رفتن به مطلب

تعریف و انواع مابعدالطبیعه از نگاه کانت


Dreamy Girl

ارسال های توصیه شده

06253.jpg

 

 

نویسنده: دکتر حسین معصوم

 

 

 

 

درباره تعریف مابعدالطبیعه باید گفت که از مجموع سخنان کانت بر می آید که او مابعدالطبیعه را به سه قسم تقسیم می کند:

1. مابعدالطبیعه ی ناممکن؛ 2. مابعدالطبیعه ی ممکن؛ 3. مابعدالطبیعه ی واقع (تحقق یافته). مابعدالطبیعه ی ناممکن عبارت است از مجموعه ی قضایای تألیفیِ پیشین که از اطلاق مقولات فاهمه بر عالَم نوین حاصل می شود؛ به عبارت دیگر، مجموعه ی قضایایی است که مدعیِ شناخت حقایق ماورای طبیعت است. به نظر کانت، این قسم از مابعدالطبیعه نتوانسته است در راه تبیین جهان قدمی بر دارد که مقبول همه ی فلاسفه باشد؛ بر خلاف علوم طبیعی که در تفسیر جهان گام ها برداشته و به نتایجی رسیده که مقبولیت عام یافته است. این نوع مابعدالطبیعه زمانی «ملکه ی علوم» (1) خوانده می شد، ولی اکنون به فلاکت افتاده است. (2) کانت در این باره می گوید:

"هر فن کاذب و هر حکمت باطلی سرانجام روزگارش بسر

می رسد و در نهایت، خود موجب فنای خود می شود و همان نقطه ی اوج ترقیِ آن، آغاز انحطاط آن است.

دلیل این که چنین لحظه ای برای مابعدالطبیعه فرا رسیده است، وضعی است که مابعدالطبیعه- در مقایسه با شور و شوقی که نسبت به آموختن سایر علوم ابراز می شود- در میان همه ی اقوام با فرهنگ پیدا کرده است. (3) هیچ کتاب واحدی وجود ندارد که بتوان آن را آن گونه که می توان کتاب اقلیدس را عرضه کرد، نشان داد و گفت: این مابعدالطبیعه است. (4) "

بنابراین، مابعدالطبیعه ای که تاکنون مرسوم و معمول بوده و هدف آن شناخت حقایق و ذوات و امور نفس الامری است، دانشی غیر ممکن است و به وسیله ی آن نمی توان شناخت قطعی و یقینی درباره ی جهان به دست آورد. ابزار شناختن در این قسم از مابعدالطبیعه عقل است و عقل هم توانایی و قدرت شناخت و معرفت یقینی و عینی را ندارد و هر گونه شناختی که عقل کسب کند برهانی نیست، بلکه جدلی الطرفین است و

نمی توان در این زمینه حکم قطعی صادر کرد.

از این رو، بررسیِ میزانِ تواناییِ عقل در کسب شناخت، مسئله ی اصلیِ مابعدالطبیعه ای قرار می گیرد که از دیدگاه کانت، مابعدالطبیعه ی ممکن است؛ یعنی پس از سعی و تلاش فراوان در راه شناختن امور نفس الامری و حقایق اشیا و ظهور نظریات متعارض در این زمینه، عقل به جای تفکر درباره ی ذوات اشیا و ماهیات آن ها، به خود توجه می کند و هدفش نقد و سنجش و بررسیِ تواناییِ خود در شناسایی است. این نوع مابعدالطبیعه که به تعبیر امروزی می توان آن را «معرفت شناسی» نامید، از دیدگاه کانت نه تنها غیرممکن نیست، بلکه ضروری و لازم است.

کانت عده ای از فلاسفه را جزم گرا (5) می نامد، زیرا آنان قبل از آن که درباره ی تواناییِ عقل در شناسایی بحث کنند، مستقیماً به مابعدالطبیعه پرداخته اند. وی در مقابل، فلسفه ی خودش را «فلسفه ی انتقادی» می نامد که موضوعش بررسی و سنجش حجیّت عقل در شناخت است.

