در جامعه ی ما ویروسی است به نام خودسانسوری. دردی است که همه ما کم و بیش بدان دچار هستیم و در ناخودآگاه خود از آن رنج میبریم.
در بیان اعتقاداتمان ضعیف هستیم.
برای اعتراض و گرفتن حقوق شهروندیمان ترسو هستیم.
دوست داریم همواره وابسته به یک نفر باشیم و همواره سایه او را بالای سر خود داشته باشیم اما در عین حال از برخی دستورات او زجر میکشیم (خانواده های پدرسالار)
قدرت نه گفتن نداریم و بیماری خاصی به نام تعارف بیخودی در جامعه مان وجود دارد.
برای گرفتن مسئولیت هایی که شایستگی شان را داریم خود را پس میکشیم.
و مثال های از این قبیل...
عده ای بر این باورند که این خودسانسوری در طول تاریخ به دلیل استبدادی که بر این جامعه وجود داشته و سیستم حاکم سالاری و پدر سارلانه ای که در جوامع قومی و قبیله ای ما وجود داشته بوجود آمده است و حتی با مدرنیزاسیون ناقصی که در جامعه ما بوجود آمده هنوز سایه آن در پس ذهن هایمان سنگینی می کند.
نظر شما در این باره چیست؟
آیا راهکاری میتوان برای رفع این مشکل پیشنهاد میکنید؟
خود شما آیا انسان خود سانسوری هستین؟