جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'اسطوره ایرانی'.
1 نتیجه پیدا شد
-
چکیده میتولوژی یا اسطوره شناسی به عنوان یکی از شاخه های انسان شناسی فرهنگی از دیرباز مورد توجه تاریخ نگاران و مردم شناسان بوده است هر چند دانش اساطیر ریشه در سده های سوم و دوم پیش از میلاد دارد، اما در واقع اسطوره شناسی از آغاز سده 18 م. توسط ویکو (Vico)، دانشمند ایتالیایی که اکنون پیشرو قوم شناسان و پژوهندگان جوامع باستانی شمرده می شود، مورد مطالعه قرار گرفت. در آغاز سده 19 میلادی، پیروان مکتب رمانتیسم شیفته زبان و فرهنگ هند و اروپایی شدند و در زمینه تاریخ، فلسفه و اساطیر به مطالعه تطبیقی پرداختند. اما فریدریش کروزر در همین سده 19 م. اسطوره شناسی را به عنوان یک علم مستقل پایه گذاری کرد. از آن پس تاکنون مکاتب گوناگونی در حوزه پژوهش های اسطوره شناختی پدید آمد که عبارت اند از : دیدگاه تمثیلی – نمادین اساطیر که تا اواسط قرن 19 م. طرفدارانی داشت، دیدگاه رمانتیک اساطیر دیدگاه اسطوره شناسی تطبیقی ماکس مولر، دیدگاه کارکرد گرایی مالینوسکی، دیدگاه دومزیل و ساخت سه طبقه ای اساطیر، دیدگاه ساختار گرایی لوی استروس، دیدگاه روانکاوی اسطوره و تحلیل و بررسی کهن نمونه ها (Archetypes) توسط کارل گوستاویونگ، دیدگاه پدیدارشناسی اسطوره مبتنی بر نظریات اسطوره شناسی بزرگ معاصر، میرچاالیاده، دیدگاه فلسفی اسطوره توسط ارنست کاسیرر و پل ریکور؛ دیدگاه نشر و پراکندگی مبتنی بر پژوهش های بوآس، مردم شناس معروف، دیدگاه تحول و تکامل گرایی مبتنی بر نظریه وونت، فیلسوف آلمانی؛ مکتب اسطوره شناسی دین بر مبنای نظریه اشمیت، دیدگاه جامعه شناسی اسطوره مبتنی بر نظریات امیل دورکیم؛ و سرانجام، دیدگاه الگوگرایی (Patternism) اسطوره بر مبنای نظریه ساموئل هوک. در ایران، خود اسطوره پیشینه اش به هزاره سوم پیش از میلاد می رسد و گنجینه عظیم اسطوره های ایرانی را از همان ایام دیرین می توان بازسازی و گردآوری کرد. اسطوره های ایرانی به سه دوره تقسیم می شود: 1- اساطیر ایران باستان، از هزاره سوم پیش از میلاد تا آغاز دوره اشکانی (سده 3 پ. م) 2. اساطیر ایران میانه، از اواسط سده سوم پ. م تا سده ششم میلادی 3. اساطیر دوره اسلامی که دوره ای طولانی از صدر اسلام تاکنون را در برمی گیرد و در این زمینه نیز کاری جامع و فراگیر صورت نگرفته است. تاریخچه اسطوره شناسی در ایران پیشینه اش به راستی با تاریخ هفتاد سال مردم شناسی در ایران گروه خورده است و نخستین پژوهش های اسطوره شناختی و پژوهش در افسانه ها از اوایل سده چهاردهم هجری شمسی آغاز گردیده است. پژوهش های استاد ابراهیم پورداوود در نخستین در نخستین دهه همین سده با انتشار مجموعه اوستا شناسی و تعلیقات اسطوره های پیرامون گاتها، یشت ها و دیگر بخش های اوستا صورت گرفت. صادق هدایت با انتشار بخش هایی از متون پهلوی و گردآوری افسانه ها گام موثر دیگری برداشت. در دهه های بعد گام های تازه ای در مسیر پژوهش های اسطوره شناختی برداشته شد و برای اولین بار مکاتب اسطوره شناسی جهان در ایران نیز مطرح گردید و توجه پژوهشگران و مورخان و ادیبان را به خود جلب کرد. اسطوره شناسی یکی از شاخه های انسان شناسی فرهنگی[1] از آغاز قرن 18 میلادی مورد توجه تاریخ نگاران و مردم شناسان