جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'حافظه'.
7 نتیجه پیدا شد
-
کاهش ابتلا به آلزایمر در زنان شاغل
Mohammad-Ali پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در اخبارو مقالات و موضوعات متفرقه
محققان دریافتند زنانی که مشغول به کار هستند در مقایسه با زنان خانهدار بدون فعالیت کمتر به آلزایمر مبتلا میشوند. علت این مورد میزان افت حافظه در میان زنانی است که هیچ فعالیتی ندارند، فواید شاغل بودن، تحرک ذهنی، مزایای مالی و ارتباطات اجتماعی است که هر کدام میتوانند بر روند ابتلا به آلزایمر تاثیر داشته باشد./ ایسنا-
- آلزایمر
- زنان خانهدار
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
تشخیص ابتلا به آلزایمر با ردیابی جهت نگاه افراد
Mohammad-Ali پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در بهداشت، سلامتی و تغذیه
تحقیقات جدید نشان می دهد که آزمایشات ردیابی چشم می تواند به طور دقیق افرادی را که نوعی اختلال خفیف شناختی دارند و آنها را مستعد ابتلا به آلزایمر می کند ، تشخیص دهد. جهت نگاه یک فرد می تواند نشانه ای از نقص شناختی باشد. بیماری آلزایمر غالباً از نقص خفیف شناختی (MCI) ناشی می شود - کاهش اندک حافظه و استدلال - که به اندازه کافی جدی برای دخالت در فعالیت های روزمره نیست ، اما برای کسی که این بیماری را ایجاد می کند ، قابل توجه است. در حقیقت ، طبق برخی مطالعات ، 46٪ از افراد مبتلا به تشخیص MCI در طی 3 سال به زوال عقل می روند. با مقایسه ، تنها 3٪ از بزرگسالان در همان سن ، آلزایمر را در مدت زمان مشابهی تجربه می کنند. -
کتاب راه های تقویت ذهن و حافظه بیان کننده ی روشهای موثر جهت افزایش ضریب تمرکز و نیز تقویت ذهن می باشد. این کتاب دربرگیرنده ی راه کارهای عملی جهت بهبود قدرت حافظه ی افزادی است که از این نظر با مشکلاتی عمده ای مواجه می باشند. نویسنده در این کتاب با بیان روشها و مواردی همچون روشهای تغذیه ای موثر,اثر گذاری ترکیبات شیمیایی بر روی مغز و حافظه ی افراد و نیز راه کارهایی که می توان با رعایت آنها روند تقویت حافظه را بهبود بخشیدد بیان نموده است. مطالعه ی این کتاب و به کارگیری دستورات آن می تواند کمک زیادی به تمامی افراد و خصوصا دانشجویانی که از این مشکل رنج می برند نماید. دانلود پسورد: [Hidden Content]
- 2 پاسخ
-
- 1
-
- کتاب تقویت حافظه
- اثر گذاری ترکیبات شیمیایی بر روی مغز
-
(و 18 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
- کتاب تقویت حافظه
- اثر گذاری ترکیبات شیمیایی بر روی مغز
- بهبود حافظه
- تقویت ذهن
- حافظه
- حافظه ی افراد
- دانلود كتاب تقويت حافظه
- دانلود کتاب تقویت ذهن
- دانلود کتاب راهکارهای ذهن
- دانلود راه کارهای تقویت ذهن
- دانلود رایگان کتاب 57 درس برای تقویت حافظه
- دانلود رایگان کتاب تقویت حافظه
- دانلودکتاب حافظه
- دانلودکتابی برای قوی شدن حافظه
- روند تقویت حافظه دانلود کتاب تقویت حافظه
- روشهای افزایش حافظه
- روشهای بهبود حافظه
- روشهای تغذیه ای موثر
- راههای تقویت ذهن
- راههای تقویت ذهن و حافظه
-
ضعف حافظه 5 علت شایع بیشتر ندارد
Ssara پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در اخبارو مقالات و موضوعات متفرقه
