دختر دست بلند ميكند و ميگويد: پارك دانشجو؛ ماشين نگه ميدارد و دختر سوار ميشود. با رد و بدل شدن چند جمله بين راننده و مسافر معلوم ميشود دخترخانم دانشجو است، آن هم از نوع دانشگاه آزادياش و اصلا قصد رفتن به پارك دانشجو را نداشته، و اينكه آقاي راننده كاملا راننده است، آن هم از نوع پرتش!
در ادامه چيزهاي ديگر هم روشن ميشود مثل اينكه چون مخارج دانشگاه آزاد زياد است، خانم دانشجو منبع درآمد نه چندان شرافتمندانهاي براي خودش دست و پا كرده و طوري از اين منبع درآمد حرف ميزند كه انگار حداقل ميان درصدي از دانشجوهاي اين دانشگاه عادي و بديهي است. دختر دانشجو ميگويد: «شهريه گرونه، يا بايد روي پول خوابيده باشي يا چاره ديگهاي نيست.»
سيد مهدي شجاعي اين چند جمله را البته با كمي طول و تفصيل بهعنوان يك داستان كوتاه در مجله نيستان چاپ كرد. نيستان ماهنامه اي فرهنگي، هنري، اجتماعي بود كه از 1374 تا 1377 به سردبيري شجاعي در كشور منتشر ميشد. « تلاش نيستان اين بود كه در خط مستقيم حركت كند، به كسي باج ندهد ، زير بار حرف زور نرود ، معامله نكند ، زبان به تملق و چاپلوسي كسي نگشايد و حقايق و واقعيات را اگر چه تلخ و تند به مثابه دارويي براي بهبود وضع فرهنگي جامعه طرح كند.»
و از قضا در فضايي كه داعيه ورود به آن را داشت خوب هم گرفته بود و جماعتي به طور خيلي رسمي خوانندهاش بودند ؛ آن هم پروپاقرص .
هیچی دیگه گفتم یه ذکر خیری از کسی بکنیم که دید خیلی خوبی نسبت به قضایای فرهنگی ومشکلات رایج فرهنگمون داشت