به اعتقاد کانت، قبل از ورود به قلمرو امور ماورای حس و تجربه، این پرسش اساسی مطرح است که آیا اصلاً کلیدی برای باز کردنِ باب این قلمرو در اختیار داریم یا نه «بلکه کلید این خانه را به شرط تخلیه ی آن می دهند؟» (6) کانت معتقد است که ابزار شناختِ امور مابعدالطبیعی عقل است و با عقل و استدلال و قیاس عقلی است که امور ماورای حس و تجربه شناخته می شود؛ بنابراین، قبل از ورود به مسائل مابعدالطبیعه باید به نقد و بررسیِ عقل و اصول عقلانی پرداخت و یا به صورت کلی به نقد و سنجش قوای شناسایی و هم چنین مقدار واقع نماییِ شناخت پرداخت که امروزه آن را مبحث «ارزش شناخت» می نامند. اگر در این مباحث معرفت شناختی یا به تعبیر کانت «فلسفه ی انتقادی»، حجیّت و تواناییِ عقل برای کسب شناسایی اثبات شد، حق ورود به قلمرو مباحث مابعدالطبیعه ی سنتی را خواهیم داشت، ولی اگر به نتیجه ای که خود کانت به آن رسیده است برسیم؛ یعنی ثابت کنیم که عقل این توانایی و قابلیت را ندارد، دیگر مابعدالطبیعه ی سنتی نمی تواند یک علم قطعی و ضروری مطرح شود و باید به مابعدالطبیعه ی ممکن، یعنی فلسفه ی انتقادی یا معرفت شناسی اکتفا و از ورود به حل و فصل مباحث مابعدالطبیعی خودداری کرد؛ در غیر این صورت، گرفتار مسائل متنازع فیه و جدلی الطرفین خواهیم شد؛ بنابراین، در تعریف مابعدالطبیعه ی ممکن می توان گفت: مابعدالطبیعه مجموعه ی احکام کلی و عمومیِ ذهن است که از تجربه به دست نیامده اند، ولی تجربه را ممکن می سازند.

نوع سومی از مابعدالطبیعه را هم کانت مطرح می کند که شاید بتوان آن را «مابعدالطبیعه ی واقع» در مقابل «ممکن» نامید. به نظر کانت، هرچند مابعدالطبیعه ی سنتی و معمول به عنوان یک علم ممکن نیست، ولی به عنوان یک گرایش و تمایل طبیعی در انسان موجود است و آن گرایش همیشه با بشر همراه بوده و خواهد بود. انسان طبعاً تمایل دارد به مسائلی مانند وجود خداوند، مرگ و بقای نفس و آغاز و انجام جهان بپردازد و درباره ی آن ها بیندیشد. به اعتقاد کانت، مابعدالطبیعه یک تمایل طبیعی ممکن بلکه متحقّق است، ولی به عنوان یک علم ممکن نیست؛ بنابراین، منظور از «مابعدالطبیعه ی واقع» استعداد و میل طبیعی به پرداختن به امور ماورای حس و تجربه است که در عقل همه ی انسان ها وجود دارد.

پی‌نوشت‌ها:

1. The Queen of all the Sciences

2. Im manuel kant, Critique of pure Reasor. A viil.

3. کانت، تمهیدات: مقدمه ای بر هر مابعدالطبیعه ی آینده که به عنوان یک علم عرضه شود، ترجمه ی غلامعلی حداد عادل، ص 222-223.

4. همان، ص 107.

5. Dogmatist

6. این تعبیر از افادات شفاهی دکتر حداد عادل است.

منبع مقاله :

معصوم، حسین؛ (1390)، مطالعات عقل محض در فلسفه ی کانت، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیّه قم)، چاپ اول

 

 

 

 

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...