رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'تاریخ نگاری فمینیستی'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. masi eng

    تاریخ نگاری فمینیستی

    تاريخ نگاري فمينيستي آغاز عصر مدرنيته لورا چاندلر ترجمه نرگس صاحبي يکي از عرصه هاي جديد براي پژوهش هاي تاريخي بررسي وضعيت زنان در تاريخ است. پيدايي اين عرصه جديد را مي توان نتيجه تغيير در روش هاي کلاسيک تاريخ نگاري دانست. به هر صورت توجه به جايگاه زنان در تاريخ، امروزه حوزه اي ميان رشته ايست که هم از طرف مورخان و هم از طرف پژوهشگران مطالعات زنان مورد توجه قرار گرفته است. اين مقاله نشان مي دهد که اگر در بررسي گذشته تاريخي متوجه شرايط زنان به عنوان نيمي از فاعلان تاريخ باشيم، چقدر نتايج تاريخي ما متفاوت خواهد بود. مکتب تاريخ نگاري فمينيستي در اصل از اوائل دهه1960 و در پي گسترش جنبش زنان آغاز شد. از آن زمان به بعد، تاريخ نگاري فمينيستي مشروعيت و اعتباري نزد جامعه دانشگاهي يافته است. مورخان فمينيست با استفاده از ديدگاه خاص خود بخش هاي زيادي از تاريخ را روشن ساخته اند. اين مقاله بر پيشرفت هاي موثر نظريه هاي تاريخي فمينيستي و کاربرد آن ها در مطالعه زندگي زنان اروپايي آغاز عصر مدرنيته تمرکز کرده است. اين نوع تاريخ نگاري شاخص مناسب و با ارزشي براي تحقيقات تاريخي درباره زندگي زنان اروپايي آغاز عصر مدرنيته بوده و هست. مورخان فمينيست دانش سنتي در اين زمينه را به چالش مي کشند تا از اين رهگذر طبيعت زندگي زنان را آشکار سازند و مقولات تاريخ را زير سوال برده و آن ها را دوباره بازسازي کنند. اين مقاله برخي از بزرگ ترين پيشرفت هاي مطالعات فمينيستي درباره زنان اروپايي آغاز عصر مدرنيته و نيز برخي از تحليل هاي نظريه فمينيست را بررسي خواهد کرد. مورخان فمينيست خيلي زود فهميدند که بيشتر تاريخ اروپاي آغاز عصر مدرنيته (در واقع در هر زمان و هر مکاني!) درباره تجربيات مردان است و از ديدگاه مردانه نوشته شده است. آن ها دريافتند که زنان عملاً " حذف شده از تاريخ اند". بدين ترتيب اولين هدف مورخان فمينيست آشکارکردن نقش زنان درتاريخ بود. آن ها مي گفتند زنان توسط تاريخ نويسان فراموش شده اند چراکه در اتفاقات مهم و تاريخي اجتماعشان مانند سياست خارجي، پيشرفت اقتصادي يا سياست دخيل نبوده اند و به اين جهت مکاتب تاريخي موجود از پذيرش سهم آن ها در تاريخ و رشد اجتماع سر باز مي زنند. بنابراين اولين کار مورخان فمينيست، بررسي و کنکاش تاريخ و تبديل زنان به عناصري موثر و فعال در تاريخ بود و جون کلي گودال (1976) براي بازگرداندن زنان به عرصه تاريخ دست به چنين کاري زد. اولين تاثير بزرگ تئوري فمينيسم بر مطالعه شرايط زنان آغاز عصر مدرنيته، توجه به اين زنان به عنوان موضوع مشخص و باارزشي براي تحقيق و قائل شدن ارزش و اعتبار براي زندگي آنان بود. مورخان فمينيست هر مدرک کهنه و نويي را زير و رو کردند تا توانستند شيوه هاي زندگي زنان اروپايي آغاز عصر مدرنيته را از نو به تصوير کشند. تا اين جاي کار، حوزه هاي کشف نشده زندگي زنان براي اولين بار مورد مطالعه قرار گرفته بود. مثلاً يکي از حوزه هايي که پيش از اين درخور مطالعه آکادميک به نظر نمي آمد، کار خانه و زندگي زنان خانه دار بود. تاريخ زنان خانه دار اولين بار توسط کاترين هال در 1973 نوشته شد. او در اين کتاب از مفاهيمي نظير طبقه بندي جنسيتي نيروي کار، خانه به عنوان جايگاه توليد بي مزد و مظلوميت زنان در ايدئولوژي حاکم بر جامعه بهره برد. اين مطالعه هال، درباره زنان خانه دار مثالي اوليه از کار مهم مورخان فمينيست است که براي روشن ساختن ابعاد فراموش شده زندگي زنان در تاريخ، تلاش مي کردند. کنکاش تاريخي هميشه به دنبال بازيافت دانش از دست رفته است و اين مسئله در تاريخ نگاري فمينيست در دوره آغاز عصر مدرنيته به خوبي مشهود است . فمينيسم ديدگاهي است که تفسير مرد محور سنتي از تاريخ را به چالش مي کشد. نظريه فمينيسم محقق را به نو کردن ديدگاهش فرا مي خواند. اين ديدگاه نو، سئوالات متفاوتي درباره شواهد و مدارک ايجاد مي کند. يکي از اهداف پژوهش فمينيستي، طرح اين سئوالات متزلزل کننده است که ما را به بازنگري مضامين تاريخي وادار مي کند. اين در حالي است که روابط زن و مرد معمولاً از ديدگاه مردانه بررسي مي شود. جين هاوارد (1994) در مطالعه خود درباره تئاتر انگلستان آغاز عصر مدرن تفسيري جديد و سئوالاتي چالش برانگيز مطرح کرد. او در مطالعه ادبيات ضدتئاتري قرن شانزدهم، به بازخواني يک متن ضدتئاتري نوشته شده توسط گاسون مي پردازد. گاسون در اين اثر معتقد است، زنان نجيب نبايد به تئاتر بروند، زيرا بدين وسيله به اشيائي بي ارزش براي چشم چراني و شهوت راني تماشاگران مرد آنهم از همه طبقات اجتماع تبديل مي شوند. اين استدلال گاسون درباره سعادت زنان رويکردي پدر مآبانه دارد. هاوارد با سوالاتي زن محور عميق ترين معاني اين نوشته را کشف مي کند: "اما چه مي شد اگر کسي اين وضعيت را فارغ از ايدئولوژي مردگرايانه بررسي مي کرد و چنين مي پرسيد که آيا ممکن نبود زنان قدرتمندتر شوند و در وضعيت جديد تئاتر ديگر به اين سادگي قرباني نباشند؟... آيا قدرت به تمامي در دست مردان تماشاگر است؟" اين پرسش ها از ديدگاه ديگري نشات مي گيرند، يعني از ديدگاهي زنانه. هاوارد اشاره مي کند که با طرح اين پرسش ها موقعيت زنان در تاريخ از نو تعريف مي شود. اين بار زنان به جاي بازيچه ميل مردانه بودن، تبديل به شرکايي قدرتمند و فعال در عرصه تئاتر مي شوند و از نگاه مطلوب خودشان منتقدانه به مردان مي نگرند. اين مفهوم سازي، نشانگر تنشي در اين نوشته است. بر اين اساس زنان اهل تئاتر ديگر به سادگي گرفتار مقوله پدرسالارانه بازيچه بودن نخواهند بود. هاوارد معتقد بود نوشته هاي ضد تئاتري در واقع عکس العملي در جهت ترس از زنان در فضايي است که قادر نيست رفتار آن ها را کنترل کند. بدين طريق يک معنا و هدف نهفته ديگر براي اين متون تشخيص داده شد. او توانست با استفاده از ديدگاه متفاوت فمينيستي به درک بيشتري از نوشته هاي ضد تئاتري دست يابد. اين چالش مورخان فمينيست با ديدگاه ها و مفاهيم مرد محور، فرصتي فراهم آورد تا شواهد و مدارک از نو ارزيابي شوند و بينش جديدي درباره تجربيات زنان در اروپاي آغاز عصر مدرن به دست آيد. يکي از پايه هاي پژوهش فمينيستي تاريخ، استفاده از مفهوم پدرسالاري در تحليل شواهد و مدارک است. اين مفهوم را جنبش زنان براي درک و تشريح فرمانبرداري نظام يافته زنان از مردان در جامعه به کار گرفته بود و مورخان فمينيست از آن به عنوان ابزاري مفهومي براي رديابي پيدايش تاريخي اين فرمانبرداري بهره جستند و بدين ترتيب مفهوم پدرسالاري تبديل به ملاکي براي تحليل وضعيت زنان شد. آغاز عصر مدرن در اروپا به "زمان پيروزي پدرسالاري" معروف است. در آن زمان تحقيقات زيادي درباره تقويت نظام پدرسالاري خصوصاً در حيطه خصوصي خانواده انجام شده بود. اين تحقيقات نشان مي داد خانواده ها به واسطه تغييرات قانوني، اجتماعي و عرفي بيشتر تحت تسلط مردانه قرار گرفته اند. اين مسئله، بينشي حياتي براي فمينيست ها به ارمغان آورد. بررسي روند گسترش پدرسالاري، مورخان و فعالان فمينيست را قادر ساخت تا اين ديدگاه کهنه را که ساختار پدرسالاري را ساختار طبيعي جامعه و داراي صورتي ثابت در تجربيات انساني سراسر تاريخ مي انگاشت، به چالش بکشانند. حال اگر مورخان فمينيست بتوانند اثبات کنند که فرمانبرداري زنان نظامي برآمده از اجتماع است، برچيدن اين نظام در جامعه کنوني موجه تر مي نمايد. از اين لحاظ ارتباط متقابل مطالعات تاريخي و جنبش هاي سياسي معاصر، بعدي مهم از تاريخ نگاري فمينيستي است که اهميت تاريخ در جامعه امروز را نشان مي دهد.
×
×
  • اضافه کردن...