بوده است. نخستین کسانی که به اسطوره شناسی توجه کردند، فلاسفه سده های سوم و دوم پیش از میلاد بودند. اوهمر[2] (330-260 پ. م) مکتب تاریخی اوهمریسم[3] را بنیان گذارد، مکتبی که ریشه تاریخی برای روایات اساطیری قایل است. ویکو در آغاز سده 19 م، به تحقیق جدی پیرامون مباحث اساطیری پرداخت و همه جنبه های منطقی، ماوراءالطبیعی، اقتصادی، سیاسی، فیزیکی و جغرافیایی دوره باستانی را به اسطوره پیوند زد و درک خود را از تلفیق ایدئولوژیک جوامع ابتدایی نشان داد (Meletinsky, 2000: 5) اما اولین کسی که به شکل علمی دانش اساطیر را بنیان نهاد و پیشگام تاریخ نظریات اسطوره شناسی شد، فریدریش کروزر[4] است. او مکتب نمادین اسطوره را در اوایل سده نوزده میلادی پایه گذاری کرد. در همان ایام، مولر[5]، دانشمند آلمانی، مکتب اسطوره شناسی تطبیقی[6] را در اواسط سده 19 مطرح کرد. مطابقه اساطیر باستانی یونانی و رومی با اساطیر هندی کار بزرگی در جهت کشف و تحلیل اساطیر هند و اروپایی بود. در این زمینه زبان شناسان پیشگام بودند اما به سبب آن که زبان شناسی در آن زمان هنوز دانشی نوپا بود، تحلیل های اسطوره شناسان تطبیقی مانند ماکس مولر، میشل برآل[7] و دیگران، آن جامعیت و استحکام لازم را نداشت و اسطوره های مربوط به عناصر طبیعت مانند خورشید، ماه، اختران و پدیده های جوی مانند اسطوره های مربوط به باران، رگبار و توفان را با تحلیل های واژه شناختی می آمیختند و نتایج درستی از آن به دست نمی آمد "ریشه شناسی (فقه اللغه) تفنن آمیز هواخواهان مکتب اساطیر شناختی تطبیقی و تناسبات و تناظرات ایضاً تفنن آمیزی که وضع و اقامه می کرد، آن مکتب را به سرعت از نظر و اعتبار انداخت و در واقع برای آن که سرانجام بتوان شاهد کاربرد علمی زبان شناسی و کمک آن به فهم بهتر اساطیر هند و اروپایی بود، باید تا ظهور ژرژ دومزیل[8] انتظار کشید". (باستید، 1370: 13) دیدگاه دومزیل و ساخت سه طبقه ای اساطیر هند و اروپایی یعنی طبقه ایزدان فرمانروا – روحانی، طبقه ارتشتار و جنگاور و طبقه ایزدان برکت بخش، گامی دیگر در تحول اسطوره شناسی بود. در قرن بیستم، اسطوره شناسی تحولات شگرفی را پشت سر گذاشت، از جمله مطرح شدن دیدگاه ساختارگرایی[9] لوی استروس، دیدگاه کارکردگرایی[10] مالینوسکی، دیدگاه روانکاوی[11] فروید ویونگ و تحلیل اساطیر در پرتو رویاها و تخیلات و امیال اقوام و ملل و کشف کهن نمونه ها[12] یا صور ازلی نتایجی ارزشمند پدید آورد. مثل کهن نمونه آسمان پدر، زمین – مادر که "مفاهیمی جهانی اند و در سرزمین های دور از هم، بدون هیچ تاثیر متقابل تاریخی – اجتماعی، پدید آمده اند ولی بنی مشترک دارند، چون احساسی زیسته شده و تجربه شده اند". (اسماعیل پور، 1377، 51) در نیمه دوم قرن بیستم دیدگاه پدیدار شناختی اسطوره، مبتنی بر نظریات اسطوره شناس بزرگ معاصر، میرچاالیاه، پدید آمد و اسطوره را به عنوان پدیده ای دینی و قدسی مورد بررسی و تحلیل قرار داد. همین دیدگاه فلسفی ارنست کاسیرر و پل ریکور، به تحلیل نمادین و انتزاعی و پیوند شگرف اسطوره و زبان عمقی خاص بخشید. در ایران معاصر، پس از هفتاد سال پژوهش میدانی و نظری در عرصه مردم شناسی، کوشش های پراکنده ای در طرح مباحث غیر مستقیم و بی واسطه اسطوره شناسی، به ویژه اسطوره شناسی ایرانی به عمل آمد که در