نگاهي به داستان بلند
«امي فاستر» و« پيشگامان »
نوشته جوزف كنراد
ترجمه رحمان مكوندی
فتح الله بي نياز
جانمايه و بينش كنراد ، اين نويسند لهستاني الاصل انگليسي ، كه در داستان بلندش «دِل تاريكي» بازتاب پيدا مي كند ، در اين دو اثر هم به نوعي تبلور و حضور مي يابد . امروزه با ژرف نگری هرچه بيشتر منتقدان و صاحب نظر ان عرصه ادبيات ،ديدگاه ساده انگارانه ای كه مي پنداشت نوشته های كنراد ، بيان هنری نفوذ و اقتدار پيش رونده استعمار و امپرياليسم ، مردود شمرده است . در واقع ،امروزه عقيده براين است كه كنراد ، اين نويسنده مدرنسيت كه بينشي مبتني بر مدرنيته داشت ،
اولاًبه اتكای تجربه شخصي اش ، ثانيا به اتكای امكاناتي كه زمينه( setting )داستان هايي نظير« لردجيم »«مطرود جزاير» به او داده بود ، درپي افاده اين حقيقت بود كه« آزادی كشف ضرورت ها و انگيزه ها و كاربرد منطقي آنهاست ؛ منطق به اين معنا كه نويسنده ، بيشتر تخيل ، سبك و زبان خود را در دو سمت هدايت مي كند :
نخست انزوای دهشتناک «عيني ذهني» شخصيت ها
دوم ترس و به طور مشخص ترس از تازگي ها ، عجايب و غرايب .
جيم در رمان لرد جيم ، رازا موف در رمان «از چشم غربي» هست در «پيروزی» مارلو در« دل تاريكي» و يانكو در امي فاستر» كايرتز و كارلير در« در پايگاه پيشرفت»، موجودات مطرودی هستند كه اسير همين انزوا و ترس هستند . در واقع ، كنكاشي ساده نشان مي دهد كه كنراد برای القای اين دو امر يا از شهروندان سرگردان و آواره كشورهای اروپايي استعمار گر استفاده مي كند(مثل كايرتز و كارلير در« پايگاه پيشرفت» يا از غريبه هايي كه از بد سرنوشت در كشوری پيشرفته(مثل بانكو در« امي فاستر»). پس ، از اين لحاظ با رود يارد كيپلينگ كه به وضوح جانبدار برتری ملل پيشرفته بر ملل شرقي وامريكای لاتين بود .
غربي ها به اين دليل كه شاهراه بي انتهای آينده را پيش روشان دارند ، سرپرستي تخمه و تركهای فرو دست را بر عهده گرفته اند فرق دارند داستان« گونگادين» نوشته كيپلينگ به صراحت از اين عقيده جانبداری مي كند.