رفتن به مطلب

چرا این‌ قدر از تغییر و تحول می‌هراسیم؟ و چاره کار چیست؟


ارسال های توصیه شده

[h=2]چرا این‌قدر از تغییر و تحول می‌هراسیم؟ (و چاره کار چیست؟)[/h] هرچقدر هم که ماجراجو و ریسک‌پذیر باشید انکار این حقیقت سخت است که بیشتر ما از تغییر و تحول هراس داریم. ترس از تغییر و تحول چیزی نیست که معمولاً زیاد به آن فکر کنیم اما اگر کمی بیشتر روی این موضوع دقیق شویم متوجه می‌شویم که از بسیاری تغییرات در زندگیمان استقبال نخواهیم کرد، هرچند که احتمال منفی بودن این تغییر بسیار پایین باشد. وقتی یک رابطه شروع می‌شود یا پایان می‌پذیرد، قصد تغییر مکان زندگی را دارید، شغل جدیدی پیدا می‌کنید، کسی را که دوست دارید از دست می‌دهید، این تغییر چه خوب و چه بد باشد عامل ایجاد استرس می‌شود. در این مطلب سعی می‌کنیم دلایل این هراس و استرس و راهکارهای احتمالی مبارزه با آن را برایتان ذکر کنیم.

 

 

Fear-of-change.jpg

 

 

«تغییر» واژه گسترده‌ای است که می‌تواند به بسیاری چیزها اطلاق شود. شاید شما تنها قصد اسباب‌کشی داشته باشید یا در صدد شروع کردن یک شغل تازه باشید و یا اینکه این تغییر اتفاق وحشتناکی مانند از دست دادن یکی از عزیزانتان باشد؛ این تغییرات خوب و بد و بزرگ و کوچک همگی نیازمند اصلاحات و تنظیماتی در رفتار و زندگیمان خواهیم بود. این اصلاحات و تنظیمات عامل ایجاد استرس می‌شوند حتی وقتی مثبت باشند؛ در مقابل تغییرات منفی هم بعضی اوقات نتایج مثبتی به همراه دارند. شما هیچ‌وقت نمی‌دانید چه اتفاقی قرار است برایتان رخ دهد و این موضوع باعث ترس می‌شود. همسو شدن و وفق دادن خود با تغییرات نیازمند شناخت تغییر و تأثیرات آن است.

 

 

تغییر دقیقاً چیست؟

 

 

یک مشاور خانواده ه نام “Roger S.Gil” چنین تعبیری از تغییر و تحول دارد:

تغییری در محیط اطراف، موقعیت یا وضعیت روحی یا جسمی شخص که چارچوب‌های فکری و الگوواره‌های ما را به چالش می‌کشد. این تعیبر به این معناست که انسان تمایل دارد برای خودش تعیرف کند که قرار است چه اتفاقی بیفتد و دنیا چگونه پیش رود. هرگاه اتفاقی در دنیای شخصی یا برای خودمان می‌افتد که با چیزی که انتظار داریم متناقض است می‌گوییم تغییر و تحول رخ داده است.

 

 

What-is-change.jpg

 

تغییر در شکل‌های مختلفی در زندگی ما رخ می‌دهد؛ هر کسی مشکلات دوران بلوغ و جوانی و سپس بیماری‌های گریزناپذیر پیری را تجربه خواهد کرد، ما ازدواج می‌کنیم، از مدارس فارغ‌التحصیل می‌شویم، شغل‌هایمان را تغییر می‌دهیم، نقل مکان می‌کنیم، در تصادفات وحشتناکی قرار می‌گیریم، والدینمان را از دست می‌دهیم، سرگرمی‌ها جدیدی کشف می‌کنیم و گاهی اوقات حتی به رؤیاهایمان دست پیدا می‌کنیم. با این‌که ممکن است هرکدام از این اتفاقات احساس متفاوتی مانند خوشحالی یا ناراحتی را به ما القا کند اما راجر معتقد است خود اتفاق همیشه تنها عامل تعیین کننده رفتار ما در برخورد با تغییرات خوب و بد نیست:

 

چیز مهمی که باید در نظر داشته باشید این است که یک زنجیره پیوستگی بین
مثبت
و
منفی
وجود دارد به طوری که نمی‌توان تمامی تغییرات را به عنوان خوب یا بد دسته‌بندی کرد. در واقع معیارهای روانشناسی دیگری مانند خلق و خو، مود و ضریب هوشی تعیین کننده این است که اشخاص مختلف یک تغییر را خوب یا بد تلقی کنند.

