رفتن به مطلب

امکان قضایایِ تألیفیِ پیشین در ریاضیات


Dreamy Girl

ارسال های توصیه شده

06255.jpg

 

 

نویسنده: دکتر حسین معصوم

 

 

 

 

از منظر کانت

زمان و مکان

به نظر کانت، احکام ریاضی مبتنی بر زمان و مکان اند. خود زمان و مکان از طریق احساس و تجربه برای انسان حاصل نمی شود، بلکه اساسِ هر گونه احساس و به تعبیر

کانت، صورت (1) هر گونه شهود حسی اند. او زمان و مکان را در فهرست مقولات و مفاهیم قرار نمی دهد. زمان و مکان، مانند مقولات پیشین اند، ولی مقوله و مفهوم نیستند، (2) زیرا مفاهیم و مقولات امری کلی اند که مصادیق و جزئیات بی شمار دارند؛

در حالی که زمان و مکان این گونه نیستند. تنها یک مکان و یک زمان موجود است و همه ی مکان ها و زمان ها اجزا و بخش های یک مکان واحد و زمان واحدند، نه مصادیق آن دو.

بنابراین، زمان و مکان، اولاً، مفهوم و مقوله نیستند، بلکه شهودند- شهود پیشین یا شهود محض یعنی شهود غیر حسی و غیر تجربی- و ثانیاً، این دو، صورتِ حساسیت یعنی صورت شهود حسی اند. مقولات فاهمه بر شهودهایِ حسی اطلاق و اعمال می شوند؛ یعنی مقولات فاهمه ی صورت معرفت اند و شهودهای حسی ماده ی معرفت، ولی زمان و مکان بر شهودهای حسی اعمال نمی شوند، بلکه خود صورت شهود حسی اند.

به عبارت دیگر، برای تشکیل شهود حسی باید ماده و صورتی در کار باشد: ماده از طریق احساس، از عالَم خارج به دست می آید و صورتِ آن، زمان و مکان است.

آن گاه، بعد از آن که شهود حسی پدید آمد، برای به دست آمدنِ معرفت و شناخت، فاهمه مقولات و مفاهیم خود را بر شهود حسی اعمال و اطلاق می کند. پس، از نظر کانت، مقولات و زمان و مکان با هم فرق دارند، گر چه هر دو پیشین اند. زمان و مکان نه یک احساس است که از خارج به ذهن آمده باشد، نه یک مفهوم است که کلی باشد، بلکه صورت یک احساس (شهود حسی) است که زمینه را آماده می کند تا یک مفهوم (کلی (مقوله ی فاهمه) بر آن چه از طریق شهود حسی به دست آمده اطلاق شود.

زمان و مکان شرط هر گونه ادراک حسی اند، ولی خودشان مُدرَک حسی نیستند که ما به ازایی در عالَم خارج داشته باشند. ما زمان و مکان را از راه تجربه ی حسی ادراک

نمی کنیم، بلکه از راه شهود، آن دو را می یابیم، ولی نه شهود حسی و نه شهود عقلی، بلکه شهود محض (یا شهود ذهنی)، که توضیح آن از این پس خواهد آمد.

معانی شهود و امکان شهود محض

در این جا باید به این نکته اشاره کنیم که از سخنان کانت این گونه فهمیده می شود که او سه معنا برای «شهود» قائل است؛ یعنی شهود که عبارت است از «دریافت بی واسطه» به سه نحو در نوشته های کانت به کار رفته است: 1. شهود حسی، که همان ادراک بی واسطه ی امور تجربی و اشیای حسی است.

2. شهود محض یا شهود پیشین، که ادراک و دریافت

بی واسطه ی «صورت» هایی است که شرط ادراکات حسی است؛ مانند شهود مکان 3. شهود عقلی، که دریافت امور و اشیای غیرتجربی است.

کانت شهود عقلی را نمی پذیرد. فلاسفه ی عقلی مذهب مانند دکارت معتقد بودند که عقل انسان بدون کمک گرفتن از حواس قادر به شناخت و شهود اشیاست و این شناخت و شهودِ عقلی معتبر است و عینیت دارد. به نظر آنان، عقل محض می تواند بدون رجوع به تجربه، محتوای معرفت و ماده ی شناخت را فراهم سازد، ولی کانت شهود عقلی را قبول ندارد و در مقابل، شهود حسی را می پذیرد. اما آیا شهود محض هم ممکن است یا خیر؟ کانت می گوید:

اکنون این سؤال پیش می آید که: چگونه ممکن است از امری شهود مقدم بر تجربه داشت؟ شهود تصوری است که بلاواسطه تابع حضور متعلق آن است (3) لذا به نظر می آید که داشتنِ شهودی که مقدم بر تجربه باشد ناممکن است، زیرا در این صورت لازم می آید که شهود بدون این که مربوط به چیزی باشد که قبلاً مشهود بوده یا فعلاً هست، حاصل گردد (4) و بالنتیجه، شهود نباشد ... . حال باید دید چگونه ممکن است شهود شیء بر خود شیء تقدم داشته باشد؟ (5)

خلاصه این که، شهودی که در آن متعلق شهود (مشهود)

حضور و وجود نداشته باشد، شهود نیست. کانت به پرسشی که پیش کشیده چنین پاسخ می دهد:

اگر قرار بود شهود ما طبیعتاً نمایش گر اشیاء (6) چنان که در نفس الامر هستند باشد، هرگز ممکن نبود مقدم بر تجربه شهودی صورت گیرد و شهود همواره تجربی می بود، زیرا من تنها در صورتی می توانم به حقیقت نفس الامریِ شیء آگاه شوم که شیء مشهود من گردد و به من داده شده باشد ... از این قرار، برای آن که شهود من، بر وجود واقعیِ شیء تقدم داشته باشد و به صورت شناخت مقدم بر تجربه در آید، تنها یک وجه وجود دارد و آن این است که آن شهود شامل امری جز صورت حساسیت (7) نباشد، صورتی که در من به عنوان فاعل شناسایی بر همه ی ارتسامات واقعی که ناشی از تأثیر اشیاء بر من است تقدم دارد. این که متعلقات حواس فقط مطابق این صورت حساسیت می تواند به شهود در آید امری است که من می توانم آن را مقدم بر تجربه بدانم. (8)

کوتاه سخن این که، اگر متعلق شهود (مشهود) امری خارجی و واقعی باشد، مقدم بر تجربه و پیش از تجربه نمی توان شهودی داشت؛ در این صورت، شهود حسی و تجربی خواهد بود، ولی اگر متعلق شهود (مشهود) امری مقدم بر تجربه باشد؛ یعنی اگر متعلق شهود صورت حساسیت و صورت ادراکیِ حسی باشد (نه ماده ی ادراک حسی که از خارج می آید و مؤخر از تجربه است) شهود محض و پیشین خواهد بود؛

به عبارت دیگر، زمان و مکان صورت نفس الامر اشیا نیست تا شهود زمان و مکان شهود تجربی و حسی باشد؛ یعنی زمان و مکان از خواص و ویژگی هایِ نفس الامریِ اشیا نیست تا آن دو را از طریق تجربه ی حسی و شهود تجربی بتوان دریافت، بلکه آن دو، صورت پیشین شهود حسی و شرط ذهنیِ شهود حسی است؛ بنابراین، فقط از طریق شهود محض و پیشین دریافت می شود. چیزی که شرط شهود حسی است نمی تواند متعلق آن واقع شود.

