رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'انسان‎ها سایه‎وار می‎آیند و می‎روند!'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. این نامه‎ها از کتاب«نامه‎های اسکاروایلد»انتخاب شده‎اند. اسکاروایلد این نامه‎ها را در سالهای ۱۸۸۲ و ۱۸۸۳، و پس از سفر موفقیت‎آمیزش به آمریکا نوشته است. خطاب نامه‎ها به‎ دوستان و نزدیکان اوست. اسکاروایلد در این نامه‎ها درباره‎ی نظریاتش راجع به زندگی و هنر و اثر هریک بر دیگری سخن‎ می‎گوید. نامه‎ی اول‎ ۲۰ ژانویه ۱۸۸۲-به آرچیبالد فوریس ۱ آقای فوریس عزیز به‎طور یقین اظهارنظر شما در مورد من، به‎طور نادرستی جلوه داده شده است. اگرچه‎ باید بگویم به نظر می‎آید اظهارات شما در سخنرانی‎تان در مورد من دلیلی بر نوشتن آن مقاله‎ بوده است. فکر می‎کنم صراحتا باید بگویم به نظر من آن گفته‎ها نه تنها درست بیان نشده بلکه‎ هیچ ارتباطی هم با موضوع بحث شما نداشته است. می‎دانم مسئله‎ای را که من می‎خواهم به مردم آمریکا بگویم باعث ایجاد یک حرکت بزرگ در این‎جا خواهد شد و زیان تمام این ریشخندهای‎ احمقانه، به تزکیه‎ی هنر و تمدن در این کشور خواهد رسید. فکر نمی‎کنم که حذف آن گفتار به زیبایی کلام شما و توجهی که به آن می‎شود خدشه‎ای وارد کند. همچنآن‎که خود شما گفتید آن نکته شوخی ساده‎لوحآن‎های بوده است. وظیفه‎ی شما سخن گفتن از اخبار جنگ و میدان نزاع است و من از حیات هنر می‎گویم. این دو موضوع کاملا متفاوت‎اند و بهتر است که اینطور باقی بماند. ارادتمند شما اسکاروایلد نامه‎ی دوم‎ ۲۹ ژانویه ۱۸۸۲-به آرچیبالد فوربس آقای فوربس عزیز از این‎که در نخستین نامه‎ای که به شما نوشتم مطالبی بود که به نظر شما تند و اشتباه‎ آمد بسیار متعجب و غمگین شدم. باور کنید قصد من آن بود که با همان صراحت لهجه‎ای که‎ شما به من نوشتید جواب شما را بدهم و اگر چیزی جز این به نظر آمده باشد، هرچند ناآگاهانه، آن‎را پس می‎گیرم. و اما راجع به قصد من برای آمدن به آمریکا توضیح خواسته بودید. هنگام بازگشت به‎ اروپا، اگر نتوانسته باشم کوچکترین نفوذی در رشد هنر در این کشور داشته باشم بسیار ناامید خواهم شد؛ و ناامیدتر، اگر نتوانسته باشم باعث شوم که از میان تعدادی کثیری که به سخنان من‎ گوش دادند حد اقل یک نفر هنر و زیبایی را کمی بیشتر دوست داشته باشد. و باز هم ناامیدتر اگر نتوانسته باشم پس از کار توانفرسا و سخنرانیهای متعدد(به خصوص برای من که در این‎ مورد بی‎تجربه هستم)به مقدار کافی درآمد داشته باشم؛ درآمدی که با آن بتوانم پاییز را در ونیز، زمستان ‎را در رم و بهار را در آتن بگذرانم. اما تمام این‎ها شاید تنها رویا باشند. به نظر می‎رسد که نامه نوشتن باعث سوءتفاهمهای بسیار بزرگ می‎شود. آرزو داشتم شما را حضوری‎ ملاقات می‎کردم. شاید اگر باهم روبرو می‎شدیم می‎توانستم بهتر و آسانتر حرفهایم را به شما بزنم. دوستدار شما اسکاروایلد اسکار وایلد نامه‎ی سوم‎ مارچ ۱۸۸۳-به ماری پرسکات ۲ خانم پرسکات عزیزم روزنامه‎هایی را که از آمریکا برایم فرستاده بودید دریافت کردم و از این بابت از شما متشکرم. فکر می‎کنم باید به خاطر داشته باشیم که تبلیغات زیاد نمی‎تواند تضمینی برای‎ موفقیت یک نمایش ضعیف با بازی بد باشد. منظورم این است که می‎توان در خیابان‎های‎ نیویورک دسته‎های کارناوال را دو بار در روز به مدت شش ماه راه انداخت و اعلام کرد که‎ ورا ۳نمایشنامه‎ی خوبی است ولی اگر در شب اول اجرا، یک نمایش قوی با بازی خوب نباشد تمام آن تبلیغات بی‎نتیجه خواهد بود. نام من و بازی عالی شما، دو عامل مهم برای موفقیت آن نمایش در لندن و آمریکا خواهد بود. کار ما ایجاد موقعیتی عالی برای به دست آوردن یک نتیجه‎ی خوب است. موفقیت‎ علمی است که اگر شرایط آن‎را داشته باشیم ثمره آن‎را خواهیم گرفت. هنر یک حاصل ریاضی‎ است که از تمایل به هنر و زیبایی ناشی