رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'در داستان کوتاه کوتاه، کم هم زیاد است'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. برش کوتاهی از زندگی در آخرین دهه های قرن بیستم، مقبولیت همگانی تقسیم بندی سه گانه رمان، داستان کوتاه، داستان بلند رفته رفته رنگ باخت. این تقسیم بندی آشنا در واقع برخوردی ساده با یک واقعیت پیچیده بود. در دهه های اخیر، جهان داستان کوتاه آبستن شکل های نوینی بوده است. گونه ای که هر روز کوتاه و کوتاه تر می شود. این خوش اقبال ترین نوع ادبی مدرن در طول این سال ها، دستخوش تغییرات مهمی شده است. در مغرب زمین که موطن اصلی این گونه ادبی ا ست، شکل های تعریف شده کوتاهی از آن ثبت شده است. گونه های داستانی فلش فیکشن، سادن فیکشن، فست فیکشن، متافیکشن، سوپرفیکشن، نانوفیکشن و... . جنبش فرمالیست که در دهه ۱۹۲۰ شکوفا شد، موجد اصلی پدید آمدن نظریات تئوریک درباره داستان کوتاه بود. نظریه پردازانی چون بوریس آیخنباوم و ویکتور اشکلوفسکی و حتی روایت شناسانی چون تسوتان تودورف و کلودبره مون و... در بسط و گسترش آن تأثیر داشتند. داستان کوتاه تجلی و بروز تلاش فرمالیست ها در ایجاد شکل های جدید بود. تلاشی در جهت تجربه های نو در پدید آوردن شیوه های تازه که شعار اصلی فرمالیست ها بود. اولین جُستار تئوریک درباره داستان کوتاه که به قلم ادگارالن پو نوشته شده، مبنای مهمی در تکوین ساختار داستان ها به حساب می آید. او در مقدمه کوتاه خود بر مجموعه داستان قصه های بازگفته ناتانیل هاثورن اصول سه گانه خود را در تبیین ساختار داستان کوتاه تشریح کرد. الن پو بحث وحدت تأثیر را در ساختار داستان کوتاه پیش می کشد و راه رسیدن به وحدت را تنها در سایه ایجاز مناسب مسیر می داند. همچنین او محدودیت مکان را نیز شرط ایجاز می شمارد و تأکید می کند تمام جزئیات روایت باید دقیقا تابع کل داستان باشد. گروهی از منتقدان ادبیات داستانی این مقاله ادگارالن پو را اولین بیانیه غیررسمی داستان کوتاه محسوب کرده اند بی آن که تأثیر آثار دیگران در پدید آمدن این جریان نادیده گرفته شود. در تکوین ساختار داستان های کوتاه آثار ۲ نویسنده دیگر شاید بیشترین تأثیر را داشته است. آنتوان چخوف با ابداع صورتی از داستان کوتاه که در آن برشی کوتاه از زندگی روایت می شد و ارنست همینگوی با داستان های کوتاهش (بخصوص داستان هایی که در ۲ دهه ۲۰ و ۳۰ نوشت) که در حداقل توصیف و گفت وگو سامان پذیرفته بود و انتخاب ساده ترین زبان برای بیانِ طرحی بدون پیچیدگی را سبک خود کرده بود و بعدها آثار نویسندگانی چون فردریک بارتلمی، دونالد بارتلمی، آن بیتی، جان چیور، ریموند کارور، بابی آن میسون، توبیاس وولف، ماکس فریش، توماس برنهارد، پیتربیکسل . پترهانتکه و... علی رغم تفاوت های عمده، وجوه اشتراکی داشتند که اغلب از آنها به عنوان ویژگی های این نوع تازه یعنی داستان های کوتاه کوتاه نام برده می شود. یان رید از این گونه داستانی با عنوان قطعه ای که با خست تلخیص شده نام می برد و می گوید: «دشوار می توان تصور کرد چگونه چیزی کمتر از یک یا دو صفحه می تواند چیزی بیش از یک طرح کلی خشک و خالی از وقایع به دست بدهد .» حتی گروهی از منتقدان از داستان کوتاه کوتاه با عنوان اتم شکافته شده داستان کوتاه نام برده اند. در فرهنگ های معتبر ادبی ذیل داستان کوتاه کوتاه آمده است: «داستانی به نثر که از داستان کوتاه جمع و جورتر و