خور توجه است. هر چند در ایران، پژوهش های اسطوره شناختی آن دیرینگی و پیشینه لازم را ندارد و دانشی نوپاست، اما آنچه در خور ستایش است، این است که تلاش ایرانیان در شناخت این قلمرو پژوهشی حدوداً سیصد ساله غرب و در حوزه اسطوره پژوهشی ایرانی و شناخت ریشه ها و هویت های بومی، که در این مقاله به بررسی و تحلیل آن خواهیم پرداخت، چشمگیر و بسیار ارزشمند بوده است. بررسی و تحلیل هر چند کاربرد واژه "اسطوره" در ادبیات باستانی ایران پیشینه ای ندارد، اما کاربرد آن به صورت جمع اساطیر / الاساطیر 9 بار در قرآن مجید (سوره انفال، آیه 31)؛ سوره انعام، آیه 25؛ سوره نحل، آیه 24 و ... به معنی "افسانه ها و نوشته های پیشینیان" آمده است. معنی این واژه نیز در تازی "افسانه ها و سخنان بی بنیاد و شگفت آور" است که به نگارش درآمده باشد. گاه نیز این گونه سخنان اساطیر الاولین (به معنی "افسانه، پیشینگان" نامیده شده است (کزازی، 1372: 1). کاربرد واژه "میثه اوخته"[13] و "میث اوخته"[14] در اوستا به معنی "گفته دروغین و سخن ناراست "می تواند به عنوان نخستین ریشه یابی مفهوم داستانی اسطوره و افسانه باشد، هر چند واژه "افسانه" خود از ریشه ای دیگر است و در متون دوره میانه و جدید کاربرد زیادی دارد. این واژه اوستایی در متون پهلوی به صورت های "میتوخت"[15] (سخن ناراست) "میتوختیه"[16] ناراستی) و "میتوختیگ"[17] (ناراست و دروغین) آمده است. (فره وشی، 1358: 381) واژه میته اوخته اوستایی در پهلوی به "میتوخت" و "دروغ گُوشِن"[18] برگردانده شده است (مقدم، 1357: 1381) هر چند این واژه های اوستایی و پهلوی دقیقاً به مفهوم دقیق "میث" و اسطوره در فرهنگ باختر زمین نیست، اما نشان می دهد که از نظر واژگانی در دوره باستانی ایران پیشینه ای مشخص دارد. بعدها افزون بر واژه میتوخت، ایرانیان از واژة افسانه برابر نهادِ اسطوره یا "میث" فرنگی بهره بردند و در بسیاری موارد، افسانه و افسانه شناسی را مترادف اسطوره و اسطوره شناسی به کار بردند و در عصر جدید این اصطلاح توسع معنا یافت و بنا به دلایلی، اسطوره و اسطوره شناسی جای افسانه و افسانه شناسی را گرفت. آشکار است که در ادب کهن پارسی، نشانی از واژه اسطوره نیست، به استثناء یک مورد که در یکی از قصاید خاقانی شروانی آمده: "قفل اسطوره ارسطو را / بر در احسن الملل منهید". "پس از آن تا اواسط عصر قاجاریه که در زبان فارسی، تالیف فرهنگ های دوزبانه جسته و گریخته آغاز می شود، هیچ ردپایی از کلمه "اسطوره" در زبان فارسی به چشم نمی خورد. اما واژه "افسانه" و "فسانه" در متون ادب پارسی بسامد فراوان دارد. نمونه مشهور آن "هزار افسان" و "افسانه های هزار و یکشب است. رودکی این واژه را به کار برده است. "شاد زی با سیاه چشمان شاد / کاین جهان نیست جز فسانه و باد" (کزازی، 1372: 4) و فردوسی آورده : "تو این را دروغ و فسانه مدان / به یکسان رَوِشنِ زمانه مدان" (دریابندری، 1372: 176) خیام در دو رباعی "افسانه" را به معنای داستان خیالی به کار برده: "جز در دل خاک تیره منزلگه نیست / فریاد که این فسانه ها کوته نیست" و "ره زین شب تاریک نبردند برون / گفتند فسانه ای و در خواب شدند". مولوی نیز در یک بیت، "افسانه" را هم به معنای داستان خیالی و هم به معنای آوازه به کار برده است: "چون جان تو شد