رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'آریوبرزن (سردار بزرگ ایرانی)'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. آریو برزن یک فرمانده بزرگ مهین پرست ایران بود. کسی که در سال 330 پیش از میلاد در نبرد دربند پارس تا پای جان در برابر اسکندر مقدونی مبارزه کرد. گرچه این قهرمان فداکار ایران از جان خود گذشت اما امانتی را به تاریخ سپرد که تا ابد زنده خواهد ماند. او کوه های سر به فلک کشیده زاگرس را به گواهی گرفت که همواره به آیندگان یادآوری کنند که ایرانی چگونه میهن پرستی را معنا می کند. او و یارانش جان دادند تا بیاموزند دفاع از روح و نام و خاک و شرف این سرزمین را. آنان جان دادند تا جان ایران جاویدان ماند. آخرین جنگ در نبرد در بند پارس و جان باختن بر پایه یادداشتهای روزانه کالیستنس (Callisthenes) مورخ رسمی اسکندر، در ماه اگوست سال 330 پیش ازمیلاد نیروهای این فاتح مقدونی در پیشروی به سوی "پرسپولیس" پایتخت آن زمان ایران، در یک منطقه کوهستانی صعب العبور (دربند پارس، تُکاب در کهگیلویه، این محل معبری بود که از پارس به شوش می رفت) با یک هنگ ارتش ایران (1000 تا 1200 نفر) به فرماندهی ژنرال آریو برزن رو به رو و متوقف شدند و این جنگ چندین روز مانع ادامه پیشروی ارتش ده ها هزار نفری اسکندر شده بود که مصر، بابل و شوش را قبلا تصرف و در سه جنگ، داریوش سوم را شکست و فراری داده بود. اسکندر پس از تصرف شوش برای تسخیر پارسه سپاهیان خود را دو بخش کرد: بخشی به فرماندهی «پارمن یونوس» از راه جلگه رامهرمز و بهبهان به سوی پارسه روان شد؛ و بخش دیگر به فرماندهی خود اسکندر با اسلحه#های سبک راه کوهستان کهگیلویه را در پیش گرفتند. در نبرد دربند پارس، با وجود آریوبرزن و نیروهایش گذشتن سپاهیان اسکندر از این تنگه#های کوهستانی امکان#پذیر نبود. از این رو اسکندر به نقشه جنگی ایرانیان درجنگ ترموپیل متوسل شد و با کمک یک اسیر خائن از بیراهه و گذر از راه#های سخت کوهستانی خود را به پشت نگهبانان ایرانی رساند و آنان را در محاصره گرفت. آن هنگام که اسکندر بر تنگ تکاب وارد شد، سردار آریو برزن را پیش روی خود دید، گروهی دربالای تنگه با شمشیرهای آخته و گروهی بر فراز معبر سنگ ها و گروهی دیگر با فلاخن(سلاح پرتاب سنگ) و تیر و کمان بر آنان فرود می آمدند. وقتی اسکندر به آنجا رسید حملات سختی کرد اما کاری از پیش نبرد و سربازانش سپر را بر سر گذاشته و عقب نشینی کردند. در حالی که اسکندر فکر می#کرد بی هیچ تلفاتی ایستادگی آنجا را تسخیر میکند . . . عرصه بر اسکندر تنگ شده بود و شکست را روبروی خود می دید. پس از 48 روز مبارزه، یکی از روسای طوایف ایرانی [برخی منابع وی را یک چوپان ایرانی اسیر شده و برخی وی را از اسیران غیرایرانی که قبلا به ایران رفت و آمد داشته معرفی کرده اند که آزادی خویش را با نشان دادن یک بیراهه (و در واقع با یک خیانت) با وی معامله کرد] به کشور زادگاه خود خیانت کرد و اسکندر را از مسیر کوه به پشت خط سپاه آریو برزن راهنمایی نمود. اسکندر بدین طریق خود و سپاهیان را به پشت لشگر ایرانیان رسانید وآنان را دور زد. این نکته نشان می دهد که چگونه اسکندر با خیانت برخی توانست در جنگ علیه ایرانیان به