رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'داستان اتشی که درنیستان افتاد...'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. spow

    داستان اتشی که درنیستان افتاد...

    دختر دست بلند مي‎كند و مي‎گويد: پارك دانشجو؛ ماشين نگه مي‎دارد و دختر سوار مي‎شود. با رد و بدل شدن چند جمله بين راننده و مسافر معلوم مي‎شود دخترخانم دانشجو است، آن هم از نوع دانشگاه آزادي‎اش و اصلا قصد رفتن به پارك دانشجو را نداشته، و اين‎كه آقاي راننده كاملا راننده است، آن هم از نوع پرتش! در ادامه چيز‎هاي ديگر هم روشن مي‎شود مثل اين‎كه چون مخارج دانشگاه آزاد زياد است، خانم دانشجو منبع در‎آمد نه چندان شرافتمندانه‎اي براي خودش دست و پا كرده و طوري از اين منبع درآمد حرف مي‎زند كه انگار حداقل ميان درصدي از دانشجو‎هاي اين دانشگاه عادي و بديهي است. دختر دانشجو مي‎گويد: «شهريه گرونه، يا بايد روي پول خوابيده باشي يا چاره ديگه‎اي نيست.» سيد مهدي شجاعي اين چند جمله را البته با كمي طول و تفصيل به‎عنوان يك داستان كوتاه در مجله نيستان چاپ كرد. نيستان ماهنامه اي فرهنگي، هنري، اجتماعي بود كه از 1374 تا 1377 به سردبيري شجاعي در كشور منتشر مي‎شد. « تلاش نيستان اين بود كه در خط مستقيم حركت كند، به كسي باج ندهد ، زير بار حرف زور نرود ، معامله نكند ، زبان به تملق و چاپلوسي كسي نگشايد و حقايق و واقعيات را اگر چه تلخ و تند به مثابه دارويي براي بهبود وضع فرهنگي جامعه طرح كند.» و از قضا در فضايي كه داعيه ورود به آن را داشت خوب هم گرفته بود و جماعتي به طور خيلي رسمي خواننده‎اش بودند ؛ آن هم پروپاقرص . هیچی دیگه گفتم یه ذکر خیری از کسی بکنیم که دید خیلی خوبی نسبت به قضایای فرهنگی ومشکلات رایج فرهنگمون داشت
×
×
  • اضافه کردن...