علاوه بر این خود رویداد بر روی این که ما استرس داشته باشیم یا خیر تأثیر ندارد؛ اگر چیزی تغییر کند، خواه خوب باشد یا بد، احتمالاً استرس را به همراه خواهد داشت. هر بار با رویدادی مواجه می‌شویم که با تصوارت و باورهای ذهنی ما ناسازگار و متناقض است با مقداری استرس رو به رو خواهیم شد. بنابراین لزوماً رویدادهای بد بیشتر از رویدادهای خوب استرس‌زا نیستند.

 

 

در سال ۱۹۶۷ میلادی دو روانپزشک به نام‌های “توماس هولمز” و “ریچارد ری” با بررسی پرونده‌های بیش از ۵۰۰۰ بیمار خود معیار و مقیاسی برای اندازه‌گیری استرس بر اساس رویدادهای مختلف تنظیم کردند که به نام “Holmes and Rahe Stress Scale” شهرت گرفت. آن‌ها دو جدول یکی برای بزرگسالان و دیگری برای غیر بزرگسالان طراحی کردند که هر رویداد مهم با عددی مشخص شده است. کافیست عدد این رویدادها را با هم جمع کنید تا متوجه شوید چقدر در معرض یک بیماری روانی قرار دارید. پیشنهاد می‌کنم این جدول‌های جالب را از ویکی‌پدیا مطالعه کنید. با نگاهی به رویدادهای بالایی در این جدول متوجه می‌شوید بعضی اعداد بالا مربوط به رویدادهای خوبی مانند ازدواج، نامزدی و تولد است.

 

 

وقتی می‌خواهیم بدانیم این تغییرات چگونه در زندگیمان اثر می‌گذارد باید به سه مورد نگاه کنیم: ۱) خود موقعیت، ۲) خلق و خو و حالت خودمان و ۳) تأثیر دیگران روی ما. با در نظر داشتن این فاکتورهای کلیدی مطلب را ادامه می‌دهیم.

 

 

چرا تغییر این‌قدر دشوار است؟

 

- مغز ما انتظار دارد بعضی چیزها بدون تغییر بمانند.

 

 

Change-is-difficult.jpg

 

در تئوری تغییر نباید این‌قدر دشوار باشد. فرض کنید مسیر همیشگی از پارک‌کردن ماشین تا رسیدن به محل کارتان را درحال قدم زدن هستید؛ ناگهان به یک سایت ساختمانی می‌رسید و مجبور به تغییر مسیر می‌شوید. با نگاهی به اطراف می‌توانید یک مسیر انحرافی را بیابید تا به محل کارتان برسید؛ طبعاً این موقعیت نباید هیچ استرسی ایجاد کند اما مغز ما ناخودآگاه باعث می‌شود تا چیزها را متفاوت ببینیم.از آن‌جایی که مسیر همیشگی را بارها قدم زده‌اید از این نگران نیستید که مسیر شما را به کجا می‌برد اما وقتی به یک بن‌بست می‌رسیم ناگهان اطلاعاتی که به آن‌ها اطمینان داشته‌ایم خراب می‌شوند:

 

این مسیر به کجا ختم می‌شود؟ چقدر طول می‌کشد؟ آیا خطرناک است؟ چیزهایی که نمی‌دانیم باعث هراس ما می‌شود و “تغییر” نیز بسیاری چیزهای را خلق می‌کند که نمی‌دانیم. به همین دلیل ما به صورتی بسیار غیرعقلانی قصد جلوگیری از تغییر را داریم بدون آن‌که متوجه شویم، و این معمولاً باعث ایجاد برخی مشکلات اضافه خواهد شد. راجر اعتقاد دارد:

هم طبع و ذات و هم پرورش انسان در شکل‌گیری باور‌های ذهنی و ریشه‌ای ما از نحوه عملکرد دنیا و نقش ما در آن مؤثر است. وقتی دنیا یا خودمان را در آن به یک شکل و روش خاص در طول یک مدت طولانی می‌بینیم در ذهنمان باورها و الگوواره‌هایی شکل می‌گیرد که زندگی باید این‌گونه باشد. این باورها بیشتر در دوران کودکی شکل می‌گیرند؛ زمانی که ما هنوز دید خاصی نسبت به دنیا نداریم و تجربه‌های کوچک ما و گفته‌های بزرگترها تبدیل به باورهایی می‌شود که در آینده در دنیای واقعی محک می‌خورد. کودکان معمولاً خیلی راحت‌تر با تغییرات برخورد می‌کنند چرا که
میراث
کمتری از الگوهای ذهنی گذشته دارند که احتمال تناقض با رویدادهای پیش رو را داشته باشد. بنابراین هرچه مسن‌تر می‌شویم مغزمان بیشتر در مقابل تغییر مقاومت می‌کند.