پیروزی برسد. [گویند اسکندر پس از پیروزی بر آریو برزن آن خائن را که راه را نمایانده بود به جرم خیانت اعدام کرد] با گذشت زمان کوتاهی پس از آنکه اسکندر به پشت سپاه آریو برزن رسید، قهرمان ایرانی از سه جهت مورد هجوم واقع شد. از شمال توسط فیلوتاس (Philotas)، از غرب توسط کراتروس(Craterus) و از شرق توسط خود اسکندر. بسیاری از ایرانیان قتل عام شدند. نقشه نبرد دربند پارس در دنباله نوشتار نشان داده شده است. آریو برزن و سپاه وفادارش شجاعانه علیه مهاجمان می جنگیدند، پس از چندی آریو برزن با 40 سوار و 5 هزار پیاده و وارد ساختن تلفات سنگین به دشمن، حلقه محاصره را شکست و برای یاری به پایتخت و نجات مردم آهنگ بازگشت به سوی پارسه (تخت جمشید یا پرسپولیس) را نمود، ولی سپاهیانی که پیش تر به دستور اسکندر از راه جلگه به طرف پارسه رفته بودند، پیش از رسیدن او به پایتخت، به پارسه دست یافته بودند. در میانه راه پارسه، این لشگر جلوی پیشروی سپاه ایران به فرماندهی آریو برزن را سد کردند ..... راه دیگری نبود، سردار پارسی نبرد را آغاز نمود جنگی سهمگین در گرفت. یوتاب خواهر آریو برزن و سردار داریوش سوم در جنگ با اسکندر، همراه و همگام با برادر خود پا به پاجنگید. بانو یوتاب که فرماندهی بخشی از سپاهیان برادر را برعهده داشت و در کوه ها راه را بر اسکندر بست . آریو برزن دلاور از جان خود گذشته و به صفوف مقدونی ها زد .... فرمانده دلیر آنقدر جنگید تا خود و سربازانش شرافتمندانه یک به یک بر خاک افتادند. مورخ اسکندر نوشته است که اگر چنین مقاومتی درگاوگاملا (کردستان کنونی عراق) در برابر ما صورت گرفته بود، شکست مان قطعی بود. در "گاوگاملا" با خروج غیرمنتظره داریوش سوم از صحنه، واحدهای ارتش ایران نیز که در حال پیروز شدن بر ما بودند، به ناگاه در پی او دست به عقب نشینی زدند و پس از اندکی ماپیروز شدیم. داریوش سوم در جهت شمال شرقی ایران فرار کرده بود اما آریو برزن دربلندی#های جنوب ایران و در مسیر پارسه به ایستادگی ادامه داد. آریوبرزن که در نزدیکی های تخت جمشید به دفاع از میهن اقدام نمود، مقاومتی بی مانند از خودنشان داد. در کتاب اتیلا نوشتهٔ لویزدول آمده که در آخرین نبرد اسکندر که از شجاعت آریوبرزن خوشش آمده بود به او پیشنهاد داده بود که تسلیم شود تا مجبور به کشتن او نشود ولی آریوبرزن گفته بود:"شاهنشاه ایران مرا به اینجا فرستاده تا از این مکان دفاع کنم و من تا جان در بدن دارم از این مکان دفاع خواهم کرد." اسکندر نیز در جواب او گفته بود:"شاه تو فرار کرده. تو نیز تسلیم شو تا به پاس شجاعتت تو را فرمانروای ایران کنم." ولی آریو برزن در پاسخ گفته بود :"پس حالا که شاهنشاه رفته من نیز در این مکان می مانم و آنقدر مبارزه میکنم تا بمیرم" و اسکندر که پایداری او را دیده بود دستور داد تا او را از راه دور و با نیزه و تیر بزنند. آنها آنقدر با تیر و نیزه او را زدند که یک نقطهٔ سالم در بدن او باقی نماند. پس از مرگ او را در همان محل به خاک سپردند و روی قبر او نوشتند "به یاد لئونیداس”*. آریوبرزن با وجود سرنگونی پایتخت و در حالی که سخت در پیگرد سپاهیان دشمن بود، حاضر به تسلیم نشد و آنچنان در پیکار با دشمن پای فشرد تا گذشته از خود