جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'ارزش خاموشی در ادبیات'.
1 نتیجه پیدا شد
-
سکوت یا مهر زدن به زبان و پرهیز از گفتار بیهوده، یک اصل مهم در اخلاق و عرفان است؛ چرا که حیات معنوی چیزی نیست جز دخل و تصرف روح خدا در باطن ما. [TABLE=width: 50%] [TR] [TD=align: right]ز اندرونم غم صد خموش خوش نفس [/TD] [/TR] [TR] [TD=align: left] دست بر لب می زند یعنی که بس [/TD] [/TR] [/TABLE] در معانی اخلاقی، سکوت بسیار ارزشمند است. سکوت یا مهر زدن به زبان و پرهیز از گفتار بیهوده، یک اصل مهم در اخلاق و عرفان است؛ چرا که حیات معنوی چیزی نیست جز دخل و تصرف روح خدا در باطن ما. و بنابراین، سکوت باید بخش بزرگی از آمادگی ما برای این دخل و تصرف باشد و پرگویی و التذاذ از کلام غالبا مانع خردی نیست بر سر راه آن چیزی که ما فقط از طریق نیوشیدن آنچه روح الهی و آوای خدا در گوش دل ما می گوید، کسب می توانیم کرد. حفظ زبان نه فقط یکی از دشوارترین و دقیق ترین ریاضت ها، بلکه از سودمندترین آنها هم هست. سکوت و توجه به الزامات چنین مقامی خود دریچه ای است برای رسیدن به حقایق و معانی. اینکه می بینیم مولانا با وجود سرودن اشعار بسیار و بی شمار تخلص «خموش» یا «خموشی» را برمی گزیند، خالی از حکمت و لطافتی نیست. مولانا در برابر گفتن و شنیدن به شنیدن بیشتر توجه دارد. [TABLE=width: 50%] [TR] [TD=align: right] بشنو از نی چون حکایت می کند [/TD] [/TR] [TR] [TD=align: left] از جدایی ها شکایت می کند [/TD] [/TR] [TR] [TD=align: right] دم مزن تا بشنوی زاسرار حال [/TD] [/TR] [TR] [TD=align: left] از زبان بی زبان که: قم تعال [/TD] [/TR] [/TABLE] در جهان بینی مولوی ارزش خاموشی از سخن بیشتر است، چرا که در گفتار، پوششی برای آن دگرگیتی است، زنگاری است بر آینه دل که نمی گذارد زیبایی یار ازلی در جام جم دل نمایان شود. [TABLE=width: 50%] [TR] [TD=align: right] خاموشی بحرست و گفتن همچو جو [/TD] [/TR] [TR] [TD=align: left] بحر می جوید تو را، جو را مجو مولوی، پخته و سوخته و گداخته ای است میان خامان و «درنیابد حال پخته هیچ خام» و به ناچار سخن کوتاه می کند. مولاناشاید جدا افتاده از یار و دیار آغازین باشد. مولوی «مرغ بال ملکوت» است و «نی» جدا مانده از «نیستان». [TABLE=width: 50%] [TR] [TD=align: right]هر که او از همزبانی شد جدا [/TD] [/TR] [TR] [TD=align: left] بی زبان شد گرچه دارد صد نوا [/TD] [/TR] [/TABLE] باری ترجیح سکوت بر گفتن این است که زبان آوری و گفتار، باعث لوث حقایق و معانی و خرج شدن سرمایه های معنوی می شود. [TABLE=width: 50%] [TR] [TD=align: right] این سخن در سینه دخل مغزهاست [/TD] [/TR] [TR] [TD=align: left] در خموشی، مغز جان را صد نماست [/TD] [/TR] [TR] [TD=align: right] چون بیامد در زبان شد خرج مغز [/TD] [/TR] [TR] [TD=align: left] خرج گم کن تا بماند مغز نغز [/TD] [/TR] [TR] [TD=align: right] مرد کم گوینده را فکری است زفت [/TD] [/TR] [TR] [TD=align: left] قشر گفتن چون فزون شد، مغز رفت [/TD] [/TR] [TR] [TD=align: right] پوست افزون بود لاغر بود مغز [/TD] [/TR] [TR] [TD=align: left] پوست لاغر شد چو کامل گشت و نغز [/TD] [/TR] [/TABLE] [/TD] [/TR] [/TABLE]