جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'در آينده'.
1 نتیجه پیدا شد
-
نويسنده : بهروز اسرافيلي ديزجي چکيده در طول فعاليت يکصد ساله صنعت نفت در ايران، توجه و تمرکز مطالعات زمينشناسي در ناحيه زاگرس بوده است. ولي اين بخش هنوز به عنوان يک ناحيه با پتانسيل بالاي اکتشافي باقي مانده است. نبودهاي زيادي در دانش ما نسبت به سيستمهاي هيدروکربوري زاگرس وجود دارد. توسعه ايالتهاي هيدروکربوري در اين منطقه با تحول چينهشناسي-تکتونيکي زاگرس در طي زمان زمين شناسي اجين شده است. شناسايي ويژگيهاي سيستمهاي هيدروکربوري زاگرس مستلزم يکسري مطالعات اوليه ميباشد که در اين مقاله پيشنهاد مي گردد. مقدمه کشور ما سابقه درخشاني در اکتشاف مخازن هيدروکربوري دارد. ايران اولين کشوري در خاورميانه است که به اکتشاف مخازن نفتي دست يافت (26 مي 1908 ميلادي) و در حال حاضر يکي از غنيترين کشورهاي داراي مخازن هيدروکربوري در دنياست. تجربه اکتشاف بيش از يکصد ميدان نفتي و گازي در طول مدت يک قرن فعاليت اکتشافي، ايران را در ميان کشورهاي دنيا منحصر به فرد کرده است. تخمينهاي مختلفي از ميزان مخازن نفت و گاز در خاورميانه گزارش شده است. حدود 46-40 درصد مخازن گازي و 65-60 درصد مخازن نفتي در اين منطقه تمرکز يافته است. بيش از 98 درصد اين مخازن در حوضه خليج فارس و کشورهاي مجاور آن (شمال شرق پليت عربي) واقع شده است (Beydoun, 1998). عمدتاً ميادين اين منطقه دارای بيش از يک افق مخزني مي باشند. ارزيابی دقيقي در مورد مقادير ذخاير هيدروکربوري ايران گزارش نشده است. به لحاظ زمينشناسي، دلايل متعددي براي گسترش ايالتهاي نفتي و گازي وسيع در اين ناحيه (زاگرس) وجود دارد (Beydoun, 1998). برخي از اين دلايل مهم شامل: 1) وجود تواليهاي سنگ منشأ متعدد با ابعاد وسيع (سيلورين، ژوراسيک،کرتاسه و ترشيري) 2) گسترش تواليهاي کربناته و ماسه سنگي با کيفيت مخزني عالي 3) وجود سنگ پوش موثر با ابعاد ناحيهاي 4) مجاور هم بودن سنگ منشأ، سنگ مخزن و سنگ پوش (تشکيل سيستم هيدروکربوري) 5) تنوع و فراواني ساختمانهاي با استعداد به دام انداختن هيدروکربور 6) تاريخچه پيوسته رسوبگذاري و تدفين بعدي در ابعاد بسيار وسيع 7) فعاليت تکتونيکي تخريب نکننده سيستم هيدروکربوري مخازن موجود در سه نوع ساختار عمدتاً به تله افتادهاند که شامل: 1) تاقديسهاي بسيار وسيع و با شيب ملايم يا برجستگيهاي ديرينه و بلوکهاي گسله مربوط به پي سنگ با روند شمالي-جنوبي چون کمان قطر، 2) تاقديسهاي کوچک و در کنار هم با روند شمال غربي-جنوب شرقي (روند ساختارهاي موجود در زاگرس)، 3) ساختارهاي تلهاي در ارتباط با تکتونيسم تبخيريهاي هرمز (Pollastro, 2003). اين سازندهها و فرآيندهاي زمينشناسي بسيار مهم در کشورهاي همجوار عربي بخوبي مورد ارزيابي قرار گرفته است. اما با وجود سابقه زياد اکتشاف در ايران، بسياري از جنبههاي زمينشناسي در ارتباط با اکتشاف و توليد مخازن هيدروکربوري همچنان ناشناخته باقي مانده است. براي درک بهتر سيستمهاي هيدروکربوري کشور و شناسايي مناطق با پتانسيل هيدروکربوري بالا نياز ضروري به يکسري مطالعات اوليه است. چالشهاي ضروري آتي در اين مجال فعاليتهاي بالادستی لازم آتي در مورد اکتشاف و توليد مخازن هيدروکربوري در بخش زمينشناسي حوضه زاگرس مورد بررسي قرار ميگيرد. سيستم هيدروکربوري در واقع يک سيستم ديناميک هيدروکربوني است که در يک چارچوب زماني و مکاني زمينشناسي محدود شده است. هر سيستم هيدروکربوري مانند تمامي سيستمها از سازندهها و فرآيندها تشکيل شده است. سازندههاي اصلي هر سيستم شامل چهار جز سنگ منشأ (سنگ مادر)، سنگ مخزن، سنگ پوش و سنگهاي روباره است. تشکيل، خروج (expulsion)، مهاجرت، به تله افتادن و حفظ هيدروکربور از اساسيترين فرآيندهاي موجود در يک سيستم هيدروکربوري است. اکتشاف و توليد مخازن هيدروکربوري رابطه مستقيمي با ميزان دانش ما نسبت به سيستمهاي هيدروکربوري ناحيه مورد مطالعه دارد. فراواني ساختمانهاي (تاقديسهاي) داراي هيدروکربور موجب شد که مرحله اکتشافي در اين حوضه با موفقيت روبرو گردد. هنوز فعاليتهاي اکتشافي در زاگرس بر اساس " تئوري يا مدل طاقديس " استوار است. بخش اعظم مخازن زاگرس با تکنيکهاي قديمي (دادههاي سطحي و برداشتهای لرزهاي دو بعدي) در تلههاي ساختماني صورت گرفته است درحالي که با وجود تغييرات رخسارهاي و تاريخچه پيچيده تحولي، احتمال گسترش تلههاي چينهاي و کارستي نيز امکان پذير ميباشد. براي اين منظور نياز مبرم به برداشت دادههاي با تفکيک بالا و جديد لرزهاي (3D) است. تاکنون آناليز و مرور جامعي در مورد زمينشناسي هيدروکربوري مخازن زاگرس صورت نگرفته است. گرچه تلاشهايي توسط برخي از محققين صورت گرفته استMotiei, 1995; Ghazban, 2007; Alsharhan)and (Nairn, 1997; Beydoun, 1991. در دهه اخير قريب به 50 ميدان جديد گازي و نفتي (از جمله بزرگترين مخزن نفتي ايران، آزادگان) اکتشاف يافته است که نيازمند بررسي و گزارش شدن دارند. پروفيلهاي لرزهاي در مقياس ناحيهاي در بعد طولي و عرضي زاگرس بايد تهيه گردد اين چنين پروفيلهايي بينش ما را در مورد عناصر ساختاري، توزيع تواليهاي چينهشناسي و ارتباط آنها بهتر ميکند. مراحل تحول تکتونيکي و عناصر ساختاري زاگرس توسط محققين مختلفي در مقياس ناحيهاي بخوبي مورد ارزيابي قرار گرفته است Stocklin, 1968; Berberian and King, 1981; Alavi, 1994 & 2004) (Sepehr and Cosgrove, 2004; Bahroudi and Talbot, 2003. پيچيدگيهاي ساختاري از خليج فارس تا خط درز زاگرس افزايش مييابد. اما در مقياس منطقهاي نياز به مطالعات جامعي احساس ميگردد. اين بررسيها در رابطه با زمان تشکيل تلههاي هيدروکربوري که يکي از مهمترين فرآيندهاي تشکيل دهنده سيستم هيدروکربوري است، اهميت ويژهاي را ايفا ميکند. تبخيريهاي هرمز در جنوب زاگرس (بويژه در شرق گسل کازرون) يکي از عوامل موثر در تشکيل تلههاي هيدروکربوري بوده است. حدود 200 گنبد نمکي در اين حوضه شناخته شده است. برخي تخمينها نشان مي دهد که 60 درصد مخازن نفتي حوضه خليج فارس در ارتباط با حرکات دياپيري اين تبخيريها تشکيل شده اند. تکتونيسم نمک و ايجاد تلههاي ساختماني (براي مثال ميدان پار شمالي و گردان) در زاگرس اين حوضه را به يکي از استثناييترين حوضههاي رسوبي دنيا تبديل کرده است. ولي با وجود اين، هنوز اين توالي بسيار تأثيرگذار در زاگرس بخوبي شناسايي نشده استEdgell, 1996; O’Brien 1950, 1957; Ala, 1974; ) (Kent, 1958 & 1979 . همچنين افقهاي تبخيري زاگرس (بويژه دشتک و گچساران) اثر مهمي در گسستگي، ايجاد چينها و ساير ساختارهاي زاگرس داشتهاندSepehr et al., 2006; Sherkati et al., 2005; Davis and Engelder, ) (1985; Bahroudi and Koyi, 2003. هنوز خلأ مطالعاتي دقيقتر درمورد تأثير اين واحدها در توزيع و توسعه ميادين هيدروکربوري و تلههاي هيدروکربوري در مقياس منطقهاي مشهود ميباشد. تقسيم بندي زاگرس (چين خورده) طبق ايالتهاي چينه شناسي و رخسارهاي عمدتاً بر اساس مطالعات جيمز و وايند (James and Wynd, 1965) بنا شده است که نياز اساسي به بازنگري مجدد و به روز شدن (توسط کميته چينه شناسي ايران) دارد. ضمناً اين تقسيمبندي بيشتر در مورد تواليهاي مزوزوئيک و سنوزوئيک بوده است. طي شروع بسته شدن نئوتتيس (کرتاسه پسين تا پالئوژن) پيچيدگي روابط سازندها همزمان با دگرديسي زاگرس افزايش مييابد. تغييرات جانبي سازندهاي رسوبي در برخي قسمتهاي زاگرس بسيار مبهم و نامشخص ميباشد. برش الگوي برخي از سازندها و واحدهاي ليتواستراتيگرافي بايستي مورد ارزيابي دقيق گرفته و در برشهاي رخنموني قابل دسترس مجدداً تعريف گردد. همچنين بعضي از سازندها بخوبي تعريف نشدهاند. تهيه نقشههاي پراکندگي (رخسارهاي و همضخامت) سازندهاي زاگرس در مقياس ناحيهاي (جديد و به روز شده) يکي ديگر از اقدامات ضروري ميباشد که بايستي به آن پرداخته شود (نظير Koop & Stoneley, (1982; Murris, 1980; Ziegler, 2001. اين مهم بويژه در مورد تواليهاي قديميتر اهميت دو چندان دارد. اين امر با برداشتهاي لرزهاي ناحيهاي امکان پذير خواهد بود. منبع:وبسايت عسلويه
- 4 پاسخ
-
- 1
-
- اکتشاف و توليد مخازن هيدروکربوري
- براي
-
(و 3 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :