نگاه امید حلالی به دو مجموعه شعر افسانه نجومی (فینیقیه زنی بود با کلاه مدرج)و(سیزیف پرت خنده آدم)
نخست مایلم نوشته را از این نقطه بیاغازم که این مبحث صرفا نگاهی است به دو کتاب از یک شاعر و نه نقدی درخور ، زیرا که از خصوصیات نقد، همه جانبگی، دربرگیری و توسعه است ، دیگر آن که نقد می بایست به هنگام عرضه شود و هوشیارانه از در چاپخانه اثر را تحویل گرفته و به تبیین زوایایش بپردازد و آن را به خواننده حرفه ای و در وهله ی بعد به علاقمندان توصیه نماید.
ذکر این نکته هم ضروری است که فرآیند خوانش اثر در ایران و جغرافیای 100 میلیونی گویشوران پارسی تفاوتی اساسی با فرآیند خوانش در غرب دارد.
در جغرافیای گسترده زبان های انگلیسی و فرانسه و آلمانی ، اثر بلافاصله پس از چاپ و در همان سال اول بیشتر توانایی های تاویلی و ارتباطی اش آشکار می شود از طریق چاپ با تیراژ مناسب جغرافیای گویشی، نقدهای فراوان در مطبوعات و مجلات تخصصی و شبکه های مختلف و متکثر الکترونیکی و اگر هم اقبال یار باشد بن مایه قرار دادن اثر جهت فیلم و سریال تلویزیونی و از همه مهم تر به روز بودن جریان نقد ادبی.
اگر در جغرافیاهای زبانی یاد شده ، چهار/ پنجم ظرفیت های یک اثر بخاطر این بازخوردها تاویل گردد لیکن در جغرافیای زبان پارسی نسبت تاویل به ظرفیت یک به پنج است .
یکی از عوامل اساسی چنین رویدادی در کشور ما که نوعی آفت و بیماری برای ادبیات معاصر به همراه دارد روشن نبودن جایگاه منتقد ادبی و ندادن کرسی به وی است.
متاسفانه این باور غلط میان اهالی ادبیات جا افتاده که یک شاعر ورشکسته رو به نقد می آورد ! و پس از توفیق نیافتن در عرصه سرودن ، سر از وادی نقد در می آورد در حالی که به اعتقاد نگارنده ، منتقد و در سطحی والاتر شارح ، معرفی کنندگان نخستین اثری ادبی هستند و اثر به خودی خود و بدون داشتن معرف و منتقد و شارح نمی تواند جایگاه بایسته ای به دست آورد و برای شکستن این بن بست راهی غیر از به روز خواندن آثار تازه و به تعبیری به روز کردن نقد معاصر ادبی نیست یعنی آنکه طی طریق با گامی از خلق اثر و گام بعد با نقد آن . هروله ای متناسب و به مقصد درآ.