کوتاه تر است و از ۵۰۰ کلمه کمتر و از ۱۵۰۰ کلمه بیشتر نیست.» آثار پدید آمده در جهان داستان کوتاه آنقدر با هم متفاوت است که کمتر می توان اصل های متباینی در آنها یافت. به همین دلیل این داستان ها اغلب کمتر شبیه هم درمی آیند. اما شاید ممکن باشد در میان صورت های متفاوت، یک مخرج مشترک ساختاری پیدا کرد. اولین و ظاهرا بارزترین ویژگی این داستان های بسیار کوتاه حجم آن است. داستان همان طور که از نامش برمی آید، داستان کوتاه کوتاه است. اگرچه گفته اند: «داستان کوتاه تر از بلندی یک تار مو است و آن را نوشتاری کوتوله خوانده اند و حدود آن را بین ۲ و دست بالا ۳ صفحه تعیین کرده اند» اما حد و مرزش با داستان کوتاه روشن نشده است، بخصوص با داستان های کوتاهی که از سر اتفاق کوتاه شده اند. در جُستارهای تئوریک داستان هم اصل کوتاهی تلقی چندان روشنی نیافته است. در اصطلاح امروزی، داستان کوتاه معمولا به هرگونه روایت منثور اطلاق می شود که از رمان کوتاه تر باشد. گروهی از منتقدان شمارش کلمات به کار رفته در اثر را معیار بازشناسی آن قرار داده اند. ادگار الن پو در تبیین ساختار داستان کوتاه گفته بود: «داستان کوتاه، داستانی است که می توان آن را در یک نشست خواند.» اما انتقادی که به این نظریه وارد است، همان تلقی ویلیام سارویان است که گفته بود: «زمانی که هر فرد می تواند یک جا بنشیند، با هم متفاوت است.» یان رید در کتاب داستان کوتاه ایراد گرفته است که یک نوع ادبی را نمی توان با توسل به علم حساب تعریف کرد و بعد اشاره می کند که ارسطو هم معتقد بود طرح تراژدی باید حجم معینی داشته باشد، اما هرگز سعی نکرد این حجم را با دقت ریاضی اندازه گیری کند و بعد می گوید: «یک داستان کوتاه بایداز اختصار معینی برخوردار باشد. محبوس کردن آن در ابعادی مشخص، کاری عبث است.» جیمز توماس در مقدمه کتاب فلش فیکشن بحث خود را در تبیین داستان های کوتاه با یک ابهام و سوال آغاز می کند که «داستان کوتاه تاچه حد باید کوتاه باشد» و بعد پاسخ می دهد داستان کوتاه ارنست همینگوی ۷۵۰ کلمه است. او تلاش می کند ثابت کند می توان داستان جذابی خواند که خیلی هم کوتاه باشد. نوئل دوژ زو هم درباره اندازه داستان های کوتاه می گوید: «کل داستان نباید از ۵۰۰ کلمه بیشتر شود. آنقدر که در یک کارت پستال جا شود و بعد اضافه می کند حتی در یک داستان بسیار کوتاه همه عناصر داستانی می تواند شکل بگیرد. ورا هنری در تعریف این گونه داستانی آن را به مغز کاهو فرنگی تشبیه می کند: «داستانی که حوادث فرعی و توصیفی غیرضروری آن حذف شده و چیزهای زاید و غیرضروری از اطراف آن کنده و دور ریخته شده است. آنچه باقی می ماند فقط مغز است و آن یک داستان ناب خواهد شد.» برای ترسیم روشن تر این گونه ادبی ورا هنری آن را به فیلمنامه هایی تشبیه می کند که تهیه کننده آن بنیه مالی خوبی ندارد و تلاش می کند بخش های غیرضروری فیلمنامه را حذف کند و حوادث اصلی را در کوتاه ترین شکل ممکن بیان کند. گفته اند رابرت براونینگ برای اولین بار اصطلاح کم هم زیاد است را به کار برد و بعدها بزرگانی چون والتر گروپیوس، آلبرتو جیاکومنی، هنری گودیه برژسکا، کنستانتین برانکوزی و ... بارها و بارها آن را به عنوان شعار اساسی نویسندگان داستان کوتاه کوتاه به کار بردند؛ شعاری که به جهت کوتاهی کردن از تمایلات زیباشناسانه آنها در توصیف صرفه جویانه و سرسختانه دربیان داستان بود.
×
×
  • اضافه کردن...