برترین ها به نقل از سلامت : کاهش توانایی فرد در فراگیری موضوعات جدید با کاهش توانایی در به یادآوردن دانسته های قدیم را «اختلال حافظه» می نامیم. در افراد سالمند مبتلا به بیماری های تحلیل برنده مغز و اعصاب مثل «آلزایمر»، اختلالات حافظه وجود دارد. در سالمندان مبتلا به افسردگی نیز اختلالات حافظه و شناخت دیده می شود، اما آیا در افراد سالمند طبیعی هم که به هیچ بیماری شناخته شده ای مبتلا نیستند ممکن است درجاتی از ضعف حافظه وجود داشته باشد؟ با اینکه گاهی سالمند، منکر وجود ضعف حافظه در خودش می شود، اطرافیان وی از اختلال حافظه او شکایت دارند. گاهی هم اختلال در سایر موارد شناختی به اشتباه به حساب ضعف حافظه گذاشته می شود. نقص در توجه که در بیماران افسرده وجود دارد، ممکن است خود را به شکل ضعف حافظه نشان دهد یا ناتوانی گفتاری در سالمندی که قادر به پیداکردن کلمه مناسب برای بیان منظور خود نیست، به حساب ضعف حافظه گذاشته می شود، اما آیا اختلال حافظه، قابل درمان است؟ اگرچه عملکرد طبیعی روانی در دوران سالمندی قدری کاهش می یابد و به دنبال آن تغییراتی در حافظه بروز می کند اما شدت این اختلال هرگز در حدی نیست که در فعالیت روزمره اختلال ایجاد کند، بنابراین اگر اختلال حافظه در فرد سالمند به میزانی باشد که باعث بی کفایتی او در گرداندن امور زندگی روزمره اش شود، باید به فکر بیماری هایی باشیم که اختلال حافظه و شناخت ایجاد می کنند. 1 - داروها گروهی از داروها باعث تغییر در توانمندی شناختی فرد و حافظه او می شوند یا می توانند اختلال شناختی جزیی موجود را تشدید کنند. فهرست بلندی از داروها وجود دارد که در فرد سالمند باعث افزایش گیجی و کاهش سطح هوشیاری می شوند. برخی از داروهای آرام بخش، داروهای فشار خون، داروهای ضداسید معده مانند سایمتیدین و رانیتیدین، داروهای ضدالتهاب، کورتیکواستروییدها داروهای ضدپارکینسون و بسیاری دیگر از این گروه داروها هستند. سالمندان به عوارض سمی بودن داروها بیشتر از جوانان و بزرگسالان حساس هستند زیرا به علت بروز تغییراتی در سطح چربی هیا بدن و سوخت و ساز داروها، مقدار این داروها در خون و سیستم اعصاب مرکزی آنان بالاتر است و حتی با مصرف مقادر غیررسمی دارو نیز گاهی علایمی بروز می دهند. 2 – دلیریوم دلیریوم یعنی اختلال سطح هوشیاری به طور ناگهانی. این نقص موقت و برگشت پذیر در عملکرد مغز که خود را به شکل عملکردهای شناختی نشان می دهد به علل متفاوتی ایجاد می شود.و علل ساختمانی مغز، موارد مربوط به سوخت و ساز بدن، ایجاد سمیت و علل روانی از دلایل بروز دلیریوم هستند.و این اختلال سطح هوشیاری مختص سالمندان نیست و در هر سنی امکان بروز آن وجود دارد. سالمندان مبتلا به زوال عقل زمانی که دچار عفونت، ضعف خون رسانی، کمبود اکسیژن، کم آبی و... می شوند، مستعد دچار شدن به دلیریوم هستند. بیهوشی عمومی و حجراحی نیز از دیگر دلایل واردشدن به حالت دلیریوم است. اختلال شناخت، ناتوانی در تمرکز فکر و کاهش دامنه توجه از علایم مشخص دلیریوم به شمار می رود. -
شهر هر روز بزرگتر مي شود. خانه هاي سيماني همسايه كوچه باغ هاي بي درختند. كوچه هاي كه زماني شناسه هاي هويت شهر و بود ديگر چشم اندازي به روزهاي دور و خاطره هاي نزديك ندارد. تهران بي خاطره ، بي هويت مي شود و اين بي هويتي از كوچه باغ هاي شميران تا كوچه هاي آشتي كنان "طهران " چون خط ممتدي كشيده مي شود. هنگامي كه از شهرهاي با هويت صحبت مي كنيم ناخوداگاه به ياد شهرهاي گذشته مي افتيم. آيا شهرهاي امروزي ما نمي توانند شهرهاي با هويتي باشند؟ اصولا هويت شهري چيست؟ شهر با هويت چه ويژگي هايي دارد؟ وچگونه مي توان به شهري هويت بخشيد؟ اين پرسش ها را با محسن حبيبي، دكتر در شهرسازي و رئيس دانشكده هنر دانشگاه تهران در ميان گذاشتيم كه در ادامه مي آيد. چه عواملي به هويت شهر معنا ميبخشند؟ - هنگامي كه از هويت شهر سخن مي گوييم از چيزي صحبت ميكنيم كه در ظاهر و شكل شهر نيست بلكه در شاكله شهر است. هويت شهر، با شكل شهر تفاوتهاي اساسي دارد. شهرهاي زيبايي داريم كه ممكن است هيچ عامل هويتي در آن ديده نشود يا سيماي شهري آن بسيار زشت و آشفته باشد ولي همبستگيهاي اجتماعي، ياوريها و كمكها، شاكلهاي زيبا از درون آن شهر ميسازد. وقتي از هويت شهر صحبت ميكنيم به چيزي رجوع ميكنيم كه در پس ظاهر و در بطن شهر نهفته است و ممكن است هيچ ربطي به شكل و ظاهر شهر نداشته باشد. در واقع زيبايي و زشتي شهر دليل با هويت بودن شهر نيست.مهم اين است كه داخل شهر چه ميگذرد. چه هنجارها و رفتارهايي در شهر به وقوع ميپيوندد كه به شهر هويت ميدهد. وقتي از زندگي محله نام ميبريم، به ياد محلههاي قديمي ميافتيم. ممكن است اگر همان محلههاي قديمي را به شكل قديمي بازسازي كنيم، باز هم نتوانيم هويت و شاكلهاي را كه در گذشته داشته است، ايجاد كنيم. * عوامل تشكيلدهنده هويت شهر چيست و اين عوامل چه تاثيري بر يكديگر دارند؟ - ارتباط بين عوامل هويت دهنده شهر ميتواند ارتباطي دو سويه باشد. شهر بدون عامل انساني مفهوم ندارد. اگر در شهري، شهروند وجود نداشته باشد، آنجا شهر نيست. بنابراين وقتي از شهر صحبت ميكنيم صحبت از تعاملات انساني است. تعاملات انسان با انسان، انسان با محيط و انسان با شهر. به همين دليل، عوامل تشكيلدهنده هويت شهر، هويت انسان را شكل ميدهد. يكي از عناصري كه انسان با آن تعريف ميشود، حافظه است. شهر نيز داراي حافظه است. اگر شهري فاقد حافظه تاريخي باشد نميتوان گفت كه آن شهر باهويت است. به همين ترتيب اگر انسان چيزي را به ياد نياورد، ميگوييم دچار فراموشي و آشفتگي شده است. حافظه تاريخي شهر يعني اينكه شهر، داراي خاطره است و تعريف ميكند كه در اين مكان چه اتفاقي افتاده است. علاوه بر حافظه، شهر بايد خاطره داشته باشد. شهر بيخاطره، يعني شهر بيهويت. مگر ميشود در شهر حادثه يا خاطره بد و خوبي صورت نگرفته باشد؟ پس همانطور كه انسان با خاطره تعريف ميشود، شهر نيز با خاطرههايش تعريف ميشود. هر چه اين خاطرهها بيشتر باشد، هويت انسان يا شهر كاملتر است. افراد قديمي خاطرههاي طولاني تعريف ميكردند ولي امروزيها بيشتر از چند خاطره، نميتوانند بگويند. به همين خاطر انسان امروزي سرگشته است. وقتي با او صحبت ميكنيم، ميگويد: «پنجاه سال زندگي چه زود گذشت.» ولي پنجاه سال عمر فرد نسبتا قديمي، پر از خاطره بود. خاطره يعني اينكه فرد يا شهر «در حال» زندگي ميكنند. «حال» برايشان وجود دارد. شهر نيز بايد در زمان «حال» زندگي كند. اگر اين طور نباشد، داراي هويت نيست. يا بايد غم گذشته را بخورد يا تشويش آينده را داشته باشد. هويت انسان به جز شكل فيزيكي، با هنجارها و رفتارهايش شكل ميگيرد. فرد را نه تنها از روي شناسنامه بلكه از روي رفتارها و هنجارهايش شناسايي ميكنيم. شهر نيز داراي رفتار و هنجار است. * رفتار و خرد شهر را چگونه ميتوان تعريف كرد؟ - اگر شهري داشته باشيم كه فاقد ايمني باشد، آن شهر داراي رفتار نابهنجار نيز خواهد بود. ما از اينكه در آن شهر راه برويم نگران هستيم. امنيت خاطر نداريم. شهر بايد سرزنده و با نشاط باشد. مكانهاي شهر بايد اين نشاط را در افراد ايجاد كنند. اينها رفتار و هنجار شهر است. شهر بايد گيرايي داشته باشد و اين گيرايي از طريق مكانها و فضاها بايد به وجود بيايد. اگر گيرايي نداشته باشد، كسي به آن جذب نميشود. شهر بايد احساس داشته باشد. آيا شما تا به حال به اين فكر كرديد كه شهر داراي مزه است؟ شهر را ميشود مزه مزه كرد. همانطور كه ميشود يك شهر را چشيد يا بو كرد، برخي مكانهاي شهري بو ميدهند. شهر گرمي و سردي ميدهد. شهر با هويت به انسان هويت ميدهد و انسان به شهر * تاثير كدام يك بيشتر است؟ - بستگي به اين دارد كه ما از كدام جامعه و كدام شهر صحبت ميكنيم. ممكن است شهري با هويت تاريخي را نسلي به ارث ببرد كه هيچ خاطرهاي از آن شهر ندارد. چنين چيزي هويت شهر را خدشهدار ميكند. به طور مثال، ميدان نقش جهان اصفهان هنوز به شهر اصفهان و شهروند اصفهاني هويت ميدهد و خودش هم هويت ميگيرد. اگر روزگاري در اين ميدان، بازار مكاره بر پا ميشد، يا مراسم سان و رژه در آن برگزار ميشد، امروز بيشتر افراد در آن قدم ميزنند و گفتوگو ميكنند. ميزان اين تاثيرات بستگي به اين دارد كه شهر، فضايي داشته باشد كه بتواند هويت خود را به شهروند تحميل كند و برعكس. ممكن است شهر جديدي باشد كه شهروندان به آن شهر، هويت دهند. اين تاثيرات بستگي به اين دارد كه حافظه و خاطره شهر چقدر قوي باشد. * آيا هويتي كه ساكنان جديد به شهر ميدهند قابل پيشبيني است؟ به خصوص كه اين افراد بدون انتخاب روانه شهر ميشوند. اين هويت، مثبت است يا منفي و آيا بايد براي مثبت بودن هويت شهر جديد منتظر يك معجزه يا اتفاق باشيم؟ - ما ميتوانيم از شهر جديد برازيليا نام ببريم. در يادداشتهاي 25 سال پيش اين شهر ميخوانيم، همه به آن شهر اعتراض دارند كه موفق نبوده است. اما الان برازيليا كه 50 سال از عمر آن گذشته و 2 نسل جمعيتي، 25 ساله و 5 نسل جمعيتي؛ 10 ساله، در آن سرمايهگذاري اجتماعي و فرهنگي كردند خيلي فرق كرده است. آخرين مقالهاي كه من از برازيليا خواندم اين بود كه شهر آرام آرام در حال پيدا كردن هويت شهري است و اين اصلا معجزه نيست، بلكه سرمايهگذاري اجتماعي صورت گرفته است و ... * برازيليا در پانزده تا بيست سال اول، شهري ملالآور شده بود. - درست است. شهر جديد ميتواند اين طور باشد. اين مهم نيست. مهم اين است كه چه مكانهايي را در شهر تدارك ببينيم كه در اين مكانها، اتفاقات و حوادث اجتماعي رخ دهد. كاري كه در شهر جديد انجام ميدهيم، فقط ساخت خانه، مدرسه يا پارك است. ولي فراموش ميكنيم كه اينها مشكل ظاهر شهر است. فراموش ميكنيم مكاني كه شاكله شهر در آن بروز پيدا ميكند، بسازيم. درست مثل انسانها. معلوم نيست من انساني شجاع هستم يا ترسو. فقط وقوع يك حادثه ميتواند اين را نشان دهد كه من چه عكسالعملي نشان ميدهم. در صورت وقوع حادثهاي كسي كه هميشه از شجاعت خود حرف ميزند، ممكن است فرد بزدلي بيرون بيايد، چون وقوع حادثه، فرصت فكر كردن را از فرد ميگيرد و اينجا شاكله بروز پيدا ميكند. بنابراين بايد جايي براي وقوع حادثهها در شهر، بسازيم. در شهرهاي جديد، شهر مجرد است. عدهاي وارد آنجا ميشوند و احتياجي به گلچين كردن آنها نيست. خودشان، به هر دليلي، انتخاب كردهاند كه وارد شهر جديد شوند. شهرهاي جديد، مكاني براي وقوع حادثههاي روزانه ميخواهند. جايي براي مارگيري، زنجير پاره كردن. جايي كه جمع شوند، آواز بخوانند، عزاداري كنند يا هر چيزي كه نمايش اجتماعي باشد. ساكنان، اين مكانها را كجا پيدا كنند؟ وقتي در بهارستان پيدا نميكند، به اصفهان ميرود. وقتي در واوان پيدا نميكند در اسلامشهر به دنبال آن ميگردد. انسان، علاقهمند به شركت در نمايشهاي شهري است؛ نمايشهايي كه در يك لحظه هم بازيگر باشد، هم تماشاچي. اگر اين را در شهر جديد به وجود بياوريم، ممكن است آن شهر در پنج سال اول نيز خاطرهانگيز باشد. هر چه حادثه و واقعه در شهر قويتر باشد، شهر جذابتر ميشود. افراد بيشتري را جذب ميكنيم. به جاي اينكه فكر كنيم علي آقا بقال كجا مينشيند، سوپرماركت طراحي ميكنيم. جايي كه من و شما هيچ رابطهاي يا حرفي با فروشنده نداريم و در حالي كه با علي آقا بقال صحبت داريم، او راجع به ديگران ميگويد: پسره شيطاني كرد، فلاني ماشين خريده. چيزهايي كه ما از آن به عنوان فضوليهاي اجتماعي نام ميبريم. اين نظارت اجتماعي است كه در شهر وجود دارد. اين نظارت اجتماعي كجاست. جايي كه بتوان پاتوق درست كرد؟ به محض درست كردن اين پاتوق، رفتارهاي اجتماعي كنترل ميشود و خاطره ايجاد ميشود. * آقاي دكتر، شما ميگوييد بايد در شهر جديد براي ايجاد حافظه و خاطره، مكانهاي خاصي ساخته شود. اين فضاها و فعاليت ها بايد سنتي باشند. آيا فعاليت هاي سنتي ميتواند به شهر هويت بدهد؟ - منظور از سنتي چيست؟ * به عنوان مثال، قهوهخانه پاتوق خوبي براي انجام برخي از امور است. محال است چنين قهوهخانههايي در شهرهاي جديد بسازند. - در شهرهاي جديد به جاي قهوهخانه، كافيشاپ درست ميكنند. * بين قهوهخانه و كافيشاپ تفاوت زيادي هست. - طبيعي است كه در كافيشاپ تجدد و به روز بودن را ببينيد. * منظور امروزي بودن نيست. در قهوهخانه، نظارت اجتماعي كه به آن اشاره كرديد، شكل ميگيرد؛ ولي در كافيشاپ نظارت اجتماعي وجود ندارد. كافيشاپ محلي است كه افراد مختلف در آن رفت و آمد ميكنند ولي در قهوهخانه، افراد خاص با فرهنگ خاص هستند كه بر آن محله نظارت دارند. - اين گونه نيست. شما الان كافيشاپ را در مقياس شهر مطرح ميكنيد، در حالي كه بايد در مقياس محله مطرح شود. اگر به طور مداوم در كافيشاپ رفت و آمد كنيد، يك عده افراد خاص، هميشه در آنجا حاضرند كه آنجا برايشان حكم پاتوق را دارد. من و شما رهگذريم و اين پاتوقها آرامآرام ساخته ميشود. كافي است مكاني شهره شود؛ آنگاه خود به خود تبديل به محلي براي نظارت اجتماعي ميشود. مهم اين است كه ما چگونه اين مكانها را سازمان بدهيم. ما درباره مكان ساخته شده صحبت ميكنيم. در حالي كه بايد از مكان ساخته نشده و شهر بدون ساكن صحبت كرد. بايد دنبال جايي باشيم كه روح شهر يا شاكله شهر، ظاهر ميشود. البته ممكن است بگويند: فلان مجموعه آپارتماني، «خيلي باحاله» چرا ميگويند باحاله؟ اين در واقع يعني كه در زمان حال اتفاقاتي در آن ميافتد. بنابراين فضاي سنتي، كه فضايي نوستالژيك و پر از خاطره است. به اين معنا نيست كه اگر آنها را بازتوليد كنيد، همان خاطرهها زنده شود، اگر توانستيم مكاني بسازيم كه اين «حال» در آن اتفاق بيفتد، يا «حال» داشته باشد، آن شهر هويت دارد و زنده است. مهم اين است كه چگونه شهر را سامان دهيم كه روح در آن جريان داشته باشد. از جسد بودن خارج شود. زنده شود، كه البته كاري سخت است ولي بايد اين امكان را به آن داد كه روح در آن حلول كند. * نقش فرهنگ، در هويتبخشي به شهر چيست؟ جايي كه فرهنگ مطرح ميشود، هنر نيز در پي آن ميآيد. هنر چه نقشي در هويت يك شهر دارد؟ - فرهنگ، داراي دو معنااست. آنكه به ما ارث رسيده است - كه هيچ صفتي بر آن نميگذارم و نميگويم فرهنگ سنتي، چرا كه ممكن است، بوي كهنگي و غربت بدهد. فرهنگي كه به ما ارث رسيده، هم اجتماعي است و هم خانوادگي. فرهنگ ديگري هم هست كه ما آن را ميسازيم و اگر روزآمد نباشد و نتواند به خواستهاي روز ما جواب دهد، فرهنگ نيست. اگر پسوند شهري به آن داده شود، دو فرهنگ را در بر ميگيرد: اول، فرهنگي شهري، كه به ما ارث رسيده و دوم فرهنگ شهري را كه توليد ميكنيم. فرهنگ شهري به ارث رسيده، به عنوان ميراث، در برخورد با ما به ثروت تبديل ميشود و ما از آن استفاده ميكنيم. در شهر جديد ممكن است فرهنگ شهري داشته باشيم و اين فرهنگ شهري در مكان رخ نميدهد و با افراد ميآيد و ممكن است فرهنگي كه با افراد ميآيد، شهري باشد يا روستايي. در صورت روستايي بودن كار دشوارتر ميشود. اين فرهنگ در آمد و شد و تعامل بين گذشته و حال است. به عبارتي گذشته مرتب تبديل به روز ميشود، دگرگوني پيدا ميكند. فرهنگ فرد نيز در حال استحاله و پالايش دايمي است. اين فرهنگ تشكيلدهنده هويت است. از اينرو، شهر بدون فرهنگ، شهر بدون هويت است. هر قدر غناي فرهنگي شهر بالا رود، آن شهر داراي فرهنگي جديتر است. ولي از همان ابتدا هم ميتوان شهري ساخت كه نشان دهد، فرهنگي جدي پشت آن است و اين فرهنگ جدي است كه ميتواند هنجارهاي فردي را كه با فرهنگ شهري آشنا نيست، تعديل و معنادار كند. * نقش هنر در هويتبخشي چيست؟ - هنر، بحث زيباييشناسي است. بحث ذائقه شهري است و آنچه گفتم بايد از شهر چشيد. ممكن است فرهنگي قوي داشته باشيم ولي در سياه و سفيد خلاصه شود. بنابراين شهر ما رنگارنگ نخواهد بود و شهري كه رنگارنگ نباشد، افسرده و دل مرده است. به رغم غناي فرهنگي ما فرهنگ را رها كرديم و فرهنگ روزمرهاي در پيش گرفتيم. زيبايي را از دست داديم و چشممان به زشتي خو گرفته است. مگر اينكه در جايي برويم و زيبايي را ببينيم، بعد با تعجب بگوييم: «اين گونه هم ميتوان بود»، «رنگ هم ميتواند باشد»، «آهنگ خوب هم ميشود داشت»، «ميشود شهر زمزمه خوبي داشته باشد»، همه اينها بستگي به اين دارد كه سليقه عمومي چقدر بالا رفته باشد. سليقه هم با هويت رابطه دارد، هم با فرهنگ. در واقع اگر هويت و فرهنگ قوي نباشد سليقه هم خراب ميشود، آن وقت من معمار، هر چه برايتان بسازم فرقي نميكند. در حالي كه اگر سليقه باشد، هر بنا و شهري ساخته نميشود. معمار يا شهرساز، متكلم وحده نخواهد شد و مجبور ميشود مخاطب داشته باشد و وارد گفتوگو شود. منبع: پايگاه اطلاعرساني شهرسازي و معماري
-
مفاهیم پایه فناوری اطلاعات
Mohammad Aref پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مهندسی فناوری اطلاعات و IT
تو این تاپیک با مفاهیم پایه فناوری اطلاعات آشنا خواهیم شد. منبع این تاپیک سایت استاد آنلاین می باشد. کامپیوتر بشر از دير باز سرگرم اموري نظير شمارش ، اندازه گيري و ضبط كردن اشياء و نيز گزارش دادن اطلاعات در مورد اشياء به همنوعان خود بوده است . واژه ( اشياء ) مي تواند دلالت بر تعداد گوسفندان يك گله ، وزن يك كودك ، ابعاد يك زمين ، مدت زمان طي شده از آخرين خشكسالي يا شدت يك زمين لرزه را داشته باشد . در مقابل كلمه ي Computer در دائره المعارفها نوشته شده است : محاسبه كردن ، تخمين زدن ، حساب كردن و ما Computer را به نام ماشين محاسبه گر مي خوانيم . كامپيوتر آخرين زنجير از حلقه ماشين هاي محاسبه گر و ذخيره كننده اطلاعات مي باشد . البته چيزي كه كامپيوتر را از ديگر ماشينهاي محاسبه گر جدا كرده است ، در واقع سرعت ، دقت و اطمينان بالا در انجام كارهاست . كامپيوترهاي امروزي در مقياس ميليونها عمليات در ثانيه اندازه گيري مي شود . هر چند ممكن است اين عمليات ساده باشد ، اما تركيب آنها به روشهاي مختلف ، منجر به ظهور آرايش عظيمي از عملكردهاي مفيد مي گردد . اين موضوع تقريبا تمام اتفاقي است كه طي سه چهار دهه اخير ( كه معادل است با كل تاريخ كامپيوترهاي تجاري ) به وقوع پيوسته است . كامپيوترهاي امروزي بسيار كوچكتر طراحي شده اند . به طوري كه به راحتي بر روي يك ميز جا مي گيرند . چيزي كه قبلا يك اتاق بزرگ را به طور كامل اشغال مي كرد ، امروزه در يك جعبه كوچك جا مي شود . در عين حال كه كامپيوترهاي امروزي توانايي ذخيره اطلاعات بيشتر و سرعت بيشتر در محاسبه را دارند . کامپيوتر ماشيني است که سه کار انجام ميدهد : ورودي ساخت يافته را ميپذيرد، آن را بر طبق قوانين از پيش تعريف شده اي پردازش ميکند، و نتايج را به عنوان خروجي نمايش ميدهد. واحد پردازش مرکزی مدت زمان انجام يك كار بوسيله كامپيوتر، به عوامل متعددي بستگي دارد كه اولين آنها ، سرعت پردازشگر Processor كامپيوتر است . پردازشگر يك تراشه الكترونيكي كوچك در قلب كامپيوتر بوده و سرعت آن بر حسب مگاهرتز MHz سنجيده مي شود . هر چه مقدار اين پارامتر بيشتر باشد ، پردازشگر سريعتر خواهد بود و در نتيجه قادر خواهد بود ، محاسبات بيشتري را در هر ثانيه انجام دهد . سرعت پردازشگر به عنوان يكي از مشخصه