- برای جلوگیری از تغییر به دنبال افرادی مانند خودمان هستیم

 

از آن‌جایی که اطلاعات جدید مغزمان را آزار می‌دهد تمایل داریم دوستان و گروه‌هایی را پیدا کنیم که به افکارمان قوت می‌بخشند؛ خواه این افکار صحیح و خواه اشتباه باشد. وقتی اشخاص زیادی موضوعی را قبول دارند خیلی راحت می‌توان اقلیت مخالف را نادیده گرفت. این موضوع به دلیل پدیده‌ای به نام توهم بینش متقارن یا illusion of asymmetric insight است که “David McRaney” نویسنده کتاب و وبسایت “شما خیلی باهوش نیستید” این‌گونه آن را توضیح می‌دهد:

Group-vs-World.jpg

 

 

توهم بینش متقارن باعث می‌شود تصور کنید شناخت شما از دیگران بسیار بیشتر از شناخت آن‌ها از شماست؛ و حتی شما آن‌ها را بهتر از خودشان می‌شناسید. این توهم در گروه‌ها نیز صادق است و باعث می‌شود گروهی که شما عضوی از آن هستید تصور کند شناختش از افراد خارج از گروه و با باورهای مختلف بیشتر از شناخت آن‌ها از گروه است و این‌که شما گروه را از افرادی که به آن تعلق دارد بهتر می‌شناسید.

 

این پدیده باعث می‌شود شما اطلاعات متناقض را با تعصب رد کنید و به چیزی که از پیش می‌دانستید وفادار بمانید. به بیان ساده‌تر شما به احتمال تغییر حمله می‌کنید چرا که فکر می‌کنید بیشتر و بهتر از دیگران می‌دانید و دوستانتان نیز در این امر شما را یاری می‌کنند.

 

 

- از این‌که حس کنیم وقت و تلاشمان را هدر داده‌ایم بیزاریم

 

بعضی اوقات تغییر باعث از دست دادن چیزهایی می‌شود و مغز ما از دست دادن را به هیچ عنوان نمی‌پسندد. وقتی از لحاظ عاطفی و جسمانی خودمان را وقف چیزی می‌کنیم تغییر دشوارتر می‌شود چرا که دوست نداریم تمامی وقت و تلاشمان را هدر رفته ببینیم؛ به همین دلیل است که بعضی اوقات با این‌که می‌دانیم یک پروژه در آخر به شکست منجر می‌شود باز هم به انجام آن ادامه می‌دهیم. با این‌که در واقع زمانمان تلف نشده است و تجاربی کسب کرده‌ایم مغزمان دوسن دارد آن را به عنوان اتلاف زمان و نه یک رویداد اجتناب ناپذیر تلقی کند.

 

 

Fear-of-Loss.gif

 

 

تحقیقی توسط دو روانشناس با نام‌های “Daniel Kahneman” و “Amos Tversky” نشان می‌دهد نفرت “از دست دادن” تقریباً همیشه باعث می‌شود انتخاب‌هایمان را عوض کنیم حتی اگر گزینه‌های دیگرمان نیز مشابه یا یکسان باشد. مک‌رینی این موضوع را با طراحی یک سناریوی جالب ثابت می‌کند:

تصور کنید پایان دنیا نزدیک است. یک بیماری وحشتناک در تلاش برای درمان کچلی سر باعق کشته شدن بیشتر ساکنان زمین شده و تنها ۶۰۰ نفر باقی مانده‌اند که آن‌ها نیز در معرض خطر هستند. شما به عنوان یکی از بازماندگان با دانشمندی آشنا می‌شوید که باور دارد درمانی را کشف کرده اما مطمئن نیست؛ او دو نسخه متفاوت از دارویی را تولید کرده و در انتخابشان دچار مشکل شده است. فرض کنید تمامی تخمین‌های او درست باشد اما انتخاب نهایی را به شما واگذار کرده است. داروی «الف»
به طور قطع
۲۰۰ نفر را نجات می‌دهد.
داروی «ب»
با احتمال ۳/۱ همه را نجات می‌دهد
اما
با احتمال ۳/۲ هیچ‌کس را نجات نخواهد داد.
سرنوشت انسان‌ها در دستان شماست؛ کدام را انتخاب می‌کنید؟ جوابتان را در نظر داشته باشید و حالا به یک سناریوی متفاوت فکر کنید.