کانت می گوید:

هندسه بر شهود محض مکان مبتنی است. در حساب، مفاهیم اعداد از طریق افزایش متوالیِ آحاد در زمان صورت می پذیرد ... این هر دو تصور (از زمان و مکان) صرفاً شهودند. (9) چرا که اگر از شهودهای تجربی اجسام و تغییرات آن ها (حرکت)، هر امر تجربی، یعنی هر آن چه را که به احساس تعلق دارد برداریم، مکان و زمان هم چنان باقی خواهد ماند؛ بنابراین، این دو، شهود محض اند و زمینه و مبنای مقدم بر تجربه ی شهودهای تجربی هستند و لذا حذف آن ها هرگز ممکن نیست، بلکه شهود محض مقدم بر تجربه بودنِ آن ها، خود صریحاً دلیل است بر این که آن ها صرفاً صورت های حساسیت ما هستند که می باید بر همه ی شهودهای تجربی، یعنی بر ادراک همه ی اشیاء خارجی تقدم داشته باشند و بر طبق آن هاست که می توان اشیاء را به نحو مقدم بر تجربه، هر چند فقط بدان گونه که بر ما پدیدار می شوند، شناخت. (10)

چگونگی امکان قضایایِ تألیفی پیشین در ریاضیات

کانت سرانجام در پاسخ این سؤال که «چگونه قضایایِ تألیفیِ پیشین در ریاضیات ممکن اند» می گوید:

ریاضیات محض به عنوان شناخت تألیفیِ مقدم بر تجربه فقط از آن جهت ممکن است که جز بر اشیاء محسوسی که شهود تجربیِ آن ها به نحو پیشین مبتنی بر شهود محض

(مکان و زمان) است، مشتمل نیست و این مبتنی بودن از آن جهت ممکن شده که این شهود محض جز صورت حساسیت نیست که با تقدم بر پدیدار شدنِ اشیاء، پدیدار شدنِ آن ها را واقعاً ممکن می سازد. اما این قوه ی شهود مقدم بر تجربه، ماده ی پدیدار را یعنی آن چه را احساس در آن واقع می شود، متضمن نیست، زیرا که آن امری است تجربی، بلکه فقط صورت پدیدار، یعنی مکان و زمان را متضمن است. (11)

از عبارات فوق، این نکات را می توان نتیجه گرفت:

1. ریاضیات فقط بر اشیای محسوس قابل اطلاق است؛ یعنی محدوده ی ریاضیات فقط عالَم محسوس است و اطلاق آن بر ماورای قلمرو زمان و مکان نادرست است.

2. ریاضیات شناخت کلی و ضروری را افاده می کند، زیرا قضایای ریاضی مبتنی بر زمان و مکان است و این دو، صورت پیشین حساسیت (ادراک حسی) است و متضمن ماده ی پدیدار نیست که امری تجربی (غیرضروری و غیرکلی) است؛ بنابراین، کلیت و ضرورت و قطعیت و یقینی بودنِ قضایای ریاضی به دلیل این است که صورت قضایای ریاضی، یعنی مکان و زمان، پیشین و مستقل از تجربه است؛ پس «شرط امکان قضایایِ تألیفیِ پیشین در ریاضیات این است که زمان و مکان از آنِ فاعل شناسایی (سوژه) است» در نتیجه، کانت در معرفت ریاضی برای ذهن سهمی و نقشی قائل است. در واقع، حساسیت ذهن دارای عناصر پیشینیِ زمان و مکان است که ریاضیات را ممکن می سازد.

پی‌نوشت‌ها:

1. From

2. هرچند، گاهی لفظ «مفهوم» را هم بر آن ها اطلاق

می کنند.

3. یعنی شهود عبارت است از دریافت بی واسطه ی متعلق آن.

4. یعنی شهود متعلق نداشته باشد.

5. کانت، تمهیدات: مقدمه ای بر هر مابعدالطبیعه ی آینده که به عنوان یک علم عرضه شود، ترجمه ی غلامعلی حداد عادل، ص 118-119.

6. یعنی «حاکی از اشیاء».

7. From of Sensiblity.

8. همان، ص 119-120.

9. یعنی شهود محض اند.

10. همان، ص 120-121.

11. همان.

منبع مقاله :

معصوم، حسین؛ (1390)، مطالعات عقل محض در فلسفه ی کانت، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیّه قم)، چاپ اول

 

 

 

 

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...