او، همه یارانش از پای در افتادند و جنگ هنگامی به پایان رسید که آخرین سرباز پارسی سپاه آریوبرزن به خاک افتاده بود. یوتاب نیز چنان جنگید تا او نیز کشته شد و هر دو نامی جاوید از خود برجای گذاشتند. بدین ترتیب آخرین دژ انسانی نیز فرو ریخت و فرمانروایی هخامنشیان پایان یافت . . . هنگامی که اسکندر این خبر را شنید، به سوی پارسه (تخت جمشید، پرسپولیس) حرکت نمود و مردم آن شهر بی دفاع را تسلیم یافت. سپس فرمان به غارت داد، مهاجمان مقدونی بر مردم تاختند و آنچه که از شهر باقی بود به یغما بردند و آنچه را نمی توانستند بر زمین می#کوفتند، گویند غنائم آنچنان بسیار بود که اسکندر را توان حمل آن همه نبود. تاریخ نگاران یونانی گویند که اسکندر مست از باده بر تختگاه پادشاهان پیشین پارس تکیه داده بود که زنی آتنی تبار به نام تائیسبه وی پیشنهاد نمود که تختگاه را آتش بزند، مشعل ها را برافروختند در پیشاپیش آنان اسکندر نخستین مشعل را بر پرده تالارگرفت در پس وی تائیس در حرکت بود و دیگران نیز هم چنان کردند . . . [در برخی منابع آمده است اسکندر در آن هنگام به هیچ وجه در حالت مستی نبوده است و در هوشیاری کامل به سر می#برده و او برای انتقام از به آتش کشیدن شدن آتن در حمله خشایارشا، فرمان به آتش کشیدن نماد شکوه، تمدن و توانمندی ایرانیان، تخت جمشید را صادر کرده است. اما گاهشماران یونانی با تحریف تاریخ و برای تبرئه و تطهیر اسکندر از چنین اقدام وحشیانه و غیرمتمدنانه#ای بیان نموده#اند که وی هشیار نبوده و در حالت مستی و به پیشنهاد یک روسپی چنین عملی را انجام داده است که بعدها از کرده خود سخت پشیمان گشته است ] و بدین ترتیب کاخ تخت جمشید رابه یک باره دود و آتش فرا گرفت و شهری را که بیش از یکصد سال صرف ساختنش شده بود تنها در چند ساعت فرو ریخت و به آوار و خاکستر تبدیل شد. شهری که خاطره برگزاری جشن های نوروز و آیین#های ملی و میهنی ایران را به خود دیده بود و شکوه ایران را با آوای ساز و آواز در یاد داشت اکنون جز صدای شعله و ترکیدن چوب و فروریختن آوار صدای دیگری از آن شنیده نمی شد. و این گونه هر آنچه که بوددیگر نبود . . . آریو برزن یکی از میهن پرست ترین فرماندهان تاریخ ایران زمین بود. کسی که تا حد مرگ مقابل اسکندر جنگید، امانتوانست مانع پیروزی او و همچنین به آتش کشیدن و ویرانی پارسه (تخت جمشید، پرسپولیس)، پایتخت امپراتوری ایران آن زمان گردد. دلاوری های سردار آریو برزن، یکی ازبرگ های ستایش برانگیز تاریخ میهن ما راتشکیل می#دهد و نمود از جان گذشتگی ایرانیان در راه میهن است. آریو برزن و مردانش نزدیک به یک سده پس از ایستادگی لئونیداس در برابر ارتش خشایارشا در ترموپیل، که آن هم در ماه اوت روی داد پایداری خود را به همان گونه در برابر اسکندر آغاز کرده بودند. اما تفاوت میان مقاومت لئونیداس و آخرین ایستادگی «آریو برزن» در این است؛ که یونانیان در ترموپیل، در محل بر زمین افتادن لئونیداس، یک پارک و بنای یادبود ساخته و تندیس او را بر پا داشته و آخرین سخنانش را بر سنگ حک کرده اند تا از او سپاسگزاری شده باشد، ولی از آریو برزن ما جز چند سطر ترجمه از منابع دیگران اثری در دست نیست. اگر به فهرست درآمدهای توریستی یونان بنگریم