این‌بار با همین شرایط نسل بشر بدون درمان منقرض خواهد شد و دو داروی دیگر به شما پیشنهاد می‌شود. داروی «ج»
به طور قطع ۴۰۰ نفر را خواهد کشت
و داروی «د»
به احتمال ۳/۱ هیچ‌کس را نخواهد کشت
و
با احتمال ۳/۲، ۶۰۰ نفر را خواهد کشت.
کدام را انتخاب می‌کنید؟

بیشتر افراد در سناریوی اول داروی «الف» و در سناریوی دوم داروی «د» را انتخاب می‌کنند اما در حقیقت داروی «الف» و «ج» یکسان و داروی «ب» و «د» نیز یکسان هستند. این دو سناریو نشان می‌دهد چقدر “از دست دادن” برایمان دشوار است و این بر انتخاب‌هایمان تأثیرگذار است.

fear-to-change-is-the-enemy-of-success.gif

چگونه بهتر با تغییر کنار بیاییم؟

 

حالا که با تغییر و دلایل هراسمان آشنا شدید شاید تصور کنید کنارآمدن با تغییر و تحول دشوار است اما در حقیقت این کار آن‌قدرها هم مشکل نیست. شما نمی‌توانید نحوه عملکرد مغزتان را تغییر دهید اما می‌توانید از ویژگی‌هایش به نفع خودتان استفاده کنید. اگر مغزتان به اندازه کافی تغیرات را در زمینه‌های مختلف تجربه کند کم‌کم متوجه می‌شود که تغییر چیزی است که می‌توانید از آن جان سالم به در ببرید و یا حتی از آن سود کنید. به این ترتیب اطلاعات ثبت شده در مغزتان این نکته را بیان می‌کند که هراس غیرضروری است و دیگر از تغییرات نخواهید ترسید؛ البته رسیدن به این مرحله چندان ساده هم نیست.

 

 

- اجتناب ناپذیری تغیییر و استرس حاصل از آن را بپذیرید

 

Accept-the-stress.jpg

 

 

راجر چندین راهکار برای بهتر کنار آمدن با شرابط متغیر را بیان می‌کند؛ برای شروع باید بپذیرید که فرار از استرس در هنگام مواجهه با تغییرات امکان‌پذیر نیست:

به خودتان اجازه دهید تا پریشانی‌های مربوط به تغییر و تمامی احساسات همراه با آن را حس کنید. این کار ممکن است کمی آزاردهنده به نظر برسد اما اگر این اجازه را به خودتان ندهید از حرکت و ادامه کار باز می‌مانید. اگر این احساسات را پردازش نکنید مجبورید خودتان را از تمامی تغییرات استرس‌زا دور کنید.

- به تغییر مانند یک آپدیت نرم‌افزاری نگاه کنید

 

 

Software-upgrade.jpg

 

 

راجر پیشنهاد می‌کند که به زندگی به عنوان یک سیستم‌عامل با چندین عنوان نرم‌افزار نگاه کنید. وقتی دنیا و به تبع آن زندگی و سیستم‌عامل متحول می‌شود نرم‌افزارهای قدیمی ممکن است دیگر کار نکنند؛ پس باید آن‌ها را با کد جدید تغییر دهید و آپدیت کنید تا با محیط جدید سازگار شوند. شاید رویدادهای زندگیمان مانند تغییرات جزئی فتوشاپ سرراست و ساده نباشند اما اصول شبیه به هم هستند.

 

 

- به خودتان اجازه کمی هراس را بدهید، اما همیشه مثبت عمل کنید

 

 

consider-the-upside.jpg

 

 

به خودتان اجازه بدهید تا از تغییرات بعضی اوقات بهراسید و سپس راهی برای حرکت مثبت رو به جلو بیابید:

این مورد دشوارترین کاری است که باید در این زمینه به خاطر بسپارید و تمرین کنید چرا که پریشانی روانی حاصل از بعضی تغییرات باعث می‌شود خوش‌بینی را یک عمل غیرممکن تصور کنید. اشکالی ندارد، هرچه می‌خواهید گریه کنید، جیغ بکشید، فریاد بزنید، به در و دیوار بکوبید؛ سپس به دنبال راه‌هایی بگردید که بتوانید با آن‌ها موقعیت جدیدتان را لذت‌بخش‌تر و قابل زندگی‌تر کنید.

