرچند که می‏شد درس‌هایی از شیوه نگارش سارتر یا کامو (که با این‏حال، رُب ـ گریه انتقاد از او را فراموش نکرد) گرفت، نویسندگان از تورم کلامی، «عقاید» و پرگویی‌ها دور می‏شدند: توسل به اشیاء و به صور توصیفی، درمان این بیماری‌ها و ابراز نوعی بی ‏اعتمادی به آنها بود. ضمناً ترجیح می‏دادند که از آن بـه بعد، بـه آثار مهم ادبیات جهانی متکی باشند که نویسندگانش در نیمه اول قرن، بلـندپروازی‌هـایی در ساختـار و شکل اثر از خود نشان داده و، در عین‏ حال، معنای تازه ‏ای به ترکیب و دید داستانی بخشیده بودند: جویس، فاکنر، کافکا، ویرجینیا وولف و کمی بعد بورخس؛ و در نحله فرانسوی، پروست. نویسندگان رمان نو این وجه مشترک را دارند که این تأثیرات را عمیقاً درونی کرده‏ اند. بهتر است اضافه کنیم که سینما، این هنر برتر قرن بیستم نیز، همان‏گونه که تعـدادی از اولیـن متون نظریشان نشان می‏دهد، بـر نوشته آنها و تلقیشان از داستـان تأثیر گذاشته است. مجموعه این شرایط و تأثیرات به نوعی پژوهش منجر شد و به‏ سرعت شکل کوششی را گرفت برای قرار دادن یک زبان روایی ــ که در درجه اول در سطح صوری «عمل می‏‌کرد» ــ به‏ جای رمانِ سنتی. رولان بارت (Roland Barthes) (1980-1915) در مقاله‏ های مشهورش که همزمان با اولین کتاب‌های آلن رُب ـ گریه (در سالهای 1954 و 1955) منتشر می‏شد و تفسیرهای انتقادی‏ اش اهمیت تعیین‏کننده‏ای برای این نوع ادبی نوزاد داشت، آن را ادبیات عینی (Objective) یا ادبیات تحت‏اللفظی (Littérale) می‏نامید و از اینکه می‏دید این نوع ادبی می‏خواهد «حتی قالب داستان را گندزدایی کند» و شاید بتواند شرایط «غیرشرطی‏شدن خواننده را در قبال هنر ماهیت‏گرای بورژوایی فراهم آورد» سخت خوشحال بود.
×
×
  • اضافه کردن...