هاي يك كامپيوتر به قدري در تعيين كارآيي آن اهميت دارد كه معمولا به عنوان يكي از اجزاي تشكيل دهنده نام كامپيوتر از آن ياد مي شود . تراشه پردازشگر و اجزاي الكترونيكي كه آن را پشتيباني مي كنند ، مجموعا به عنوان واحد پردازش مركزي يا CPU شناخته مي شوند . واحد پردازش مرکزي با حروف اختصاري CPU -Central Processing Unit واحد محاسباتي و کنترلي کامپيوتر است که دستورالعمل ها را تفسير و اجرا ميکند. کامپيوترهاي بزرگ و ميني کامپيوتر هاي قديمي بردهايي پر از مدارهاي مجتمع داشته اند که عمل واحد پردازش مرکزي را انجام داده است. واحدهاي پردازش مرکزي ، تراشه هايي که ريز پردازنده ناميده ميشوند ، امکان ساخت کامپيوترهاي شخصي و ايستگاههاي کاري را ميسر ساخته اند. در اصطلاح عاميانه CPU به عنوان مغز کامپيوتر شناخته ميشود. ادامه دارد... -
آلياژهاي حافظه دار مقدمه : موادي که باعث سازگاري سازه با محيط خود مي شوند، مواد محرک ناميده مي شوند. اين مواد مي توانند شکل، سفتي، مکان، فرکانس طبيعي و ساير مشخصات مکانيکي را در پاسخ به دما و يا ميدان هاي الکترومغناطيسي تغيير دهند. امروزه پنج نوع ماده محرک به طور عمده استفاده مي شود که شامل آلياژهاي حافظه دار، سراميکهاي پيزوالکتريک، مواد مغناطيسي سخت و مايعات الکترورئولوژکال و مگنتورئولوژيکال مي باشند. اين مواد از زمره مواد هوشمند محرک مي باشند. مواد هوشمند آن دسته از موادي هستند که مي توانند به تغييرات محيط به بهترين شکل ممکن پاسخ داده و رفتار خود را نسبت به تغييرات تنظيم نمايند. معرفي آلياژهاي حافظه دار : آلياژهاي حافظه دار عنوان گروهي از مواد محرک مي باشند که خواص متمايز و برتري نسبت به ساير آلياژها دارند. عکس العمل شديد اين مواد نسبت به برخي از پارامترهاي ترموديناميکي و مکانيکي و قابليت بازگشت به شکل اوليه در اثر اعمال پارامترهاي مذکور به گونه اي است که مي تواند رفتار سيستم را بهبود بخشد. وقتي يک آلياژ معمولي تحت بار خارجي بيش از حد الاستيک قرار مي گيرد؛ تغيير شکل مي دهد. اين نوع تغيير شکل بعد از حذف بار باقي مي ماند. اما آلياژهاي حافظه دار، من جمله آلياژهاي Ni-Ti، Cu-Zn، Cu-Zn-Al، Cu-Zn-Ga، Cu-Zn-Sn، Cu-Zn-Si، Cu-Al-Ni، Cu-Au-Zn، Cu-Sn، Au-Cd، Ni-Al، Fe-Pt و... رفتار متفاوتي از خود ارائه مي نمايند. در دماي پايين، يک نمونه حافظه دار مي تواند تغيير شکل پلاستيک چند درصدي را تحمل کند و سپس به صورت کامل به شکل اوليه خود در دماي بالا برگردد. در فرآيند برگشت به شکل اوليه، آلياژ مي تواند نيروي زيادي توليد کند که اين نيرو براي تحريک مفيد مي باشد. اين فرآيند اولين بار در سال 1938 مشاهده شد و براي مدت زمان طولاني در حد کنجکاوي آزمايشگاهي باقي ماند. در سال 1961 اثر حافظه داري شکل در آلياژ نيکل- تيتانيوم با درصد اتمي مساوي (50-50%) توسط بوهلر و در آزمايشگاه ناوال اوردنانس (Naval Ordanance Lab) کشف و تحت نام نيتينول (Nitinol) مشهور شد. دو حرف اول نيتينول در ارتباط با نيکل، دو حرف بعدي مربوط به عنصر تيتانيوم و سه حرف آخر در رابطه با آزمايشگاه ناول اوردانس مي باشد. از اوايل سال 1980 استفاده از آلياژهاي حافظه دار در بين محققان و مهندسان مورد توجه قرار گرفت و اين آلياژ هوشمند در زمينه هاي وسيعي از جمله تعديل رفتار آئروالاستيسيته آنتن ماهواره ها، کنترل ارتعاش سازه هاي فضايي، کنترل ارتعاش سطوح کنترلي هواپيماها و حتي در شبيه سازي هاي پزشکي مورد استفاده قرار گرفته است و کشف مزاياي اصلي و علمي آن هر روز افزايش يافته است. مکانيزم اصلي که خواص آلياژهاي حافظه دار را کنترل مي کند در رابطه با تغيير کريستالي آلياژ است. به اين معني که ساختار مارتنزيتي در