رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'داستان کوتاه خشم و شهوت'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. An@hita

    خشم و شهوت

    نوشته ‏اند: روزى اسكندر مقدونى، نزد ديوجانس آمد تا با او گفت و گو كند. ديوجانس كه مردى خلوت گزيده و عارف مسلك بود، اسكندر را آن چنان كه او توقع داشت، احترام نكرد و وقعى ننهاد . اسكندر از اين برخورد و مواجهه ديوجانس، برآشفت و گفت: - اين چه رفتارى است كه تو با ما دارى؟ آيا گمان كرده‏ اى كه از ما بى‏ نيازى؟ - آرى، بى‏ نيازم . - تو را بى‏ نياز نمى‏ بينم . بر خاك نشسته‏ اى و سقف خانه‏ ات، آسمان است . از من چيزى بخواه تا تو را بدهم . - اى شاه! من دو بنده حلقه به گوش دارم كه آن دو، تو را اميرند . تو بنده بندگان منى . - آن بندگان تو كه بر من اميرند، چه كسانى‏ اند؟ - خشم و شهوت . من آن دو را رام خود كرده ‏ام؛ حال آن كه آن دو بر تو اميرند و تو را به هر سو كه بخواهند مى‏ كشند. برو آن جا كه تو را فرمان مى‏ برند؛ نه اين جا كه فرمانبرى زبون و خوارى . ********************************************* وقت خشم و وقت شهوت مرد كو؟ - - - طالب مردى چنينم كو به كو
×
×
  • اضافه کردن...