خواهیم دید که بازدید از بنای یادبود و گرفتن عکس در کنار تندیس لئونیداس برای یونان هر ساله میلیونها دلار درآمد گردشگری داشته است. همه گردشگران ترموپیل این آخرین پیام لئونیداس را با خود به کشورهایشان می#برند: ای رهگذر، به مردم لاکونی ( اسپارت ) بگو که ما در اینجا به خون خفته ایم تا وفاداریمان را به میهن ثابت کرده باشیم (قانون اسپارت عقب نشینی سرباز را اجازه نمی داد). لئونیداس پادشاه اسپارتی ها بود که در اوت سال 480 پیش از میلاد، دفاع از تنگه ترموپیل در برابر حمله ارتش ایران به خاک یونان را برعهده گرفته بود. زندگانی و خانواده آریوبرزن که با عنوان آریوبرزن دوم شناخته می#شده است (همچنین آریا برزن و در پارسی کهن آریابردنا دوم (Ariyabrdna-II) و نیز آرتابازوس دوم (Artabazus II))از نوادگان فارنابازوس (Pharnabazus) است که پسر یکی از اشراف زادگان ایران بوده است. در سال 387 پیش از میلاد فارنابازوس ساتراپ (استاندار) آناتولی (شمال باختری ترکیه امروزی) بود. فارنابازوس روابطه دوستانه ای با آتن و اسپارتای داشت. وی که هم روزگار با اردشیرشاه بود روابط خوب خود با پادشاه را تا زمانی که زنده بود حفظ کرد و تا زمانی که زنده بود فرماندار باقی ماند. آرتابازوس (225-289 پیش از میلاد) پدر آریو برزن نیز یک اشراف زاده ایرانی بود که در دربار داریوش سوم (آخرین پادشاه سلسله هخامنشی) موقعیت قابل ستایشی داشت. گرچه زمان دقیق تولد آریوبرزن دقیقا مشخص نیست اما برخی گمان می برند که او در حدود سال 368 پیش از میلاد به دنیا امده است. با وجودی که از دوران کودکی وی اطلاعات چندانی در دست نیست، اما به خوبی روشن است که آریوبرزن در سال 335پیش از میلاد فرمانده پرسیس (پارس، Persis) (استان فارس در ایران امروز است) بود. برای بسیاری از پژوهشگران این نکته شگفت انگیز است که داریوش سوم برای پرسیس و تخت جمشید (پرسپولیس) ساتراپ تعیین نموده است. به نظر می رسد پیش از داریوش سوم چنین منصبی موجود نداشته باشد و داریوش سوم که در همچون دوره پرآشوبی همراه با برخی مسایل اجتماعی، به فرمانروای رسیده بود و برای اداره آن برای زمانی که به منظور مقابله با دشمنان در بیرون از پارس به سر می برده، به یک فرمانده قابل اعتمادی در خانه نیاز داشته است. به این ترتیب وی برای جلوگیری از پیشرفت مقدونیان در سال 333 پیش از میلاد در ایسوس (Issus) (شهری باستانی نزدیک اسکندریون در ترکیه امروزی) در سال 331 پیش از میلاد در گآوگاملا (Gaugamela) (دشت پهناوری در نزدیکی شهر باستانی تل گومل در خاور شهر موصل در عراق امروزی) با آنان به جنگ پرداخت. اگر این نظریه درست باشد، آریو برزن می بایست از خویشاوندان نزدیک و یا از دوستان شخصی داریوش شاه سوم بوده باشد. از این رو فرمانداری آریوبرزن در پرسیس و پرسپولیس تنها یک دلیل می تواند داشته باشد، اوفردی بسیار قوی بوده که پشتیبان داریوش سوم بوده است. لازم به یادآوری است که بدانید یوتاب (به معنی درخشنده و بی مانند) خواهر آریو برزن نیز فرماندهی بخشی از سپاهیان برادر را برعهده داشت و در کوه ها راه را بر اسکندر بست. یوتاب همراه برادر چنان جنگید تا هر دو کشته شدند و نامی جاوید از خود بر جای گذاشتند.
×
×
  • اضافه کردن...