 

 

Do-not-fear-change.gif

 

 

متمرکز شدن و فکر کردن دائم به چیزهایی که در این تغییر از دست داده‌اید امکان تجربه چیزهای خوبی را که این تغییر برایتان حاصل کرده است از شما می‌گیرد. در هنگام از دست دادن عزیزان، بهترین استفاده از شرایط موجود، پردازش دردهای احساسی و سپس یافتن چشم‌اندازی برای امید مجدد و امکان خوشحالی دوباره است.

پس از تمرین کافی، تغییرات دیگر به دشواری گذشته نخواهند بود و دیگر هر بار که مسیر زندگیتان تغییر می‌کند با بمبی از استرس بی‌فایده مواجه نخواهید شد. تنها راه حذف این استرس و ترس حفظ آرامش و رفتن به استقبال ناشناخته‌هاست. پس از این به بعد سعی کنید به جای هراس از تغییر روی راهکارهای ذکر شده تمرکز کنید چرا که پیشگیری از تغییر غیرممکن است و به قولی “تنها ثابتِ زندگی، تغییر است.

 

 

منبع: 1 پزشک

لینک به دیدگاه

[h=1] چطور بر ترس های خود غلبه کنیم؟ [/h]

گاهی دلیل اینکه برای رسیدن به شرایط دلخواه خود تلاش نمی کنید این است که کلی محدودیت برای خود و ذهن خود تعیین کرده اید. اگر برای بهبود و تغییر در زندگی اقدام کنید، مطمئن باشید همه مسایل در مسیر پیشرفت شما مهیا خواهند شد. فقط کافی است خود را از چهارچوب های بی ارزش رها کنید.

پیش از هر سخنی باید اعتقاد داشته باشید تغییر کردن بسیار آسان تر از آنچه تصور می کنید، است. چرا بسیاری از مادر زندگی و شرایطی که به هیچ عنوان از آن رضایت نداریم باقی می مانیم و هر روز و هر لحظه خود را عذاب می دهیم؟ پاسخ آن بسیار واضح است: ترس. وقتی به گذشته نگاه می کنید، می بینید سال های زیادی از عمر و جوانی خود را در مسیری طی کرده اید که هیچ برای شما نداشته است و موجب آزار و ناراحتی شما نیز بوده است.

 

در این سال ها، ترس به جای شما تصمیم می گرفته و انتخاب می کرده است. به طور مثال، اگر در شرکتی کار می کنید که از کار و محیط آن متنفر هستید، فقط ترس از پیدا نکردن کار بهتر است که آنجا می مانید. همین ترس باعث می شود تا هیچ گاه در شغل خود پیشرفت نکنید زیرا علاقه ای به آن ندارید و فقط برای دریافت حقوق آن را انجام می دهید. ساعت های زیادی در محیط کار با شغل دوست نداشتنی خود دست و پنجه نرم می کنید و آخر روز خسته و بی انرژی به خانه باز می گردید.

 

ترس در همه جنبه های زندگی ما وجود دارد. این ترس نامریی و بی مروت بیشتر انسان ها را از رسیدن به آنچه دوست دارند، باز می دارد. آنها را از پیشرفت باز می دارد. ترس همچون دیواری است که جلوی دید شما به واقعیت ها را گرفته است. به واسطه ترس نمی توانید خوشحالی یا خوشبختی واقعی را لمس کنید. ترس به ما می گوید حساس هستیم و قدرت ریسک نداریم. اما اینها فقط تلقین های بی اساسی هستند که باید بر آنها غلبه کرد.

 

ترس به ما می گوید باید خدا را شکر کنید که همین کار را دارید و در انتهای ماه، حقوقی دریافت می کنید. ترس می گوید لازم نیست توقع بیشتر از زندگی داشته باشید و همین که هست، کافی است. خدا می داند این ترس چه چیزهای دیگری به مغز ما فرو می کند و چطور ذهن ما را شست‌وشو می دهد! تا زمانی که نخواهیم واقعیت ها را ببینیم، در همین شرایط خواهیم ماند.

