جامعه شناسی ادبیات (استدلال بازنمایانه .Representational argument )
استدلال بازنمایانه، ضمن تأکید بر مبحث بازنمایی، به این مقوله می پردازد که آیا هنر هم می تواند راهی برای دست یابی به شناخت واقعیت باشد، یا خیر؟ و آیا وابستگی هنر به زیبایی، احساس و ایدئولوژی، مانع رسیدن به شناخت از طریق هنر است یا خیر؟
پل فایرِبند، در مورد کارکرد توانایی بازنمایی در هنر به عنوان یکی از راه های شناخت، بر این اعتقاد است که علم تنهاترین و بهترین روش برای شناخت نیست، بلکه یکی از راه های شناخت، تبیین و توصیفِ واقعیت است. به اعتقاد او رمان نویسان، عکاسان، نقاشان، معماران و هنرمندان نیز با روش استدلال بازنمایانه ، یعنی استدلال از راه نشان دادن، بازنمایی و ارائه کردن، دانشی به همان اعتبارِ علم ( science ) تولید می کنند. او تا آن جا پیش می رود که استدلال بازنمایانه را نه فقط برای امور انسانی و اجتماعی، بلکه برای علوم تجربی نیز معتبر و ضروری می داند. و بر این اعتقاد است که پای استدلالی علم، به همان اندازۀ هنر چوبین است. او همچنین بر این باور است که وابستگی علم به ایدئولوژی کمتر از هنر به ایدئولوژی نیست و از آن جایی که نمی توان به این دلیل منکر جایگاه علم در حوزه شناخت شد، بنابراین این موضوع در مورد هنر هم صدق می کند.
هر چند سخنان فایرِبند، بر کارل ریموند پوپر و هم مسلکانش در فلسفه علم گران آمد، اما موجی که به نام پسامدرن شکل گرفت، افکار فایربند را عمومیت بخشید تا جایی که امروز به عنوان« مٌد فکری » در پسامدرن جایگاه خود را یافته است. ( فاضلی، 1386 : 35 )
منبع:
فاضلی، نعمت الله، « انسان شناسی فرهنگی »، جزوه درسی، دانشگاه علامه طباطبایی، دانشکده علوم اجتماعی، 1386