دماي پايين با افزايش دما به ساختار آستنيتي تبديل مي شود و در هنگام سرد کردن؛ فرآيند عکس رخ خواهد داد. بسياري از مواد، استحاله مارتنزيتي دارند اما برتري که آلياژهاي حافظه دار را نسبت به آلياژهاي ديگر متمايز مي نمايد قابليت دو قلو شدن اين آلياژ در فاز مارتنزيت مي باشد. در حاليکه مواد ديگر به وسيله لغزش و حرکت نابجائيها تغيير شکل مي يابند، آلياژهاي حافظه دار به وسيله تغيير جهت ساده ساختار کريستالهاي خود و از طريق مرزهاي دو قلوئي به تنشهاي اعمال شده، عکس العمل نشان مي دهند. اگر در اين آلياژها در دماي پائين، هنگاميکه فاز مارتنزيت حاکم است، تغييرفرم پلاستيکي روي دهد، ساختار کريستالي دو قلو شده اي براي آلياژ ايجاد مي شود که ناشي از تغيير فرم پلاستيک مي باشد. با گرمکردن آلياژ تغيير فرم يافته تا دماي شروع فاز آستنيت ميتوان شکل اوليه را بازگرداند. اين توانائي بعنوان اثر حافظه- شکل خوانده ميشود و حاصل از تغيير فاز مارتنزيت در دماي پائين به فاز آستنيت در دماي بالا ميباشد. در اثر خم کردن ميله حافظه دار در دماي پايين و جايي که فاز مارتنزيت حاکم است، تغيير فرم پلاستيک در ميله رخ داده و طول آن زياد مي شود. حال اگر ميله خم شده، گرم شود و فاز آستنيت حاکم گردد، ميله به بهينه ترين حالت به شکل اوليه خود بر مي گردد. وقتي هم که ميله سرد شود و به فاز مارتنزيت برگردد، نيز کرنشهاي پلاستيک کاملا حذف شده اند و به حالت اوليه درخواهد آمد. در حقيقت در اثر فرآيند برگشت به شکل اوليه، تنشهايي در آلياژ توليد ميشود که اين تنش باعث تحريک ميشود. اين تنشهاي حاصل شده، تنش بازيافتي خوانده مي شود و بهبود توزيع تنش و کرنش، بهبود خواصي چون مدول يانگ و تنش تسليم و توانائي کنترل رفتار سيستم، از جمله آثار مفيد تنشهاي بازيافتي ميباشد. بعنوان مثال اگر در نوعي از اين آلياژ کرنش 8 درصدي رخ دهد، با گرم کردن مي توان اين کرنش را کاملا از بين برد. رفتار ترموديناميکي آلياژهاي حافظه دار به دما، تنش و ترکيب شيميايي و ساختار آلياژ بستگي دارد. در فرآيند گرم کردن آلياژ و در دماي پايين تر از دماي آغاز فاز آستنيت ماده 100% در فاز مارتنزيت مي باشد و در دماي پايان فاز آستنيت ماده 100% در فاز آستنيت مي باشد. و در فرآيند سرد کردن و در دماي بالاتر از دماي آغاز فاز مارتنزيت ماده 100% در فاز آستنيت مي باشد در حاليکه در دماي پايين تر از دماي پايان فاز مارتنزيت ماده کاملا در فاز مارتنزيت مي باشد. اما در دماي مابين و و همچنين مابين دماهاي و ماده بصورت دو فازي است و بخشي از آن در فاز مارتنزيت و بخشي از آن در فاز آستنيت مي باشد. حالت ماده در دماهاي مختلف توسط درصد حجمي فاز مارتنزيت بيان مي شود که در دماي پايينتر از در فرآيند گرم کردن و دماي پايين تر از در فرآيند سرد کردن برابر مقدار 1 مي باشد و در دماي بالاتر از در فرآيند گرم کردن و بالاتر از در فرآيند سردکردن برابر مقدار صفر مي باشد. اما در دماي مابين دماهاي تغيير فاز بسته به نوع فرآيند سرد و گرم کردن به دما وابسته مي باشد در شکل 2-3 چگونگي اين ارتباط بر حسب دما نشان داده شده است. در دماي پايين و به ازاي مدول الاستيسيته آلياژ برابر با مدول فاز مارتنزيت و در دماي بالا و به ازاي مدول الاستيسيته آلياژ برابر به مدول فاز آستنيت مي باشد. اما در دماي مابين دماهاي تغيير فاز، تغييرات مدول الاستيسيته تابعي بر حسب دما مي باشد. همچنين تنشهاي بازيافتي توليد شده نيز به دما وابستگي دارد. بايستي توجه شود که تنشهاي بازيافتي به مقدار کرنش اوليه بستگي داشته و در حالتي که آلياژ تحت هيچگونه کرنش اوليه اي نباشد، در اثر تغيير فاز، تنش بازيافتي توليد نمي شود. نویسنده : حسین ایزد پناه