 

ایمان داشته باشید که بیشتر مردم توان یادگیری دارند و می توانند با کمی ژرف‌اندیشی و نگاه به گذشته، استعدادها و مهارت های خود را پیدا کنند. از همین لحظه تلاش کنید تا چشم های خود را بشویید و واقعیت ها را ببینید. ترس را دور بریزید. به تلقین های منفی او اهمیت ندهید. دروغ های او را باور نکنید. شما یک انسان هستید. روح خدا در شما دمیده شده است. مگر می شود استعداد و توان تغییر و پیشرفت نداشته باشید؟ شما جانشین خدا هستید بر روی زمین، پس تا حد اندکی قدرت های او را نیز در خود دارید. موقعیت خود رابررسی کنید. آرزو، اهداف، علاقه مندی و نیازهای خود را یادداشت کنید. فرصت ها و موقعیت ها را بررسی کنید. برنامه ریزی کنید. دانش و مهارت های لازم را بیاموزید. برای خود چشم انداز چند ساله تعیین کنید. در مسیر تحقق آنها موانع را با صبر و بردباری پشت سر بگذارید و ناامید نشوید. به قدرت خود و پشتیبانی خدا ایمان داشته باشید.

 

انسان ها تا با مشکل جدی روبه رو نشوند، متوجه نمی شوند در چه شرایط اسف‌باری خود را گرفتار کرده اند. اگر مشکلات شما نیز تلنگری به درون شما زده است، از این فرصت نهایت استفاده را ببرید.

 

برای فائق آمدن بر ترس های بازدارنده و رسیدن به رویاها و اهداف، برای شما چند پیشنهاد داریم:

 

به بدترین شرایط فکر کنید: و درباره آن با خود صادق و واقع گرا باشید. به طور مثال، اگر شغل خود را از دست بدهید، گرسنه نخواهید ماند. مشکلات مالی قابل حل هستند. شاید ترس از گرسنگی و فقر در دل شما ریشه داشته باشد. اما ترس شما برای فقر نیست، بلکه برای شرمندگی است.

با ترس رودررو نجنگید: به ترس های خود نگاه کنید. با کمی تفکر عمیق می توانید ریشه ترس های خود را بیابید. فقط سعی کنید ترس ها را شخم بزنید و دور بریزید. تا زمانی که درک نکنید چرا این ترس شما را عقب نگه داشته است نمی توانید این ماموریت را انجام دهید.

 

پشتیبان پیدا کنید: هر زمان که بخواهید در زندگی تغییر ایجاد کنید، یک نفر هست که مانع شما بشود و مدام «نه» در کار بیاورد. اطراف خود را از آدم هایی پر کنید که شما را تشویق می کنند و هنگام شک و تردید به شما کمک می کنند تا تصمیم درست بگیرید.

مراقب محدودیت هایی خودساخته باشید: گاهی دلیل اینکه برای رسیدن به شرایط دلخواه خود تلاش نمی کنید این است که کلی محدودیت برای خود و ذهن خود تعیین کرده اید. اگر برای بهبود و تغییر در زندگی اقدام کنید، مطمئن باشید همه مسایل در مسیر پیشرفت شما مهیا خواهند شد. فقط کافی است خود را از چهارچوب های بی ارزش رها کنید.

تلاش کنید: اگر مدام بنشینید و برای تغییر برنامه ریزی کنید و هیچ اقدامی صورت ندهید، هیچ تغییری در زندگی شما ایجاد نخواهد شد. همه ترس ها همچنان باقی می مانند و شما نمی توانید آن چه می خواهید را بیابید. همت کنید. پس از برنامه ریزی باید نخستین قدم ها را برداشت. اگر قدم اول برای تغییر را بردارید، قدم های بعدی با آسانی بیشتر برداشته خواهند شد.

 

همیشه مواجه شدن با ترس ها در زندگی، یکی از سخت ترین کارهای دنیا است. اما مطمئن باشید به محض اینکه قدم نخست برای تغییر را بردارید، متوجه می شوید همه چیز بسیار آسان تر از آنچه تصور می کنید، است. تغییر و غلبه بر ترس همیشه و در همه حال، ارزش دارد.

لینک به دیدگاه

شش دلیل ترس از تغییر در زندگی

 

اگر دوست دارید عنان سرنوشت خود را در دست گیرید، در این جا راهکارهایی به شما ارائه می‌کنیم تا بر ترس های خود غلبه کرده و در خود تغییر ایجاد کنید.