می‎شود و اگر در مورد آن درست فکر نشود هیچ‎ نخواهد بود. در مورد گفتگوهای آن نمایش باید گفت، می‎توان یک اثر‎تراژدی را به شکل کمدی‎ اجرا کرد. خنده در بیننده لزوما‎ترس را از بین نمی‎برد اما به کاهش آن کمک می‎کند. هیچوقت نگران نباشید، با ایجاد خنده اثر‎تراژدی از بین نمی‎رود. برعکس بدینوسیله می‎شود آن‎را تشدید کرد. قانون کلی هر هنری بستگی به چیزی دارد که به آن رجوع کند. نقاشی با چشم کار دارد و به دانش بینایی مربوط می‎شود. موسیقی با گوش شنیده می‎شود و با دانش‎ صداها را رابطه پیدا می‎کند. تئاتر با طبیعت انسان سروکار دارد و آن‎را باید در دانش‎ روانشناسی و فیزیولوژی جستجو کرد. یکی از اصول فیزیولوژی این است که اشتیاق برای‎ احساسات تشدید شده را می‎توان با احساس ضد آن تسلی داد. برای مثال اثر یک نمایش درام، خنده‎های عصبی و یا اشک شادی است. به دلایلی که گفتم نمی‎توانم آن گفتگوها را در اثر کمدی خود حذف کنم. دوم این‎که، لزوم یک گفت‎وشنود خوب، پایان آن است و یک محاوره‎ی درست باید واکنشهای اشخاص در برابر یکدیگر را به‎طور طبیعی نشان دهد و نباید تنها به‎ صورت نوشته‎های یک نویسنده گفته شود. این پایآن‎ها، نه تنها ارزشی هنری بلکه اثری فیزیکی‎ نیز دارند. آن‎ها زمان کافی برای نفس تازه کردن را به بازیگر می‎دهند. دوست همیشگی شما اسکاروایلد نامه‎ی چهارم‎ می‎۱۸۸۳-به آقای رابرت شرارد ۴ رابرت عزیز نامه‎ات به اندازه خودت دوست‎داشتنی بود. این اولین فرصتی است که پس از پیمودن‎ راهها و عوض کردن قطار و حمل‎ونقل اثاثیه‎ام پیدا کرده‎ام که برایت نامه‎ای بنویسم. خواندن‎ دستخط چه لذت‎بخش بود و چه خاطراتی از شبهای مهتابی و غروب آفتاب را به‎یاد من آورد. در مورد پیشکش کردن شعرهای خودت به من، آن‎ها را می‎پذیرم. چگونه می‎توان‎ هدیه‎ای به دلپذیری یک موسیقی زیبا که توسط دوست عزیزی مثل تو سرورده شده باشد را رد کرد. به نظر من، تصویر یک دوستی واقعی را هرگز نمی‎توان با هیچ خیانتی هر چقدر پست و ننگین باشد کدر کرد. اشخاص مانند سایه می‎آیند و می‎روند ولی کمال مطلوب ما همیشه‎ روشن و شفاف باقی می‎ماند. آن کمال مطلوبی که زندگی انسآن‎ها را نه تنها به خاطر عشق و دوستی‎اش که آن‎ها را به‎یکدیگر پیوند می‎دهد، بلکه رابطه‎ای که با هنر و موسیقی به جنبش‎ درمی‎آید و دوستی را به‎یکدیگر پیوند می‎دهد، بلکه رابطه‎ای که با هنر و موسیقی به جنبش‎ درمی‎آید و دوستی را نزدیکتر می‎کند. ما هر دو می‎توانیم در مقابل یک الهه مرمری خم شویم‎ و سرود روحانی بخوانیم، رنگ طلایی غروب و نقره‎ای سپیده می‎تواند برایمان رویایی باشد، آواز خلسه‎آور پرندگان نهان در تپه‎های پرگل، همه در قلب ما حس زیبایی را پدید می‎آورند و در آن‎جا قلبها و دستهای ما به هم پیوند می‎خورند. فکر می‎کنم یک دوستی واقعی باید اینطور باشد. در این نوع رابطه، عیبها جزئی شمرده‎ می‎شوند و هیچیک در صدد تغییر دیگری نیست و دو طرف یکدیگر را برای چیزی که هستند می‎پذیرند. احتمالا من و تو فرق زیادی باهم داریم شاید بیشتر از آن‎چه در تصور بیاید اما هر دوی ما دید یکسانی از زیبایی داریم و در جستجوی آن شهر رویایی هستیم که فلوت‎نوازان آن‎ هیچگاه خسته نمی‎شوند. آن‎جا همیشه بهار است و جایی برای خاموشی نیست؛ شهری که خانه‎ی هنر است و هنر در انتظار دوستدارانش. ما به دنبال چاه آب زندگی جاوید هستیم؛ جایی که‎ بلبلان برایمان می‎خوانند و ماه از دیدارمان شاد می‎شود. به نظر من این همان چیزی است که در جستجوی آن هستیم و تو که برایم بسیار عزیزی و دوستی‎ات ایمان و اعتماد به آینده را به من‎ می‎دهد، در این‎راه با من همراهی. اسکاروایلد پی‎نوشت: (۱). Archibald Forbes نویسنده‎ی انگلیسی و خبرنگار جنگی. (۲). Maric Prescott بازیگر آمریکایی. (۳). Vera (4). Robert. H. Sherard نویسنده و خبرنگار. کلک
×
×
  • اضافه کردن...