در هوا زافسانه شیرین ما / فانی شو و چون عاشقان افسانه شود افسانه شو". (همان: 177) این واژه در بوستان و گلستان و دیوان نظامی گنجوی نیز بسامد قابل توجهی دارد. "ساده ترین معانی افسانه نزد حافظ همان شهرت یا آوازه و داستان خیالی است که نزد دیگران هم می بینیم: شدم فسانه به سرگشتگی و ابروی دوست / کشید در خم چوگان خویش چون گویم؛ یا "ده روز مهر گردون افسانه است و افسون، نیکی به جای یاران، فرصت شمار، یارا" (همان، 180-183؛ کزازی، 1372: 4) پیشینه واژه "اسطوره" در فرهنگ های عربی – فارسی به قرن پنجم می رسد "در کتاب البلاغه اثر ادیب یعقوب کردی نیشابوری، متوفای 438 ه. ق. ذیل واژه الاساطیر آمده است "افسانه ها، الواحده اسطورۃ و اسطارۃ من الاسطر و هو الکتابه (از سطر که نوشتن باشد). در فرهنگ السامی فی الاسامی، تالیف ابوالفضل میدانی نیشابوری، متوفای 518 ه. ق هم آمده است "الاسطورۃ و الاسطاره، افسانه من السطر، الاساطیر ج." (دریابندی، 1380: 193) در فرهنگ های جدید فارسی اسطوره کاربرد خاص خود را دارد. از جمله در فرهنگ آنندراج آمده : "اسطوره همان اسطاره است که به معنای افسانه و سخن باطل باشد"؛ در فرهنگ نفیسی (ناظم الاطبا) واژه "اسطور" و "اسطوره" به معنای "سخن پریشان و بیهوده، و افسانه" تعریف شده است. (همان، 192) ریشه یابی واژه های اسطوره و افسانه در متون کهن پارسی خود بحثی دراز دامن است که در این مقال نمی گنجد. اما کاربرد این واژه ها نشان می دهد که این موضوع در قصه ها و افسانه های کهن مطرح بوده است. مباحث اساطیری ایرانی به کهن ترین ایام شکل گیری هند و ایرانیان، یعنی به هزاره نخست پیش از میلاد برمی گردد. اسطوره های کهن میترایی، زردشتی، زروانی و مانوی در زمره اساطیر غنی و باستانی ایران به شمار می روند. اسطوره های ایرانی به موازات اساطیر یونانی و رومی قوام یافت و قدیمی ترین نمونه های آن را در اساطیر گاهانی و یشت های کهن می توان جست و جو کرد. اگر غیر از اسطوره های نوشتاری، به نقوش اساطیر ایران باستان نیز توجه کنیم، دیرینگی اساطیر ایرانی به بیش از پنج هزار سال می رسد. اما با این تاریخچه درخشان اساطیر ایرانی، پژوهش های مردم شناختی در قلمرو اسطوره چه مایه اندک بوده است و اگر همین اندازه جستارهای پراکنده مردم شناسان، و پژوهشگران فرهنگ عامه نیز در ایران متوقف می شد، دیگر شاید نشانی از این حجم گرانسنگ اساطیر ایرانی نیز نبوده است. عبداللطیف طسوجی (وفات بین 1294 – 1306 ه. ق) به راستی پیشگام حوزه افسانه شناسی است. او در سال 1259 ه. ق با برگردان افسانه های هزار و یکشب گامی مهم در این راستا برداشت و کوشش او برای فارسی زبانان نقطه عطفی برای افسانه شناسی در ایران معاصر است. مطالعات چند تن از پیشگامان پژوهش های ایران باستان، از جمله صادق هدایت، ملک الشعرا بهار، ابراهیم پورداود، دکتر محمد معین و دیگران - هر چند خود از مردم شناسان و اسطوره شناسان نبودند – بستری سترگ برای پژوهش های بعدی اسطوره پژوهی فراهم کرد. پژوهش های هدایت در متون کهن باستانی ایران، از جمله مطالعاتش در اوستا و به ویژه در ادبیات پهلوی در عصری آغاز شد که هنوز مجموعه اوستا به فارسی ترجمه نشده بود و تقریباً همزمان با ترجمه شدن این مجموعه باستانی ایران به قلم شیوای استاد ابراهیم پورداود بود