جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'تاريخچه موسيقي'.
1 نتیجه پیدا شد
-
چه دو ماه تلخی بود از اوایل تیرماه تا اوایل شهریور برای هنردوستان. مرداد که به آخرین روزها نزدیک میشد، غصه تعطیلی هنری به آخر میرسید. فصل هنری جدید شروع میشد. برنامههای ماه بعد تالار رودکی در اطلاعات و کیهان چاپ میشد، مثل همه ماههای دیگر. برنامههایی که دوست داشتی انتخاب میکردی و روز بعد اول صبح میرفتی تالار، همه بلیتهای ماه بعد را میگرفتی. دیگر خیالت راحت بود تا یک ماه بعد. (فرهاد مشکوة) تالار رودکی میعادگاه هنردوستان و جوانان "تمیز" بود. بیشتر جوانان آن روزگار شب را در دانسینگها و کابارهها به صبح میرساندند، هنر دوستان تمیز اما شب را در تالار میگذراندند. خرجی هم نداشت راستش. بلیتها از بیست تومن بود تا پنج تومن، دانشجویی نیم بها. فقط باید دم در کارت دانشجویی نشان میدادی همراه با بلیت. یعنی همان وقت که سینما سه تومن بود، با دو تومن و پنج قران میشد یک باله یا اپرا دید! باری، کجا بودیم... بله، برنامههای تالار را میشد چهار دسته کرد: کنسرتهای ارکستر سنفونیک تهران، باله و اپرا، برنامههای موسیقی ایرانی و گاهی تئاتر و نمایش. ارکستر سنفونیک تهران هر دو هفته یک برنامه داشت، بی استثنا. میشد نوزده یا بیست برنامه در هر فصل هنری که از اوایل شهریور شروع میشد تا اوایل تیر ماه بعد. هر برنامه دو شب اجرا میشد: چهارشنبه شب ساعت هشت و پنج شنبه عصر ساعت پنج ونیم که ماتینه بود، یعنی بچهها — ولی بالای دوازده ساله — هم میتوانستند بروند. چهارشنبه شب ارکستر لباس رسمی — تاکس و پاپیون —داشت (1) و حضار باید کراوات میداشتند حداقل. پنج شنبه ارکستر با کراوات و کت عادی بود و لباس حضار آزاد بود. نیمی از برنامههای هر فصل را فرهاد مشکوة رهبری میکرد که رهبر ثابت و مدیر هنری ارکستر بود و نیم دیگر را رهبرهای مهمان که برجستهترین رهبرهای وقت جهان بودند. کمپانیهای باله ملی ایران و اپرای تهران هر فصل دست کم ده دوازده برنامه روی صحنه میبردند. هر ماه لااقل سه چهار شب برنامه باله یا اپرا قابل انتظار بود. عقب بودند این دو کمپانی از ارکستر سنفونیک تهران از نظر پرستیژ جهانی، ولی تلاشی تحسین برانگیز داشتند که با دعوت از سولیستهای طراز اول خود را به سطحی قابل قبول چون ارکستر سنفونیک تهران و ارکستر مجلسی رادیو تلویزیون ملی ایران برسانند. این ارکستر مجلسی به سطح اول دنیا رسیده بود، ولی منزلش تئاتر شهر بود. بعد به آن خواهیم رسید. برنامههای موسیقی ایرانی اما نظمی خاص نداشت. ماهی دو ماهی یکی دو شب گروه فرهنگ و هنر برنامه داشت، که بیشتر گروه پایور گفته میشد، بیشتر هم با سیاوش (استاد شجریان) و عبدالوهاب شهیدی. دو سه بار هم در هر فصل برنامههایی مستقل میشد دید، مثل تکنوازی زنده یادشان، خالدی و عبادی و بهاری و حبیبالله خان بدیعی و دیگران. به ندرت، برنامههای نمایشی هم به تالار راه مییافت، گاهی برنامههایی مثل مارسل مارسو که میم (2) سرشناس تمام قرن بیستم جهان بود، به یکی از آن خاطرههای یک بار در عمر تبدیل میشد. چهار دسته گفتم برنامهها را، بهتر بود پنج میگفتم. گاهی گروهها و ارکسترهای طراز اول جهان به تهران میآمدند و طبعا در تالار رودکی برنامه داشتند. جای دیگری نداشتند بروند. کارایان با فیلارمونیک برلن از این دست بود. دو شب برنامه گذاشت. شب اول سنفونیهای پنج و شش را اجرا کرد و شب دوم سنفونیهای هفت و هشت. بله، معلوم است، از بتهوون. گران بود اما این دو شب: شبی پانصد تومن برای بهترین جا که برای برنامههای عادی بیست تومن بود و میرسید به دویست تومن برای بالکن سوم که پنج تومن بود به طور معمول. تالار کوچک هم برنامههای خاص خود را داشت، کمی گرمتر و صمیمیتر از تالار بزرگ. رسیتالها بیشتر در این تالار بود. از پیانونوازی نوین افروز و پری برکشلی و لوست مارتیروسیان، تا ویولن ژرژ ماردیروسیان، کلارینت محمد اهتمام، ابوای مجید انتظامی و البته تک برنامههایی مثل شب باخ در بهار پنجاه و سه که تا آخر عمر فراموش شدنی نیست. یک سوپرانو که یادم نیست که بود، با همراهی پیانوی لوست و یک ویولن، موتتها و کانتاتهایی از باخ خواند. شبی جادویی بود که جوانی شانزده ساله را اسیر ویولن و عاشق آواز کرد.
- 1 پاسخ
-
- 1
-
- موسيقي
- موسيقي ايراني
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :