جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'رمان شكل خاصى از روایت'.
1 نتیجه پیدا شد
-
ترجمه رضا سیدحسینی [h=3]1. [/h] رمان شكل خاصى از روایت، (Recit) است. روایت پدیدهاى است كه به طور قابل ملاحظها ى از قلمرو ادبیات فراتر میرود و یكى از سازندگان اصلى برداشت ما از واقعیت است. تا دم مرگمان، و از زمانیكه درك سخن كردهایم، به طور دائم در روایات احاطه شده ایم، نخست در خانواده، سپس در مدرسه و بعد از طریق شنیده ها و خوانده ها. دیگران براى ما، فقط آن چیزهایى نیستند كه ازشان به چشم دیده ایم، بلكه آنچه هم كه آنها از خودشان براى ما تعریف كرده اند، یا آنچه دیگران از آنها براى ما تعریف كرده اند. تنها آنهایى نیستند كه دیدهایم، بلكه همه آنهایى هم هستند كه ازشان براى ما سخن گفته اند. این فقط در مورد آدمها صادق نیست، بلكه درباره اشیا و به عنوان مثال مكانهایى هم صدق مىكند كه من نرفتها م، اما دیگران براى من وصف كرده اند. این روایتى كه ما در آن غوطه وریم، اشكال گوناگونى به خود مىگیرد: از روایات خانوادگى، از اطلاعاتى كه افراد خانواده سر میز غذا درباره آنچه آنروز صبح انجام دادهاند به همدیگر می دهند، تا اخبار روزنامه یا كتابهاى تاریخى، هر یك از این اشكال ما را با یكى از عرصه هاى خاص واقعیت مربوط میكند. همه این روایات حقیقى خصیصه مشتركى دارند و آن این است كه، به طور كلى، قابل تحقیق اند. باید من بتوانم آنچه را كه فلانى به من گفته است با اطلاعاتى كه از دیگرى گرفته ام تایید كنم و این كار را الىغیرالنهایه ادامه دهد. درغیراینصورت با نوعى اشتباه یا امر خیالى سروكار دارم. در میان همه این روایاتى كه قسمت اعظم زندگى روزمره ما در سایه آنها شكل می گیرد، روایاتى وجود دارند كه قطعا ساختگى هستند. اگر براى پرهیز از هرگونه شبه هاى، به حوادثى كه تعریف می كنند خصوصیاتى بدهند كه آنها را پیشاپیش از حوادثى كه ما عادت داریم ببینیم جدا كند، در برابر ادبیات وهمى، اساطیر و قصه هاى پریان و غیره قرار داریم. رمان نویس حوادثى را به ما عرضه می كند، شبیه حوادث روزمره می خواهد به آنها تا حد امكان چهره واقعى بدهد، تا آنجا كه در این كار مىتواند تا حد گولزدن پیش برود (دانیل دفر). اما آنچه رماننویس براى ما حكایت می كند قابل تحقیق نیست و در نتیجه، كافى است كه گفته او بتواند به آنچه تعریف می كند ظاهر واقعیت بدهد. اگر من با دوستى روبه رو شوم و او خبر حیرت آورى را به من بدهد، براى اینكه اعتماد مرا جلب كند، پیوسته این دستاویز را دارد كه بگوید كه فلانى و فلانى هم شاهد بودند و خودم هم می توانم بروم و تحقیق كنم. برعكس، وقتى كه نویسندهاى روى جلد كتابش كلمه "رمان" را مىنویسد، عملا اعلام مىكند كه دنبال چنین تحقیقى رفتن بیهوده است. تنها با اتكاء به گفته اوست كه شخصیتهاى داستان باید پذیرفته شوند و زندگى كنند، ولو اینكه آنها وجود خارجى هم داشته باشند. فرض كنیم كه ما نام هاى از شخص قابل اعتمادى در قرن نوزدهم پیدا كنیم كه به مخاطبش نوشته است كه او باباگوریو را بسیار خوب می شناخته است و این شخصیت به هیچ وجه آنگونه نبوده است كه بالزاك براى ما وصف كرده است و مثلا در فلان و فلان صفحه اشتباهات بزرگى وجود دارد. این ادعا مسلما كوچكترین اهمیتى براى ما نخواهد داشت. باباگوریو همان است كه بالزاك برایمان وصف مىكند (و همان است كه مىتوان با توجه به اثر بالزاك درباره او گفت و نوشت.) من مىتوانم ادعا كنم كه بالزاك در قضاوتهایش درباره شخصى كه خود ساخته است، اشتباه می كند و فلان جنبه او از نظرش دور مانده است، اما براى توجیه ادعاى خودم باید به جملات متن خود بالزاك استناد كنم، نمی توانم شاهد دیگرى بیاورم. درحالی كه روایت حقیقى متكى به یك منبع خارجى است، رمان باید براى قبولاندن آنچه به ما می گوید بسنده باشد. بدین سان رمان قلمرو پدیدار شناختى فوق العاده اى است، محل بسیار مناسبى است براى مطالعه در اینكه واقعیت چگونه بر ما ظاهر می شود یا می تواند ظاهر شود. از اینرو رمان آزمایشگاه روایت است.
- 3 پاسخ
-
- مقاله:رمان به منزله پژوهش به قلم میشل بوتور
- میشل بوتور
- (و 3 مورد دیگر)