که هدایت در مقدمه هایی که بر متون پهلوی ساسانی، مانند کارنامه اردشیر بابکان و جاماسپ نامه نوشت، مباحث عام اسطوره شناسی، افسانه شناسی و فولکلور را مطرح کرد. او در سال 1310 اوسانه و در 1312 نیرنگستان را نوشت. و در همین سال ها که هدایت با هوشمندی و تیزبینی ویژه خود به اهمیت گردآوری افسانه ها و مواد فولکلوریک پی برده بود، به همه دوستان و آشنایان سفارش می کرد که قصه ها و افسانه های کهن را گردآوری و ثبت کنند. هدایت تا اواسط دهه بیست هجری شمسی پژوهش در افسانه ها را ادامه داد و در سال های 1312 تا 1319 حدود 27 قصه و افسانه شفاهی را ثبت و گردآوری کرد و آنها را در سال های 24-1323 به چاپ سپرد. پژوهش در اساطیر باستانی ایران، بدون ترجمه گردآوری و تحلیل گنجینه عظیم اوستا، که مواد اولیه اسطوره پژوهی ایرانی است، میسر نبود و این گام مهم را زنده یاد ابراهیم پورداود که شیفته فرهنگ کهن ایرانی بود، برداشت. او پس از ترجمه گاتها در حدود هشتاد سال پیش، ترجمه فارسی دو جلد از مجموعه اوستا تحت عنوان یشت ها را در 1307 در بمبئی انتشار داد. یشت ها گنجینه کهن ترین اسطوره های ایرانی در باب ایزدان، امشاسپندان و شخصیت های اساطیری مانند میترا، آناهیتا، تیشتر، سپندار مذ و غیره است (پورداود، 1347: 1-2) از دهه نخست سده چهاردهم هجری شمسی، بیشترین تلاش پژوهندگان صرف ارائه متون کهن ایرانی و بررسی آنها بود که در خلال آن می توان به تک نگاری های متفرق اسطوره پژوهی برخورد که هر چند جنبه مردم شناختی ندارند، اما شایسته توجه اند. از جمله در آثار دکتر محمد معین مثل مزدیسنا و ادب فارسی، مقالات ذبیح بهروز و دکتر محمد مقدم و دیگران می توان مشاهده کرد. در دهه 30 ه. ش ترجمه فارسی ایلیاد (1334) و اودیسه (1337) به قلم سعید نفیسی در معرفی اساطیر یونان باستان بسی تاثیر گذار بود. در همین دهه و دهه 40 ه. ش ترجمه متون کلاسیک اروپا، به ویژه ترجمه شاهکارهای ادبی آن خود باعث نگارش مقدمه هایی بر شخصیت های اسطوره ای یونان و روم گردید. در دهه 40 ه. ش فرهنگ اساطیر یونان و روم از پیر گریمان به قلم دکتر احمد بهشتی در دو جلد منتشر شد و در مقدمه آن می توان به بحثی جامع پیرامون اسطوره شناسی برخورد. غیر از ترجمه ای پراکنده مباحث اساطیری و افسانه شناختی، نخستین اثر مستقل و گرانسنگ پیرامون اسطوره های ایرانی، کتابی است با عنوان اساطیر ایران که در 1352 منتشر شد و کلاً دهه پنجاه هجری را می توان آغاز جدی تحقیقات اسطوره پژوهی به شمار آورد. چون از این دهه به بعد است که آثاری مستقل در این زمینه انتشار می یابد و ایرانیان در طول سی سال اخیر، مبحث اسطوره شناسی را با جدیت و کمال بیشتر مورد بررسی و تحلیل قرار داده اند. ترجمه هایی از کتاب های امیل دورکیم، الیاده، کاسیرر، لوی استروس، پل ریکور و دیگران باعث مطرح شدن دیدگاه های مختلف اسطوره شناسی گردید. اما به راستی اسطوره شناسی هنوز آن جایگاه والای خود را در ایران معاصر احراز نکرده است، چون اسطوره شناس یا اسطوره شناسانی صاحب مکتب اسطوره شناختی خاص نداریم و به گمان من تلاش آنها صرفاً در بعد اسطوره پژوهشی مانده است و ما بی گمان اسطوره پژوهانی داریم که در عرصه اسطوره پژوهی به طور اعم و نیز اسطوره پژوهی ایرانی تلاش های مستمر کرده اند. نتیجه از آنچه در