رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'آلفرد لرد تنیسون'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. توضیح شعر این شعر از چهار قسمت تشکیل شده که در واقع هر کدام از این چهار قسمت در فضا و مکانی خاص اتفاق می افتند. قسمت اول: در ابتدای این شعر، در قسمت اول ، شاعر از تنهایی و دوری بانو سخن می گوید ، او در برج قلعه ای زندگی می کند . این قلعه در جزیره ای در کنار رود خانه قرار دارد. " کم ِ لوت" شهر شاه آرتور در پایین و آن سوی رودخانه قرار دارد. جایی در کنار مزارع ... قسمت دوم: می کند. در مقابل او آینه ای نشسته، که تصویر پشت سرش را پدیدار می کند. مردمان و حوادثی که در گذرند بیرون از پنجره این اتاق ِ کوچک ، در سرزمینی که او از دیدنش محروم است ، تنها توان دیدن تصاویر آن را دارد. او می بافد و می بافد ، آن چیز که از این تصاویر بر ذهن او نقش می بندد. او همیشه تنهاست، دور از مردم عادی تنها شاهد آن چیز هایی ست که در گذر است و خود بی نصیب از هرگونه تاثیر گذاری. تمام این دوری ها و تنهایی ها تنها به دلیل حادثه ای شوم و نحس است . در لحظه ای که او دست از کار بکشد ،این حادثه بر زندگی اش نقش می بندد ، این است که او دلبسته این بافتن می شود ، چون تنها راه نجات او از حادثه ای ست که از آن آگاهی ندارد . او باید پیوسته ببافد بدون اینکه نگاهی مستقیم به " کم ِ لوت" داشته باشد. او تصاویری را که می بیند بیان می کند ، و در انتهای قسمت دوم، از دلدادگی دو عاشق سخن می گوید ، و به این طریق از تنهایی خود و سرنوشتش شکایت می کند . او از این سایه ها و تصاویر مجازی بیزار است و روحش دردمند، نیازمند آرامش است. قسمت سوم: در قسمت سوم ، لَنسِلوت ، یکی از شوالیه های قهرمان دربار شاه آرتور با شکوه و هیبت پدیدار شد ، و با عظمت و شکوه ویژه ای به سمت قصر و برج بانوی شالوت رژه رفت. بانو تصویر او را در آینه دید و آن قدر جذاب و با شکوه بود که او دست از کار کشید و دستگاه بافندگی را که با آن مشغول بافتن تار های رنگین بود رها کرد و به سمت "کمِ لوت" برگشت و به آن نگاه کرد و اینگونه بود که طالع نحس و اتفاق شوم پدیدار شد... قسمت چهارم: در قسمت چهارم می بینیم که این طالع شوم ، همانا مرگ بانوی شالوت است. او از برجی که در آن زندگی می کرد پایین می آید و قایقی را پیدا می کند و بر بدنه اش نام خود را حک می کند . و در انتهای روز آن را باز می کند و به پایین رود به سمت کم لوت به حرکت در می آید. او در تمام راه آواز سر می دهد و هنگامی که به کم لوت می رسد می میرد. اهالی شهر برای دیدن بانویی که در قایق کوچکی برای همیشه آرمیده می آیند . شوالیه ها و نجیب زاده ها با صلیب کشیدن بر سینه ، خود را از ترس و بیم و ناراحتی می رهانند، تنها لنسلوت است که به صورت او دقیق می شود و به آرامی می گوید : " صورتش دوست داشتنی است" و برای او دعا می کند تا رحمانیت خدا نصیبش شود. متن اصلی شعر و سپس ترجمه آن را در سطور پایین بخوانید
  2. sam arch

    آلفرد لرد تنیسون

    آلفرد تنیسون سومین فرزند خانواده در پنجم آگوست سال 1809 متولد شد. پدر آلفرد کشیش بود. جرج کلیتون تنیسون برادر بزرگتر آلفرد و خواهرش الیزابت نام داشت. اگر چه جرج برادر بزرگتر بود ، اما چارلز ، برادر کوچکتر جانشین پدر شد ، این جانشینی به دلیل اختلاف نظری بود که جرج با پدرش داشت و این اختلاف نظر و درگیری های پس از آن سبب شد که چارلز جانشین پدر شود و جرج برای همیشه به عنوان یک روحانی و مبلغ دینی به کار مشغول شود و با اینکه از این کار تنفر داشت از این طریق امرار ِ معاش کند و زندگی ِ خود و خانواده اش را بگذراند. آلفرد تنها هشت سال داشت که نوشتن را آغاز کرد و گاهی علاوه بر نوشتن ، به شعر گفتن می پرداخت . لو شعر های سپید زیادی را تا سن 14 سالگی سرود و سپس در سال 1827 وارد کمبریج شد . اولین مجموعه شعر او با عنوان "شعر های دو برادر " منتشر شد . در کمبریج او با افرادی نظیر ادوارد فیتزجرالد ، تکِری و آرتور هنری هالم آشنا شد . در سال 1829 آلفرد در رقابتی