رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'آرتور میلر برجسته ترین نمایشنامه‌نویس جهان'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. نگاهی به آثار و زندگی «آرتور میلر» برجسته ترین نمایشنامه‌نویس جهان مردى که بخت یارش بود «آرتور میلر» برجسته ترین نوسینده جهان بود . وی را استاد دیالوگ‌نویسی می دانستد. او را با لقب «مردى که بخت یارش بود» مى‌خواندند. وی سبک رئالیستی منحصر به فردی داشت و در آثارش تصویر دقیقی از جامعه معاصر و ارزش‌های رو به زوال آن ارائه می داد آرتور میلر در 17 اکتبر سال 1915 در یک خانواده مهاجر یهود در نیویورک متولد شد. پدرش مهاجری از لهستان بود که با هجوم هیتلر از وطنش کوچ کرده بود. پس از چندی پدرش در دوره رکود اقتصادی ورشکست شد، خانواده به ناچار به بروکلین نقل مکان کرد و آرتور نوجوان مجبور شد از صبح ساعت 4 و پیش از رفتن به مدرسه به تحویل دادن نان بپردازد تا بتواند به خانواده‌اش کمک کند. گفته مى شود این حوادث الهام بخش میلر در خلق خانه بروکلین در نمایشنامه«مرگ دستفروش» شده است. در جوانی پس از خواندن داستان«برادران کارامازوف» نوشته داستایوفسکی به نویسندگی علاقه‌مند شده و براى تحصیل در رشته روزنامه نگارى در سال 1934 وارد دانشگاه میشیگان شد. پس از آنکه در سال 1938 در رشته ادبیات انگلیسى فارغ‌التحصیل شد و به نیویورک بازگشت به عضویت یک گروه نمایشى درآمد و براى برنامه‌هاى رادیویى، نوشتن را آغاز کرد و در این راه به همکارى با شبکه‌هاى CBS و NBC پرداخت. اولین نمایشنامه میلرکه در برادوى ‌روى صحنه رفت، «مردى که بخت یارش بود»نام داشت که پس از چهارمین اجرا، از صحنه برداشته شد. سه سال بعد میلر نمایشنامه«تمام پسران من‌« را خلق کرد که جایزه انجمن منتقدان ادبیات نمایشى نیویورک و جایزه تونى‌ را از آن او کرد. در سال 1944 میلر مدتى را در اردوگاه‌هاى نظامى به سر برد تا ماده اولیه نمایشنامه داستان«جى جو» را جمع آورى و تهیه کند. او در سال 1945 اولین رمان خود را با نام«کانون»در ضدیت با فاشیسم نوشت. در سال 1949 او نمایشنامه«مرگ دستفروش» را آفرید که برایش شهرتى جهانى به ارمغان آورد و به یکى از دستاوردهاى ارزشمند تئاتر مدرن آمریکا بدل شد. اوایل دهه 50 مقارن با اجرای نمایش«بوته آزمایش»، جادوگران شهر سلیم در بروکسل بود.این نمایش اعتراض به فضای سرکوب سیاسی در دوران مک کارتیسم بود و محاکمه دیوانه‌وار فردی را روایت می‌کرد که به جادوگری متهم شده بود. این نمایشنامه استعاره‌ای از سلطه مک کارتیسم بر جامعه و نوعی دفاع از آزادی عقیده و بیان بود. این نمایشنامه که موفق به دریافت جایزه«آنتونت پرى» شده بود به رکورد بالاترین دفعات اجرا در میان آثار میلر دست یافت. در همین اثنا هیات رسیدگى به جریان کمونیست که از سوى مجلس آمریکا مامور به فعالیت شده بود، میلر را به اتهام عقاید کمونیستى مورد بازخواست و بازجویى قرار دادند. او اعتراف کرد که به همراه چهار یا پنج نویسنده دیگر در چنین جلساتى شرکت کرده است اما از افشاى نام دیگر نویسندگان امتناع ورزید و به همین دلیل در لیست سیاه قرار گرفت. بعد از این واقعه او به اخذ دکتراى افتخارى از دانشگاه میشیگان نائل آمد. پس از آن میلر ‌نمایشنامه‌ای کوتاه با عنوان«چشم اندازى از پل» نوشت که اجراى موفقى در سال 1955 به شمار مى‌آمد و داستان عشق، حسادت و خیانت بود. «سقوط در کوه مرگان» عنوان نمایشنامه‌ای است که میلر در سال 1991 میلادی نگا‌شته و منتشر کرده است. وی در این نمایشنامه داستان مدیر یک شرکت بیمه را در شهر نیویورک نقل می‌کند که بسیار ثروتمند، خودخواه و خسیس است و در عین حال از مرگ وحشت دارد.