صفحات فوق مطرح گردید، می توان نتیجه گرفت گه تاریخچه اسطوره شناسی در ایران سابقه ای دیرینه ندارد و بر عکس صرفاً مواد خام اساطیری در ایران باستان، دوره میانه و دوره اسلامی به نحوی چشمگیر و فراگیر وجود دارد. بهتر است از اسطوره پژوهی در ایرانِ معاصر سخن گفت که به موازات تلاش هفتاد سال پژوهش های مردم شناسی، توانست از دهه پنجاه هجری شمسی به جایگاه والای خود دست یابد و به گونه دانشی مستقل از مردم شناسی اما مرتبط با آن به حیات فکری خود ادامه دهد. اسطوره پژوهان ایران در تاریخچه کوتاه خود در مقایسه با تاریخچه سیصد ساله اسطوره شناسی در غرب، توانستند زمینه های اصلی این رشته را فراهم آورند و به ویژه با آثار درخشان خود توانسته اند، مواد اصلی اساطیر ایران باستان را گرد آورند تا نسل آینده بتواند بر پایه این مواد خام اساطیر کهن، دیدگاه های نوین اسطوره شناختی خود را در عرصه اساطیر ایرانی پدید آورند و اسطوره شناسی ایرانی در کنار دیدگاه های دیگر به مقامی بلند پایه دست یابد. کتابنامه 1- اسماعیل پور، ابوالقاسم، 1383. زیر آسمانه های نور، جستارهای اسطوره پژوهشی و ایران شناسی، تهران: پژوهشکده مردم شناسی، نشر افکار. 2- ------------- ، 1377. اسطوره بیان نمادین، تهران: سروش. 3- ------------- ، 1385. «سهم اسطوره ها و افسانه های ایرانی در میراث مشترک معنوی جهان»، مجموعه مقالات کنوانسیون میراث معنوی یونسکو، با همکاری سازمان میراث فرهنگی، تهران: انتشارات سازمان میراث فرهنگی. 4- باستید، روژ، 1370. دانش اساطیر، ترجمه جلال ستاری، تهران: توس. 5- بهار، مهرداد، 1375. پژوهشی در اساطیر ایران (پاره نخست و دویم)، تهران: آگاه. 6- ------- ، 1385. جستاری در فرهنگ ایران، تهران: اسطوره. 7- ------- ، 1384. از اسطوره تا تاریخ، تهران: چشمه، چ 4. 8- پورداود، ابراهیم، 1347. یشت ها، 2 جلد، تهران: طهوری. 9- --------- ، 1356. فرهنگ ایران باستان، تهران: دانشگاه تهران، چ 3. 10- دریابندی، نجف، 1380. افسانه اسطوره، تهران: کارنامه. 11- فره وشی، بهرام، 1358. فرهنگ زبان پهلوی، تهران: دانشگاه تهران، چ 3. 12- کزازی، میرجلال الدین، 1372. رویا، حماسه، اسطوره، تهران: مرکز . 13- گریمال، پیر، 1367. فرهنگ اساطیر یونان و رم، تهران: امیرکبیر چ3. 14- مقدم، محمد، 1357. جستار درباره مهر و ناهید، تهران: مرکز ایرانی مطالعه فرهنگ ها. 1- Caspo, Eric, 2005. The Theories of Mythology, Malden, Oxford, Victoria: Blackwell. 2- Doty, William (ed.), 2002. Times World Mythology, London 3- . ____________, 2004, Myth, Ahandbook, Westport, Connecticut, London: Greenwood Press. 4- Grimal, Pierre, (ed.), 1973. Larousse World Mythology, London, Newyork. 5- Meletinsky, Eleazar M., 2000. The Poetics of Myth, Newyork, London: Routledge. 6- Warner, Rex, 1975 (de.). Encyclopedia of World Mythology, London. [1] Cultural Anthropology [2] Evhemere [3] Evhemerism [4] Friederich [5] . J. O. Muller [6] Comparative Mythology [7] Michel Breal [8] George Dumezil [9] structuralism [10] Functionalis [11] Psychoanalytic [12] Archetypes [13] miØaoxta [14]. miØoxta [15] mitoxt [16] mitoxtih [17] Mitoxtig [18] Dro / gowish