جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'خودپنداره چگونه ساخته می شود؟'.
1 نتیجه پیدا شد
-
خودپنداره چگونه ساخته می شود؟ گرچه هریک از ما دارای یک خودپنداره می باشیم، محتوای این طرحواره می تواند به راه های مختلفی سازمان یابد. مثلاً خودپنداره ها می توانند نسبتاً مرکزی یا نسبتاً پیرامونی باشند. خودپنداره های مرکزی افراطی تر از خودپنداره های پیرامونی هستند (مثبت یا منفی). شما ممکن است خودتان را بیش از حد باهوش یا بیش از حد جذاب (مرکزی) در نظر بگیرید اما فقط خود را نسبتاً خوب در درس ریاضی یا نسبتاً قدرتمند (پیرامونی) در نظر بگیرید. پژوهش ها نشان دادند که خلق می تواند بر پیرامونی ها اثر بگذارد زیرا مرکزی ها با جزئیات بیشتر، تثبیت شده تر و با اطمینان ترند. § خودپنداره اجتماعی: علاوه بر هویت منحصر به فردی که گاهاً برچسب خودپنداره شخصی می خورد، جنبه های اجتماعی خود که ما با دیگران سهیم می شویم نیز وجود دارد. بخشی از اینکه ما چه کسی هستیم و چگونه در مورد خودمان فکر می کنیم توسط یک هویت جمعی که خود اجتماعی است (در مقابل خود شخصی) تعیین می شود. خود اجتماعی از دو بخش تشکیل شده است: 1- بخش اول که از روابط بین فردی ناشی می شود، 2- بخش دوم که از تعلق به گروهبندی های بزرگتر و کمتر شخصی از قبیل نژاد، قومیت یا فرهنگ ناشی می شود. این روابط و گروهبندی ها قسمتی از خود می شوند. بائومیستر و لیری (1995) بیان کردند که خود اجتماعی بر پایه نیاز اساسی به پیوندجویی است که از ویژگی های ژنتیکی انسان ها به شمار می رود. هنگامی که روابط و تعاملات با توجه به خود در نظر گرفته می شوند، لازم است که زمینه و بافت هم به حساب بیایند. مندوزا دنتون و همکارانش(2001) در پژوهش خود در اختیار شرکت کنندگان در تحقیق یکی از دو نوع جمله های زیر را به منظور تکمیل قرار دادند. جمله "من یک ..... هستم." باعث خود توصیفی های صفت گونه و کلی شد مانند من یک فرد بلند پرواز هستم. در صورتی که جمله "من یک ..... هستم، وقتی ....." . باعث پاسخ های کمتر افراطی و کمتر قالب فکری گونه بودند. هنگامی که ما نقش روابط فردی را در خودپنداره در نظر می گیریم لزوماً چنین بافت موقعیتی را در رابطه ای که شامل فرد دیگر است در نظر می گیریم. شاولسون و برن (1996)، تعاملات اجتماعی افراد جوان را به آن هایی که شامل مدرسه و آن هایی که شامل خانواده می شوند دسته بندی کردند که خود این دسته بندی ها می توانند به دسته های کوچکتر شامل معلمان، همکلاسی ها، خواهران و برادران و والدین و مانند آن ها تقسیم شوند. به علت این که خودپنداره در زمینه فرهنگی رشد پیدا می کند، هر فرد باید انتظار تفاوت های فرهنگی را در این زمینه داشته باشد. به عنوان نمونه می توان به خودپنداره های کمتر مثبت جوانان فلسطینی در کمپ های جنگ زدگان در اردن، و یا فقدان استقلال و احساس مسئولیت در میان کودکان بزرگ شده در شرایط استبدادی مدارس و خانواده های سنتی عرب اشاره داشت. همچنین شواهد در میان دانش آموزان چینی مدارس چینی در هنگ کنگ، نشان دادند که داشتن محیط خانوادگی موفق و مستحکم باعث ایجاد خودپنداره مثبت تر و افسردگی کمتر می شود. اکثر تحقیقات در زمینه تفاوت های فرهنگی بر اثرات فردگرایی در مقابل جمع گرایی بر روی خودپنداره متمرکز شده است. هنجاری که ظاهراً منحصر به جوامع غربی است و بر این تأکید دارد که علاقه به خود بخشی از رفتار فرد است و باید باشد. در اکثر نقاط دنیا تأکید بیشتر بر روی رفاه گروهی است. به عنوان یک مثال کیتایاما و همکارانش (1997) به این نتیجه رسیدند که افرادی که در فرهنگ های فردگرای غربی رشد می کنند، می آموزند که هر روز زندگی دربردارنده فرصت هایی برای خودافزایی است در نتیجه خودپنداره فردی از خودپنداره جمعی مهمتر است. اما در فرهنگ های جمع گرای شرقی هر روز زندگی فرصت هایی برای خودانتقادگری و بهبود خود که فرد را به یک عضو بهتر خانواده و گروه های دیگر تبدیل می کند، فراهم می آورد. به عنوان مثال دانشجویان ژاپنی نسبت به همتایان اروپایی یا آسیایی کانادایی خود بیشتر خود منتقد هستند و از کشف عیب های خود ناراحت نمی شوند. به طور کلی محققان دریافته اند که خودپنداره به عنوان تابعی از فرهنگ، موقعیت، و تعامل دو نفر تغییر می کنند. § یک خودپنداره یا چند تا؟ افراد در طول زمان خودپنداره خود را تغییر می دهند همانطور که شما می توانید خودتان را با گذشته مقایسه کنید و شاهد تغییرات به وجود آمده در طی این دوران باشید. همچنین اینکه شما درباره آینده خود و چیزی که قرار است در آینده به آن تبدیل شوید فکر می کنید نشان از این دارد که خودپنداره در طی زمان تغییر خواهد کرد. در واقع خودپنداره در هر زمان یک خودپنداره لحظه ای و در حال کار است که می تواند در پاسخ به تجربیات تازه، بازخورد تازه و اطلاعات مربوط به خود تازه تغییر کند. ما می توانیم نه تنها در مورد خودپنداره کنونی مان بلکه در مورد سایر خودپنداره هایی که ممکن است در آینده به آن ها دست یابیم خیالبافی کنیم. تصویر خود آینده بر روی انگیزه اثر می گذارد. پلیوی و هرمن (2000) بیان می کنند که تغییر خود سبب احساس کنترل و خوش بینی می شود که البته این احساس اطمینان و اعتماد خوب است اما به شرطی که از توانایی فرد بیشتر نشود، زیرا اطمینان بیش از حد در توانایی فرد برای تغییر منجر به امید واهی و اشتباه، انتظارات غیر واقعی از موفقیت و در نهایت ادراک ناخوشایند از شکست می شود. افراد در بحث تعداد خودهای ممکنی که می توانند تصور کنند، متفاوتند. هرچه تعداد این خودها کمتر باشد افراد آسیب پذیرترند. عموماً آن هایی که می توانند خودهای متفاوت بیشتری را تصور کنند، بهتر می توانند با شکست ها کنار بیایند و خودشان را سازگار کنند، نسبت به آن ها که خودهای کمتری را تصور می کنند. به نظر می رسد تلاش برای متقاعد کردن افراد برای داشتن چندین خود احتمالی (به این شرط که واقع گرا باشند) کاری مفید باشد. § فاکتورهای بیرونی مؤثر بر خودپنداره: با اینکه اغلب خود افراد تلاش برای تغییر خودپنداره خود می کنند، اما بیشتر تغییرات در اثر عواملی به جز تمایل برای خودافزایی رخ می دهند. مثلاً چون در سنین مختلف از افراد تقاضاهای مختلفی می شود، با تغییر سن، می توان تغییر خودپنداره را انتظار داشت. همچنین تغییر خودپنداره می تواند در پاسخ به بازخوردی که با طرحواره کنونی فرد مغایر است، با نقل مکان به جامعه ای دیگر، کسب شغل جدید، از دست دادن شغل کنونی و... ایجاد شود. علاوه بر آن رویدادهای نه چندان مهم زندگی مثل تعاملات بین فردی هم می توانند باعث تغییراتی در خودپنداره فرد شوند. حتی هم اتاقی ها نیز در طی زمان با رابطه با یکدیگر تغییر می کنند. یافته ها نشان دهنده این هستند که تعاملات یک فرآیند دو جانبه و متقابل اند که در آن ها خودادراکی های فرد بر ادراک های فرد دیگر اثر می گذارند و همچنین آن ادراک ها نیز به نوبه خود بر خود ادراکی های فرد تأثیر می گذارند. سوآن و مک نالتی (1994) بیان کردند که خود به عنوان یک معمار عمل می کند که باعث شکل دادن واکنش دیگران می شود و همچنین از واکنش دیگران نیز تأثیر می پذیرد. با توجه به اینکه تأثیرات متقابل بین دو هم اتاقی رخ می دهد این منطقی است که این فرآیند در روابط نزدیک تری مثل دوستی یا ازدواج قوی تر باشد. عزت نفس: نگرش هایی درباره خود شاید مهمترین نگرشی که یک فرد دارد، نگرش درباره خود است. این ارزیابی از خود به عنوان عزت نفس شناخته می شود.سدیکایدز (1993) سه انگیزه ممکن را برای خودارزیابی بیان می کند: 1- خودسنجی(self-assessment): برای کسب اطلاعات صحیح در مورد خود. 2- خودافزایی(self-enhancement): برای به دست آوردن اطلاعات مثبت در مورد خود. 3- خودتأییدی(self-vertification): برای تأیید چیزی که افراد در مورد خود می دانند. اینکه کدام یک از این انگیزه ها بیشتر احتمال دارد که فعال شود بستگی به فرهنگ، شخصیت و همچنین موقعیت فرد دارد. مثلاً در جوامع غربی که دارای فرهنگ فردگرا هستند، بیشتر خود افزایی رواج دارد ودر صورتی که در جوامع جمع گرا بیشتر خودسنجی به چشم می خورد. همچنین خودتأییدی بیشتر در افرادی دیده می شود که دید منفی نسبت به خود دارند و نمی خواهند تغییر کنند.
-
- 2
-
- خودپنداره
- خودپنداره چیست
-
(و 1 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :