رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'دیوونه...'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. سلام خوبیین این تاپیک رو زدم تا از دیوونه بازیترین کارهایی که تا حالا انجام دادیم بیاییم بگیم کمی دور همی باهم باشیم راسته میگن دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید اولین دیوانگی من 14 سالگیم آخراش بود .... اوج دوران خوشی ومدهوشی.... عشق فوتبال و گل کوچیک با آجر...امـــا اون تابستون میخواستیم تیر دروازه ای درست کنیم آبرومند:girl_yes2: درگیر پیدا کردن آهن بودیم که یکی گفت آهن میلگردای خونه اس که دارن سر کوچه میسازن خیلی کره س یکی شو برداریم بسه یدونه ازونارا 4- 5 نفری ور میداریم و الفراررر:th_running1: رفتیم دیدیم کارگرای افغانیش شیش دنگ حواسشون هس:icon_pf (34):چی کار کنیم ؟؟؟ نقشه کشیدیم یکی از بچها باسنگ بزنه به شیشه نگهبانی طرف تا اومد بیرون در بره ما هم 4 نفری میلگرد و ور داریم در ریم یه آجر نصفه.... یه پسر بچه خستــــه... سنگ رو زد......:gnugghender:صدای آخ بلندی اومد دیدیم 2 نفر با چوب یکی سرش شکسته اون یکی دستش آجر اومدن بیرون دنبال رفیق ما ..اون سرعتش در حد دونده جاماییکاییا بود در رفت و اونا دنبالش ما خوشحال رفتیم سراغ آهنا ... چهار نفری هرکدوم یه بخشی از میلگردرو گرفتیم:hapydancsmil: یک..دو...سه...ور داریم... داشتیم خوشحال میرفتیم :hapydancsmil:دیدیم دیگه نمیریم....اِ چی شد...؟؟؟؟ دیدم بچها میلگردو انداختن و فراررررر؟؟؟!!! برگشتم دیدم یه یارو غول تشن اون سر میلگردو گرفته منم آخرین نفر اصلا حواسم نبود اومدم در برمطرف یقمو گرفت 1 متری زمین آورد منو رو هوا....:icon_pf (34): چشمتون روز بد نبینه اون سرشکسته و بقیه رفیقاشم اومدن آی من و زدن آی زدن گردنم و گرفته بودن داشتم عزراییل و میدیدم...یکی رفت با خمون آجره یزنه تو سرم که دیگه مردم نزاشتن خلاصه ملت اومدن کمک چون اونام افغانی بودن طرف منو گرفتن ولی تا یه سال میخواستم برم مدرسه هروز صبح اون افغانیه مینداخت دنبالم که یه فس دیگه مارو بزنه ما هم همش در حال فرار کل دوران راهنماییمو من فرار میکردم این اولین دیوونه بازی قابل گفتنم بود بقیه دییونه بازیامو بعدا با سانسور زیاد میگم براتون
×
×
  • اضافه کردن...