 

۱) ترس از ناشناخته‌ها:ترس از ناشناخته‌ها باعث می‌شود افراد نتوانند از فرصت‌ها استفاده کرده و در موقعیت‌هایی که چندان خوشایندشان نیست باقی بمانند. هر موقع صحبت از تغییر پیش می‌آید، مردم به گفتن چه پیش خواهد آمد می‌افتند.با خودتان فکر می‌کنید موقعیتی که الان دارید بهتر است و به همین خاطر همه ایده‌ها و افکار تازه برای تغییر را در ذهنتان دفن می‌کنید و فکر می‌کنید باید همین جایی که هستید باقی بمانید. اما باید بدانید ترس از ناشناخته‌ها یکی از مهم‌ترین دلایلی است که افراد را از ایجاد هر نوع تغییر مثبت در زندگیشان باز می‌دارد.

به‌نظر من هیچ انتخابی نادرست نیست، فقط فرصت‌هایی که به واسطه آن انتخاب برای ما پیش می‌آید با هم متفاوت هستند. اگر انتخاب‌های خود را مهیج و باارزش بدانید، تجربه ناشناخته‌ها برایتان ساده‌تر خواهد شد. فقط باید تصمیم بگیرید که چه کاری را می‌خواهید در حال حاضر انجام دهید...

 

۲) عدم‌اطمینان به‌خود:وقتی در نظر دارید که تغییری در زندگیتان ایجاد کنید، تردید دارید که آیا واقعاً از عهده آن برمی‌آیید یا نه. در این موقعیت‌ها همه چیز بزرگتر و دشوارتر از آنچه هست به‌نظر می‌رسد و وقتی به آن نگاه می‌کنید به‌نظرتان کار بسیار سختی می‌آید. معمولاً از خودتان می‌پرسید، چه کسی می‌تواند این کار را انجام دهد؟ من که نمی‌توانم کار خیلی دشواری است.اگر بخواهید چیزهای بزرگ به دست آورید یا حتی فقط به آرامش درونی برسید، باید بتوانید از آن قلمرو آرامش خود بیرون آمده و چیزهای جدید را امتحان کنید. اگر موفق هم نشوید، حداقل تلاشتان را کرده‌اید و تا آخر عمرتان افسوس نمی‌خورید که چرا آن قدم را در زندگی برنداشتید.

 

۳) تنها حس کردن خود و تقلا برای تصمیم‌گیری:گاهی اوقات وقتی موقعیت‌های دشوار در زندگی پیش می‌آید، احساس می‌کنید که تنها آدم روی زمین هستید که باید این تصمیم را بگیرید. فکر می‌کنید برای اطمینان از اینکه کار درستی را انجام می‌دهید نیاز به حمایت و اطمینان افراد دیگر دارید. نظر همه را می‌پرسید تا مجبور نباشید به تنهایی تصمیم بگیرید. از تجربه شخصی خودم می‌گویم که همیشه سخت‌ترین قسمت گرفتن تصمیم، تقلا و عذاب دادن خود برای گرفتن آن است.

آنقدر به‌خودمان فشار می‌آوریم که هم خودمان و هم افراد دور و برمان را حسابی خسته و بیمار می‌کنیم و وقتی با هزار زور و تقلا تصمیم نهایی را می‌گیریم، احساس می‌کنیم که باری سنگین از روی دوشمان برداشته شده و از تصمیمی که گرفته‌ایم احساس آزادی و هیجان می‌کنیم. اما آن بخش تقلا برای تصمیم‌گیری است که ممکن است از ادامه راه دلسردتان کند. به این خاطر به نفعتان است که هرچه سریعتر تصمیمتان را گرفته و کارتان را جلو ببرید.

 

۴) تصور اینکه فقط یک انتخاب دارید: گاهی اوقات وقتی برای گرفتن یک تصمیم بزرگ و مهم تلاش می‌کنید، اگر نخواهید که وضعیت موجود را قبول کنید فکر می‌کنید که فقط یک انتخاب پیش رویتان است؛ مثلاً یا باید در شغلی که از آن متنفرید باقی بمانید، یا اینکه از آن بیرون بیایید و بیکار باشید. اما واقعیت این است که انتخاب‌های دیگری هم برایتان وجود دارد. فقط کافی است کمی فکر کنید تا لیستی از راه حل‌ها جلوی رویتان سبز شود.