نزدیک با دوست خود تکِری در زمینه شعر برای دریافت جایزه برتری یافت. سال بعد ،شعر دیگر او با نام "غزلی خاص " چند جایزه قابل تامل را از آن خود کرد، آلفرد امیلی سل وود را که بعد ها دلباخته او شد و تنها عشق او محسوب شد در همین سال ملاقات کرد. این آشنایی توسط آلفرد هالم صورت گرفت همچنین امیلی، خواهر آلفرد و آرتور نامزدی خود را اعلام کردند. اما در 15 سپتامبر سال 1833 شوک بزرگی باعث به هم ریختن قوای ذهنی آلفرد شد و این شوک ، درگذشت ناگهانی بهترین دوست او یعنی آرتور هنری هالم بر اثر سکته قلبی بود. در همان سال ادوارد ، برادر آلفرد به تیمار ستانی فرستاده شد و تا زمان مرگش یعنی در سال 1890 در آن جا به سر برد. بعد از این سال او شروع به سرودن مجموعه ای به نام " به یادگار ... ای.اچ.اچ ( آرتور هنری هالم) " کرد . که بدون شک آلفرد بیشترین آثار و اشعار معروفش را در این دوره به ثمر رساند که این آفرینش منحصر به فرد تا سال 1850 ادامه داشت. در سال 1839 ، آلفرد و امیلی به طور رسمی نامزدی خود را اعلام کردند و در سال 1840 به طور رسمی از هم جدا شدند. عامل اصلی در جدایی آلفرد و امیلی که بسیار دلباخته هم بودند پدر امیلی بود ، که وی دلیل خود را از بر هم زدن این ازدواج و پایان زندگی مشترک این دو نفر فقر و بی پولی و عدم استطاعت مالی آلفرد در تامین مایحتاج زندگی دانست ، اما در واقع دلیل دیگری پشت این بهانه بود و آن ازدواج نا مبارک و بد اقبال چارلز برادر آلفرد با لوسیا خواهر امیلی بود . چارلز به مواد مخدر اعتیاد داشت و اگرچه عاقبت لوسیا توانست او را از شر این ماده افیونی نجات دهد ، اما لوسیا به دلیل فشار های عصبی ناشی از این دوران دچار مشکلاتی روحی و روانی شد و از آن جا که پدر امیلی از عاقبت وی می ترسید مانع این ازدواج شد. بنابر این آلفرد و امیلی به درد سخت جدایی تن در دادند . که این درد ِ عمیق و سخت جدایی در شعر های آن دوره آلفرد به وضوح قابل مشاهده است. پس از این جدایی و شرایط حاکم بر زندگی آلفرد او شروع به سفر به سرزمین های مختلف و مطالعه کرد و نهایتا در اتمام این سفر ها به چند زبان مسلط شد که در این میان می توان به زبان های فارسی و عبری اشاره کرد. از سال 1842بود که دیگر آلفرد به عنوان یک شاعر قابل و حاذق شناخته شده بود. اما متاسفانه خطری که سلامتی آلفرد را تحدید می کرد آن چنان جدی بود که پزشکان را وا داشت تا به مدت دو سال او را از هر گونه فعالیتی ، حتی در زمینه نوشتن شعر ها و یا هر گونه مطالعه منع کنند.پس از سپری این مدت و بهبود بیماری و بازگشت سلامتی هنگامی که آلفرد برای بار دیگر شروع به نوشتن کرد ، شعر بلندی که ادوارد بولور لیتون سروده بود و در آن شاعران بزرگی نظیر وردز ورث ، کیتس و حتی آلفرد تنیسون را مورد تمسخر قرار داد ، باعث بروز مشکلاتی برای او شد. با این حال آلفرد به نوشتن ادامه داد و شعر بلند ِ سپید " شاهزاده خانم " را به اتمام رساند. شعری که قسمت هایی از آن بعد ها به عنوان ترانه و آهنگ خوانده شد. در سال 1849 اتفاق شگفت انگیزی رخ داد و برادر آلفرد ، چارلز با همسرش لوسیا به زندگی مشترک خود بازگشتند. و در 13 ژوئن سال بعد آلفرد و امیلی به طور پنهانی با یکدیگر ازدواج کردند. پس از آن وردز ورث در گذشت و دربار به یک ملک الشعرا به عنوان جانشین نیاز داشت. این شغل ابتدا به ساموئل راجرز 87 ساله پیشنهاد شد که او به دلایلی آن را رد کرد. نام آلفرد به همراه دو نفر دیگر نیز در فهرست دربار قرار داشت که شاهزاده آلبرت شعر " به یادگار آرتور هنری هالم " را خواند و بدین ترتیب آلفرد را انتخاب کردند. او شیفته این بود که به عنوان شاعر دربار انتخاب شود با این حال هیچ گاه آن گونه با کار آمیخته نشد که روال عادی زندگی خود را فراموش کند. زندگی خانوادگی او بسیار برایش حائز اهمیت بود. در 11 آگوست 1852 ، هالم تنیسون ، فرزند اول آلفرد متولد شد. و بعد از او لینونل تنیسون در 16 مارس 1854 دیده به جهان گشود. او بی نهایت شیفته فرزندان خود بود و آن ها را اندکی لوس بار آورد.
×
×
  • اضافه کردن...