جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'آلتوسر و دستگاه های ایدئولوژیک دولتی'.
1 نتیجه پیدا شد
-
آلتوسر و دستگاه های ایدئولوژیک دولتی لوئی آلتوسر رسالت خود را پیراستن اندیشه های مارکس از غبارهای اومانیستی، تاریخ گرایی، کلیت گرایی، و اقتصاد باوری می دانست که از دید او به غلط به آثار مارکس نسبت داده می شود. بازخوانی دقیق آثار مارکس توسط او به مناقشات فراوانی منتهی شده است. اما آشکارا صورت بندی و مفهوم پردازی ایدئولوژی و ساختار و نحوه عملکرد آن در جوامع معاصر، سهم قابل توجهی در نظریه پردازی معاصر داشته است. آلتوسر یک مارکسیست ساختارگرا است. ممکن است از خود بپرسید چطور چنین چیزی ممکن است. چطور می توان مارکسیسم را که بر تحلیل تاریخی/اجتماعی تکیه دارد، با ساختارگرایی که بر تحلیلی غیر تاریخی/غیر اجتماعی مبتنی است، ترکیب کرد. پاسخ آلتوسر در وهله اول به تمایز او میان ایدئولوژی ها (تاریخی/اجتماعی) و ایدئولوژی (ساختاری) باز می گردد. این مسئله همان گونه که از ۱۹۶۵ در نظریه انتقادی پدیدار شد، بخشی از بحثی طولانی تر پیرامون رابطه دولت و افراد (سوژه ها) بود. آلتوسر با این پرسش روبه رو بود که چرا افراد مطیع اند؟ چرا مردم از قوانین اطاعت می کنند؟ چرا انقلابی علیه سرمایه داری رخ نمی دهد؟ نظریه او درباره ایدئولوژی و ایدئولوژی ها از درک او از رابطه دولت و سوژه ها (میان حکومت و شهروندان) منتج شد. درنتیجه بررسی کوتاهی از اندیشه های او درباره این رابطه ضروری است. از نظر آلتوسر، دولت نوعی از شکل بندی حکومتی است که به همراه سرمایه داری ظهور کرد. هر دولتی (شما می توانید برای کمک به تصور معنی دولت، کلمه ملت را جانشین آن کنید) توسط شیوه تولید سرمایه داری تعیین شده و به منظور محافظت از منافع آن شکل گرفته است. این مسئله که مفهوم ملت ها به عنوان واحدهایی مجزا با سرمایه داری متناظر است، به لحاظ تاریخی درست است. همچنین امکان دارد که دموکراسی به عنوان یک ایدئولوژی و یا شکلی از حکومت نیز با سرمایه داری متناظر باشد؛ چراکه دموکراسی این توهم را ایجاد می کند که همه افراد با یکدیگر برابرند و قدرتی یکسان با یکدیگر دارند (و درنتیجه بر روابط استثمارگرانه اقتصادی نقاب می افکند). آلتوسر به دو مکانیزم عمده اشاره می کند که تضمین می کنند مردمی که تحت حاکمیت دولت اند مطابق با قوانین آن دولت عمل کنند. نخستین مکانیزم را آلتوسر دستگاه های سرکوب دولتی می نامد (RSAs) که مانند پلیس، دادگاه ها و زندان، مستقیما به اعمال زور جهت انطباق رفتار مردم با قوانین می پردازند. دولت از طریق این دستگاه ها افراد را وادار می کند تا به گونه ای معین رفتار کنند. اما مکانیزم دومی که آلتوسر بررسی می کند برای مطالعات ادبی اهمیت بیشتری دارد. او آنرا دستگاه های ایدئولوژیک دولت می نامد (ISAs). نهادهایی وجود دارند که ایدئولوژی هایی تولید می کنند که ما به مثابه افراد (و گروه ها) آن ها را درونی می کنیم و مطابق آن ها عمل می کنیم. دستگاه های ایدئولوژیک دولت شامل مدارس، مذاهب، خانواده، نظام حقوقی، سیاست، هنر، ورزش و غیره می شوند. این سازمان ها نظام هایی از عقاید و ارزش ها تولید می کنند که ما به مثابه افراد جامعه به آن ها باور داریم (یا منکر آن ها هستیم). همین مسئله است که آلتوسر آن را مورد تحلیل قرار می دهد. ما چگونه ایدئولوژی هایی را که این دستگاهها خلق می کنند، درونی کرده و به آن ها باور پیدا می کنیم؟ (و در نتیجه در نظام سرمایه داری به غلط خود را سوژه هایی غیر بیگانه می پنداریم). پاسخ آلتوسر با تفکیک میان ایدئولوژی ها و ایدئولوژی آغاز می شود. ایدئولوژی ها خاص، تاریخی و متفاوتند. ما می توانیم درباره ایدئولوژی های متعددی نظیر ایدئولوژی مسیحی، ایدئولوژی دموکراتیک، ایدئولوژی فمینیستی و موارد دیگر سخن بگوییم. اما ایدئولوژی ساختاری است. آلتوسر می گوید که ایدئولوژی یک ساختار است و در نتیجه ابدی است. یعنی بایست به صورت همزمان مورد مطالعه قرار گیرد. دلیل آن که آلتوسر اعلام می کند ایدئولوژی تاریخ ندارد همین مسئله است. او مفهوم ایدئولوژی به عنوان ساختار را از این اندیشه مارکسیستی استنتاج می کند که ایدئولوژی را بخشی از روبنا می داند، اما او ساختار ایدئولوژی را با مفهوم ناخودآگاه فروید و لکان پیوند می دهد. از آن جا که ایدئولوژی یک ساختار است، محتواهای آن می توانند تغییر کنند. می توان آن را با هر چیزی پر کرد، اما فرم آن، همچون ساختار ناخودآگاه، همیشه یکسان باقی می ماند. همچنین، ایدئولوژی ناخودآگاهانه فعالیت می کند. ایدئولوژی نیز مانند زبان، نظام و یا ساختاری است که ما در آن زندگی می کنیم و با ما سخن می گوید، اما ما را دچار این توهم می کند که گویی ما آن را در اختیار خود داریم، یا می توانیم آزادانه اعتقادات خود را انتخاب کنیم، یا دلایل فراوانی می توانیم برای اعتقادات خود ذکر کنیم.