 

۵) توجه به مسائل ظاهری: مشکل دیگری که برای ایجاد تغییر برای اکثر افراد پیش می‌آید این است که برای تعریف هویت و ارزششان، به مسائل ظاهری و بیرونی توجه می‌کنند (اینکه کارمان چیست، دارایی‌هایمان چقدر است، درآمد ماهانه مان چقدر است و...).اما چیز دیگری که بیشتر باید به آن توجه کنیم، ارزش روابط‌مان با دیگران است و اینکه چطور می‌توانیم به آنها کمک کنیم. وقتی به بقیه کمک می‌کنید .

 

۶) لازم نیست خودتان را با هر اتفاقی که می‌افتد، تطبیق دهید: بدترین قسمت ترس از تغییر آنجاست که می‌توانید برای هر چه که اتفاق بیفتد، خودتان را هماهنگ کنید. این‌طوری کمی از ترس آن هم ریخته می‌شود. واقعیت این است که این راه زندگی بسیار وحشت‌آورتر است چون احساس نمی‌کنید که اتفاقاتی که برایتان می‌افتد در اختیار و کنترل شماست، و همیشه از این می‌ترسید که چه اتفاقی خواهد افتاد. اگر این جرات را داشته باشید که در مواقع لزوم تغییری به زندگیتان وارد کنید، نه تنها باعث می‌شود کنترل زندگیتان را در دست گیرید، بلکه زندگیتان را سرشار از لذت و هدف خواهد کرد. آیا این واقعاً آن چیزی نیست که همه ما دنبالش هستیم.

لینک به دیدگاه

(با این‌که در واقع زمانمان تلف نشده است و تجاربی کسب کرده‌ایم مغزمان دوسن دارد آن را به عنوان اتلاف زمان و نه یک رویداد اجتناب ناپذیر تلقی کند.)

چقداین جمله درست است انگاری این جمله فکرمراخوانده!

یا

تحقیقی توسط دو روانشناس با نام‌های “Daniel Kahneman” و “Amos Tversky” نشان می‌دهد نفرت “از دست دادن” تقریباً همیشه باعث می‌شود انتخاب‌هایمان را عوض کنیم حتی اگر گزینه‌های دیگرمان نیز مشابه یا یکسان باشد. مک‌رینی این موضوع را با طراحی یک سناریوی جالب ثابت می‌کند:

تصور کنید پایان دنیا نزدیک است. یک بیماری وحشتناک در تلاش برای درمان کچلی سر باعق کشته شدن بیشتر ساکنان زمین شده و تنها ۶۰۰ نفر باقی مانده‌اند که آن‌ها نیز در معرض خطر هستند. شما به عنوان یکی از بازماندگان با دانشمندی آشنا می‌شوید که باور دارد درمانی را کشف کرده اما مطمئن نیست؛ او دو نسخه متفاوت از دارویی را تولید کرده و در انتخابشان دچار مشکل شده است. فرض کنید تمامی تخمین‌های او درست باشد اما انتخاب نهایی را به شما واگذار کرده است. داروی «الف»
به طور قطع
۲۰۰ نفر را نجات می‌دهد.
داروی «ب»
با احتمال ۳/۱ همه را نجات می‌دهد
اما
با احتمال ۳/۲ هیچ‌کس را نجات نخواهد داد.
سرنوشت انسان‌ها در دستان شماست؛ کدام را انتخاب می‌کنید؟ جوابتان را در نظر داشته باشید و حالا به یک سناریوی متفاوت فکر کنید.

این‌بار با همین شرایط نسل بشر بدون درمان منقرض خواهد شد و دو داروی دیگر به شما پیشنهاد می‌شود. داروی «ج»
به طور قطع ۴۰۰ نفر را خواهد کشت
و داروی «د»
به احتمال ۳/۱ هیچ‌کس را نخواهد کشت
و
با احتمال ۳/۲، ۶۰۰ نفر را خواهد کشت.
کدام را انتخاب می‌کنید؟

بیشتر افراد در سناریوی اول داروی «الف» و در سناریوی دوم داروی «د» را انتخاب می‌کنند اما در حقیقت داروی «الف» و «ج» یکسان و داروی «ب» و «د» نیز یکسان هستند. این دو سناریو نشان می‌دهد چقدر “از دست دادن” برایمان دشوار است و این بر انتخاب‌هایمان تأثیرگذار است.

منبع: 1 پزشک

من ب و ج راانتخاب کردم :w58:حالاچی
لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...