با سلام
عنوان تاپیک گویای همه چیز هست...........
دوستی داشتم که با هم خیلی خوب بودیم دوست دوران دبستان من بود بعد دبستان وشروع دوران راهنمایی گمش کردم گذشت وبعد زمان درازی حدود ده سال اتفاقی ..یه روز که در مغازه نشسته بودم دیدم جوانی لاغر ونحیف با سیگاری گوشه لبش اومد تو مغازه بهش گفتم لطفا با سیگار نیاتو...اما واسه یه لحظه خشکم زد
اون حمید بود رفیق گمگشته ام .....اما چرا اینجوری؟بی اختیار بغلش کردم ودیگه نتونستم جلوی گریه ام رو بگیرم
تاه شناخت اونم بغش ترکید........بعد کلی خوش وبش وتکرار خاطرات کودکی شماره موگرفت ومنم شماره شو گرفتم ورفت تا اینکه هفته پیش زنگ زدم بهش یه خانومی جواب داد تا سراغ حمید رو گرفتم با بغضی گفت بیمارستان الزهرا بستریه ................فرداش اعلامیه شو رو دیوار دیدم .......دنیا رو سرم خراب شد تا سرحساب شدم فهمیدم خودکشی کرده..........آخه چرا؟اون حمیدی که من میشناختم نمیشد حدس زد حتی غمگین بشه چه برسه به اینکه.......................
حالا از اون روز تاحالا مدام این سوال تو ذهنمه که خودکشی دلیل داخلی داره یا بیرونی؟کدام علت باعث این فاجعه انسانی میشه؟چطور انسان باید این جرأت وجسارت رو پیداکنه که بتونه خودکشی کنه ؟شما خودتون امتحان کنید حتی جرأت بریدن نوک انگشت خودراندارید چه برسه به اینکه بخواهید به زندگی خود پایان بدهید پس کسی که جرأت خودکشی داره یقینا آدم ترسویی نیست بلکه برعکس خیلی هم شجاعت داشته حالا چی میشه که باید به این نقطه برسه؟
نظرشماچیه؟خودکشی دلیل داخلی داره یا بیرونی؟