«ارتباطات آقای پیترز» هم در سال 1998 در صحنه یکی از سالن‌های تئاتر نیویورک‌«خارج از برادوی» اجرا شده است. میلر در این نمایشنامه داستان یک کارمند خطوط هوایی را نقل می‌کند که زمانی زندگی خوشی داشته، اما اکنون احساس می‌کند عمر زیادی از او سپری شده و هنوز معنای زندگی را نمی‌داند. آثار نمایشى آرتور میلر به نوعى ادامه ادبیات نمایشی واقع‌گرا است که در فاصله بین دو جنگ جهانى در آمریکا آغاز شد. آرتور میلر را همراه«تنسی ویلیامز»، و «ادوارد آلبی» سه نمایشنامه‌نویس بزرگ بعد از جنگ جهانی دوم می‌دانند. او در آثار خود، بینش اجتماعى‌اش را با دقت و ظرافتى مثال زدنى با نقاط ضعف و قوت شخصیت قهرمانان داستانش در مى‌آمیخت و تعدادى از آثارش به دست کارگردانانى از جمله جان هیوستون، سیدنى لومت و کارل رایز به روى پرده سینما رفته است. آرتور میلر را ملقب به عنوان یکى از آثارش«مردى که بخت یارش بود» مى‌خواندند. او سبک رئالیستی منحصر به فردی داشت و در آثارش تصویر دقیقی از جامعه معاصر و ارزش‌های رو به زوال آن ارائه داد. بیشتر شخصیت‌های او همانند ویلی لومن، قربانی بی‌عدالتی و بی‌رحمی نظام سرمایه‌داری بودند. آرتور میلر معتقد بود دنیایی از انسان‌ها در اطراف ما زندگی می‌کنند که در برابر همه آن‌ها مسئول هستیم. در آثار او نیز نوعی احساس مسئولیت نسبت به انسآن‌ها نهفته است. آثار آرتور میلر با تأکید بر نقش خانواده، اخلاق و مسئولیت‌پذیری فرد، بازگو کننده فروپاشی روزافزون جامعه مدرن است. او محور بسیاری از آثارش را برپایه این پرسش استوار ساخته بود که آیا در دنیای امروز با وجود خانواده‌هایی که فروپاشیده‌اند و مردمی که به ناچار نمی‌توانند مدت طولانی در یک مکان اقامت داشته باشند، پایه و اساسی برای زندگی انسآن‌ها باقی خواهد ماند؟ آرتور میلر را استاد دیالوگ‌نویسی نامیده‌اند. نمایشنامه«سقف کلیسای جامع» او را می‌توان از نظر دیالوگ‌نویسی، مانیفست مجموعه آثارش دانست. در این نمایشنامه، که آشکارا در کشوری کمونیستی می‌گذرد، شخصیت‌ها در خانه‌‌هایی هستند که می‌دانند دستگاه شنود در آن کار گذاشته شده است. به این ترتیب،گفت‌وگوهایشان را در واقع برای یکدیگر نمی‌گویند و بیش از آنکه جواب هم را بدهند، هدفشان آن گوش سومی است که به حرف‌هایشان گوش می‌دهد. به این ترتیب است که دیالوگ‌ها ماهیتی چندوجهی می‌یابند، هر شخصیت در طی حرف‌هایش چاره‌ای ندارد جز آنکه در محدوده‌ کوچکی از کلمات حرف‌های زیادی بزند، و هم پیام خود را به سمع آن گوش سومی برساند که مشغول استراق سمع است، هم به طرف صحبتش پاسخ دهد، و هم درباره‌ فرد سوم یا موضوع دیگری سخن بگوید که محل بحث است. نمونه‌ دیگر«نوعی داستان عاشقانه» است، نمایشنامه‌ای که به رابطه‌ پیچیده یک کارآگاه با زنی که از پرونده‌ زیر نظر او اطلاع زیادی دارد می‌پردازد.
×
×
  • اضافه کردن...