جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'تیم برتون'.
1 نتیجه پیدا شد
-
من خودم خیییییییییلی کارای تیم برتون رو دوست دارم . اینجا یه معرفی کوتاه ازش گذاشتم. منبع: ویکیپدیا تیموتی ویلیام برتون (به انگلیسی: Timothy "Tim" William Burton) (زاده ۲۵ اوت، ۱۹۵۸) معروف به تیم برتون، کارگردان، نویسنده، طراح و تهیهکننده آمریکایی است که بیشتر به خاطر سبک شخصی و نامتعارف آثارش شناخته میشود. او کارگردان دو فیلم اول از فیلمهای بتمن است، بتمن (۱۹۸۹) و بتمن بازمیگردد (۱۹۹۲). او به خصوص علاقه دارد از جانی دپ و هلنا بونهام کارتر در فیلمهایش استفاده کند. فیلم سوئینی تاد: آرایشگر شیطانی خیابان فلیت ساختهٔ سال ۲۰۰۷ او توانست در شصت و هشتمین دورهٔ مراسم گلدن گلوب جایزه بهترین فیلم (کمدی یا موزیکال) و جایزه بهترین بازیگر (کمدی یا موزیکال) را بدست آورد. همچنین این فیلم در هشتادمین دوره اسکار نامزد سه جایزه اسکار از جمله جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد برای جانی دپ شدهاست. همچنین او در بیشتر فیلمهایش از آهنگساز دنی الفمن استفاده کردهاست. [h=2]فیلمشناسی[/h] وینسنت (۱۹۸۲) فرانکنوینی (۱۹۸۴) ماجرای بزرگ پی وی (۱۹۸۵) بیتل جوس (۱۹۸۸) بتمن (۱۹۸۹) ادوارد دستقیچی (۱۹۹۰) بازگشت بتمن (۱۹۹۲) کابوس قبل از کریسمس (۱۹۹۳) اد وود (۱۹۹۴) مریخ حمله میکند (۱۹۹۶) اسلیپی هالو (۱۹۹۹) سیاره میمونها (۲۰۰۱) ماهی بزرگ (۲۰۰۳) چارلی و کارخانه شکلات سازی (۲۰۰۵) عروس مرده (۲۰۰۵) کابوس قبل از کریسمس (۲۰۰۸)[۱] سوئینی تاد: آرایشگر شیطانی خیابان فلیت (۲۰۰۷)[۲] آلیس در سرزمین عجایب (۲۰۱۰) سایههای سیاه (۲۰۱۱) این دو تا انیمیشنشو من خیلی دوست داشتم.... :hapydancsmil: که جفتش هم عروسکیه [h=1]کابوس قبل از کریسمس[/h] در شهر هالوین که کار تک تک شهروندان آنها ساختن شوخیهای ترسناک مخصوص شب هالوین است، جک که پادشاه کدوتنبلهای ترسناک و شوخی ساز محبوب شهر است از یکنواختی هالوین احساس خستگی میکند و هنگامی که تصادفا وارد شهر مخصوص عید خوش کریسمس می شود، با استفاده از ایدههای عجیب، تصمیم می گیرد که کریسمس و هالوین را با هم پیوند بزند. او بابانوئل را می رباید و خودش را به جای او می گذارد و اشتباه بزرگی می کند... [h=1]عروس مرده[/h] استان در شهر کوچکی در انگلستان و در عصر ویکتوریایی اتفاق میافتد. ویکتور فن دورت و ویکتوریا دورگلات بنا به ملاحظات مالی و اجتماعی خانوادههایشان میخواهند با هم ازدواج کنند. در هنگام تمرین مراسم عروسی، ویکتور مدام خطابهای را که باید بگوید فراموش میکند. او به جنگل میرود و در حالی که خطابهاش را با خود تکرار میکند، حلقه را از شاخه درختی که مانند یک دست از زمین بیرون آمده است میگذراند. شاخه در حقیقت دست عروس مردهای است که از خاک بیرون مانده است. ماجراهای ویکتور، سرگردانیش در دنیای مردگان و عشق یک طرفه عروس مرده به او از این جا آغاز میشود.