رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'اصل عدم قطعیت هایزنبرگ'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. spow

    اصل عدم قطعیت هایزنبرگ

    اگر از بنيادهاي فلسفي اصل عدم قطعيت (uncertainly principle) , نشناختي حقيقت مطلق استنتاج گردد بايد بپذيريم اين اصل به هيچ روي دستاورد نوين فلسفي به همراه خود نداشته است. طرح اين مساله كه "حقيقت نهايي هيچ چيز قابل ادراك نيست و هيچكسي ذره اي به كمال راه نمي يابد" ]اصول اوليه/هربرت اسپنسر[ به نوعي تكرار تعبير هكسلي خواهد بود كه تنها فلسفهء صحيح, فلسفهء لاادري Agnosticism)) است. اينكه حقيقت مطلقي در پس جهان مشاهدات وجود دارد يا نه را نمي توان مناقشهء فلسفي نويني دانست كه اصل عدم قطعيت موجد آن بوده باشد. نسب و اضافات خود متضمن امري نهايي و مطلق غير از پديدارهاست . از همين روست كه در مي يابيم " ادراك حقيقتي كه در پس پديدارها نهان است تا چه اندازه محال مي باشد و چگونه از اين امتناع و عدم امكان ايماني محكم به اين حقيقت پيدا مي كنيم. در حاليكه به حقيقت مطلق هيچ دسترسي نداريم". خواه اين عدم دسترسي به مطلق بواسطهء اخلال و آشفتگي (disturbance) در فرايند مشاهده باشد خواه به واسطهء امكان ناپذير بودن كل گرايي (Holism) كه محدوديت اجتناب ناپذير روش شناسي methodology)) علم تجربي است. با اين وصف محدوديتي كه عدم قطعيت در تعيين دقيق و همزمان موقعيت و اندازه حركت ايجاد مي كند نتيجتا ً تفاوت عمده اي با محدوديتهاي ذاتي قوانين علم تجربي ندارد. علم تجربي به مقتضاي طبع نمي تواند با اشياء في نفسه و حقيقت كامل و دست نخورده خارجي آنها سرو كار داشته باشد. جوهر و عليت و وجوب مقولات نهايي هستند تنها درباره ظواهر و پديدارها قابل استعمال مي باشند. بايد گفت اين مفاهيم در وصف امور في نفسه كارايي ندارند. "با هيچ روش علمي نمي توان يكجا و يك دفعه بر كل يك پديده احاطه پيدا كرد و همه چيز آن را دانست و سراپاي آن را بررسي نمود. هر تجربه اي به قصد كاوش در چهرهء گزيده اي است و كاوش در هر چهرهء گزيده ميسر نيست مگر با غفلت از چهره هاي ديگر و حتي دگرگون كردن آنها. براي نمونه فرض كنيد دماي مقداري آب را مي خواهيد اندازه گيري كنيد. ساده ترين راه فرو بردن يك دماسنج در آب است. با اين روش مقدار دماي آب را (چهرهء حرارتي آن را) به دست مي آوريد. اما ساير چهره هاي آب چه مي شوند؟ آيا با فرو بردن دماسنج در آب و حل شدن قدري از ديوارهء شيشه اي آن در آب بر ميزان نمك محلول در آب نيفزوده ايد؟ آيا با بالا بردن نمك محلول, نقطه انجماد و تبخير آن را تغيير نداده ايد؟ و آيا با انحلال نمك در آن و تغيير تعادل آن مطابق با اصل لوشاتليه (LeChatelier) حتي خود دماي آن را هم عوض نكرده ايد؟ و آيا با نزديك كردن جرم دماسنج به آن وزن آب را تغيير نداده ايد؟ و آيا .... " ]علم چيست ؟فلسفه چيست؟/دكتر عبدالكريم سروش[ .
×
×
  • اضافه کردن...